اهالی محله زرکش گرچه وضع مالی خوبی ندارند، دلشان برای همسایههای نیازمندشان میتپد.
جلوی داشبورد 12 ظرف حاوی چندین مدل شکلات، بیسکویت، لواشک، بادکنک، ماسک، مواد ضدعفونیکننده و ... قرار دارد. چند فلاکس آب جوش، چای و دمنوش هم در خودرو برای پذیرایی از مسافران منتظر میهمان هستند.
حدود 6 سال است از مسجد امام خمینی (ره) بولوار ایمان چیزی جز یک زمین خالی و یک بدنه نیمهساز بتنی که اهالی چشم میکشند کی دیوارهایش بالا رود، باقی نمانده است.
گلدسته و گنبد ندارد؛ اما 25 سال است صدای اذان در این خانه طنینانداز شده است. این خانه نیاز به نشانی ندارد، نشانیاش را همه اهل محل میدانند. کافی است بگویید «در جستوجوی نمازخانه هستم»، آنوقت است که نشانی دقیق این خانه را در خیابان امامیه 3 به شما میدهند؛ مکانی که به موزه شهدا نیز معروف است.
روزی نبود تلفن حسین زنگ نخورد و همسایهای اعتراض نکند. میگفتند: شما از قدیمیهای این محل هستید. نزدیک به 180 سال قدمت این خانه و نسل شماست. چرا یک زبالهگرد را آوردید؟ میگفتم: این بنده خدا که برای شما مزاحمتی ندارد. وظیفه من و شماست کمکش کنیم! نمیپذیرفتند. گفتم: اشکالی ندارد. هر مشکلی پیش آمد مسئولیتش با من! علیآقا مدتها در خانه پدری حسین ماند تا اینکه توانست خودش را جمع و جور کند.
سال82 با پدر به مکه مشرف شدم. آن زمان تازه فارغالتحصیل شده بودم و در تاکسی تلفنی کار میکردم. در سفر حج به خانه خدا که رسیدیم پدرم گفت «سه آرزو کن تا برآورده شود.» اولین آرزوی من داشتن فرزند پسر بود، سلامتی پدر و مادر و خانواده دومین آرزویم بود و سومین خواستهام داشتن شغلی آبرومند و پردرآمد بود. نذر کردم اگر آرزوهایم برآورده شود به نیازمندان کمک کنم. تازه از مکه برگشته بودیم که متوجه شدم همسرم، پسرم را باردار است. کمی بعد هم شغل خوبی پیدا کردم و از آن زمان به نیازمندان کمک میکنم.
پس از شیوع ویروس کرونا در تمام کشور گروههای جهادی برای ترمیم زخمهای ناشی از این ویروس منحوس پای کار آمدند و نقش بسزایی در کاهش مشکلات مردم بهویژه نیازمندان ایفا کردند. اینبار نوبت به تشکلی رسیده که توسط رانندگان تاکسی در سال94 با بازسازی منازل مسکونی و مدارس شکل گرفت.