کرونا

پرستار دوران دفاع مقدس، در پی ابتلا به ویروس کرونا آسمانی شد
زهرا قیداری در تعریف خاطره‌ای از پرستاری در دوران دفاع مقدس گفت: برای من خیلی مهم بود که هر کاری از دستم برمی‌آید برای مجروحان انجام دهم. یکی از رزمنده‌ها 2 تا پایش مجروح شده بود. به دکتر گفتم: یکی از پاهایش کار نمی‌کند. خیلی جوان محجوبی است. دکتر گفت:عصب‌هایش از کار افتاده است و راهی برای نجاتش وجود ندارد. به ایشان اصرار کردم اگر راهی وجود دارد، پیش پای پرستارها بگذارد. دکتر هم بعد از کمی تأمل گفت: روزی هزار مرتبه روی پایش را ماساژ دهید. .با این حرف خوشحال شدم و با پرستارها نوبت گذاشتیم که هر روز یک نفر این کار را بکند و سرانجام هردوپایش خوب شد.
همه کلاه‌های «میرزا کوچک‌خان»
بازار کلاه‌فروش‌های خیابان میرزاکوچک خان در محله سجادیه حالا سوت و کورتر از همیشه است. 2روز بعد از پایان قرنطینه در اوج پنجم و شروع به کار اصناف و مشاغل مختلف پا به این بازار می‌گذارم. بازارشان بدجور کساد شده و این موقع سال خبری از مشتری نیست. فروشندگان دیگر هم دل خوشی از این اوضاع کسادی ندارند. با همه این‌ها نمی‌خواهند شغلشان را رها کنند. از تاریخچه این بازار کوچک می‌گویند. اینکه بیش از 13سال می‌‌شود که اینجا به بورس کلاه‌فروشان مشهد تبدیل شده و حالا پس از گذشت این سال‌ها اسم و رسمی به هم زده‌اند، شناخته شده‌اند و حتی از شهرهای دیگر هم مشتری دارند.
هدیه آزادی به ۱۹ زندانی
سال‌های سال به‌دلیل مبلغی ناچیز پشت میله‌های زندان روزگار می‌گذراندند. بعضی‌هایشان قرض بالا آورده بودند، بعضی‌ها هم ناخواسته مرتکب جرم شده بودند و در حسرت یک روز آزادی و زندگی بدون دغدغه بودند. اما ناگهان ورق برمی‌گردد و ماجرای نجات کلید می‌خورد. جلوی در زندان به دنبالشان آمده‌اند تا آن‌ها را به زیارت امام رضا(ع) ببرند و بعد هم تا دم در خانه‌شان بدرقه کنند. بهت زده‌اند و حیران. حال و هوایشان وصف‌ناپذیر است. «زهرا شاهدی» خیّری از اهالی محله چهنو است که با کمک هم‌گروهی‌های خیرش در فضای مجازی، لذت رهایی از بند را به زندانیان هدیه داده‌اند.
ماجرای بچه‌های مسجد صاحب‌الزمان(عج) و کرونایی که زورش به همت آن‌ها نرسید
به ما گفتند ترکیب کلر و وایتکس برای ضدعفونی کردن خوب است. رفتیم سراغ یکی از کشاورزهای قدیمی محله و موتور سم‌پاشش را قرض گرفتیم و شروع کردیم به ضدعفونی کردن خیابان‌ها. هر سه چهار روز یک‌بار ماشین را راه می‌انداختیم و همه‌جا را ضدعفونی می‌کردیم. اشتباه نکنم فقط بچه‌های ما 9 بار کل نهضت و یوسفیه را گندزدایی کردند. جاهایی هم که ماشین‌رو نبود بچه‌ها با سم‌پاش دستی می‌رفتند. آن‌طور که به آمار دادند، شیوع کرونا در یوسفیه کم بود.
مرگ هیچ وقت عادی نمی‌شود
ایمان سکنایی پرستار بیمارستان شریعتی شاهد مرگ‌های بسیاری بوده است. می‌گوید: بیماری داشتم که پسر جوانی بود و با سرطان دست و پنجه نرم می‌کرد این بار برای کرونا بستری بود حالش خوب شد و برادرش با ماشینش که یک پراید بود به دنبالش آمد. بیمار که مرخص می‌شد خیلی خوشحال بود. 20دقیقه بعد از ترخیص با صدای بوق‌های ممتد خودرو خودمان را به حیاط بیمارستان رساندیم. پسر جوان در دوراهی طرقبه ایست قلبی کرده و از دنیا رفته بود.
هنوز کرونابرای برخی جدی نیست
از زمانی که کرونا آمده به گفته «فرحناز رضوی» ساکن محله بهشتی که صاحب یکی از زنانه‌دوزی‌های این محله است، کسب و کار این صنف از رونق افتاده است. او که 25سال است به طور حرفه‌ای کار می‌کند و کمک خرج خانواده‌اش است، می‌گوید: کار ما با جشن و مهمانی‌ها ارتباط نزدیک دارد. هنگامی که عروسی‌و مهمانی‌ برپا باشد برخی بانوان و دختران جوان دوست دارند لباس بدوزند. از این‌رو رونق کارم در ارتباط نزدیک با برگزاری مراسم‌هاست. حتی برخی برای مراسم عزاداری در محرم هم لباس سفارش می‌دادند.
 ابتکار "دختران مروارید" در امربه‌معروف و نهی از منکر
فاطمه زیرک می‌گوید: دختران برگه‌هایی را با دست‌خط خودشان تهیه می‌کنند و هر کدام به تعدادی که می‌توانند در بین اطرافیان توزیع کنند برمی‌دارند و تا جلسه بعد آن‌‌‌ها را پخش می‌کنند. هر کدام از دختران بیشتر این برگه‌ها را توزیع کرده باشد هدیه‌ای دریافت می‌کند. این شیوه کار مورد توجه یکی از مدیران مدرسه قرار گرفته بود و از دختر پاتوق مروارید خواسته بود این روش را به دیگر دانش‌آموزان هم آموزش بدهد.