نیکوکاری

مردم‌‌داری آقای پژوهشگر
روزی نبود تلفن حسین زنگ نخورد و همسایه‌ای اعتراض نکند. می‌گفتند: شما از قدیمی‌های این محل هستید. نزدیک به 180 سال قدمت این خانه و نسل شماست. چرا یک زباله‌گرد را آوردید؟ می‌گفتم: این بنده خدا که برای شما مزاحمتی ندارد. وظیفه من و شماست کمکش کنیم! نمی‌پذیرفتند. گفتم: اشکالی ندارد. هر مشکلی پیش آمد مسئولیتش با من! علی‌آقا مدت‌ها در خانه پدری حسین ماند تا اینکه توانست خودش را جمع و جور کند.
پشت میز نیکوکاری
سال82 با پدر به مکه مشرف شدم. آن زمان تازه فارغ‌التحصیل شده بودم و در تاکسی تلفنی کار می‌کردم. در سفر حج به خانه خدا که رسیدیم پدرم گفت «سه آرزو کن تا برآورده شود.» اولین آرزوی من داشتن فرزند پسر بود، سلامتی پدر و مادر و خانواده دومین آرزویم بود و سومین خواسته‌ام داشتن شغلی آبرومند و پردرآمد بود. نذر کردم اگر آرزوهایم برآورده شود به نیازمندان کمک کنم. تازه از مکه برگشته بودیم که متوجه شدم همسرم، پسرم را باردار است. کمی بعد هم شغل خوبی پیدا کردم و از آن زمان به نیازمندان کمک می‌کنم.
مجاهدان تاکسی‌ران
پس از شیوع ویروس کرونا در تمام کشور گروه‌های جهادی برای ترمیم زخم‌های ناشی از این ویروس منحوس پای کار آمدند و نقش بسزایی در کاهش مشکلات مردم به‌ویژه نیازمندان ایفا کردند. این‌بار نوبت به تشکلی رسیده که توسط رانندگان تاکسی در سال94 با بازسازی منازل مسکونی و مدارس شکل گرفت.
طبیبِ خادم
شاید بهترین عنوانی که بشود برای «سیدرضا گلشاهیان» انتخاب کرد (پزشک مهربان محله) باشد! پزشکی که همّ و غمش مردم حاشیه هستند و دردهایشان. پزشکی که می‌توانست در دیگر نقاط شهر مطب داشته باشد، اما قید درآمد بیشتر را زد و به این سوی شهر آمد. او اکنون حدود 50 درصد مراجعانش را رایگان ویزیت می‌کند. علاوه بر ویزیت رایگان، فکری هم برای افرادی که هزینه خرید دارو‌ها را ندارند کرده است. صندوقی در مطب گذاشته است که هر وقت بیماری نتوانست هزینه دارو را بپردازد آن هزینه از طریق صندوق پرداخت شود.
تکیه بر خیران محلی
مرکز نیکوکاری کارآفرینی و توانمندسازی تکریم شهر بهشت، تحت نظارت کمیته امداد امام خمینی(ره) منطقه یک مشهد در مسجد امام حسن مجتبی(ع) افتتاح شد. در این افتتاحیه مسئولان کمیته امداد، اعضای شورای اجتماعی محله پروین اعتصامی و جمعی از خیران حضور داشتند.
خیّر بازار برنج‌فروش‌ها
آخرین مغازه در مرکز خرید محمدیه یا همان بازار برنج‌فروش‌های محله هفده شهریور یک چهاردیواری کوچک است که نمای خاصی هم ندارد اما چشمان صدها خانواده نیازمند به آن است. در روزهایی که شرایط کسبه و اصناف آن‌چنان تعریفی ندارد و همه از کسادی بازار شکایت دارند، «حسن علیجان نژاد» کاسب محله هفده شهریور همچنان به فکر نیازمندان است و سنت سی‌ساله خود را در تهیه و توزیع بسته‌های معیشتی ادامه داده است.
چشم همه به دیگری است
به‌سراغ لباس‌فروشی می‌رویم که صاحبش خودش را رضا و39ساله معرفی می‌کند می‌گوید: تاکنون خون اهدا نکرده‌ام. هنگامی که علت را می‌پرسیم کمی فکر می‌کند و می‌گوید: راستش تا به حال به این موضوع که باید خون اهدا کنم فکر نکردم. آن‌قدر هستند افرادی که خون اهدا کنند دیگر به من نمی‌رسد. ما صبح تا شب در مغازه هستیم و وقت آزاد نداریم که بتوانیم برای اهدای خون اقدام کنیم. اگر فرصتی پیش بیاید به طور حتم می‌روم. هنگامی که به او می‌گوییم پایگاه اهدای خون نزدیک مغازه‌اش هست، با تعجب می‌گوید: تصور می‌کردم که بخش اداری سازمان انتقال خون اینجا باشد وگرنه حتما سری به آنجا می‌زدم.