فاطمه ستایش، زهرا زندهدل و زینب اخوت، از محلات فردوسی و چهاربرج، خبرنگاری را بهصورت غیرحرفهای از حدود سهچهار سال قبل ضمن ارتباط با مردم و انجام گفتگوهای عادی شروع کردند.
عشق و علاقه به دانستن درباره جزئیات زندگی فوتبالیستها باعث میشد همیشه یک علامت تعجب بزرگ در ذهن جواد باشد که چرا کسی داستان زندگی فوتبالیستها را مستندنگاری نمیکند.
خواندن یکی از حکمتهای کتاب نهجالبلاغه در دهسالگی، زهرا خیابانطلب، نوجوان پانزدهساله را علاقهمند به این کتاب کرد.
نرگس مشیری میگوید: آرامش، سهم بزرگ من از انس با آیههای قرآن است؛ آرامشی که وصفکردنی نیست. در شرایط بحرانی زندگی، من نسبتبه بقیه آرامتر و صبورترم و این برایم نعمت بزرگی است.
جواد حجتی میگوید: در گذشته میل سرمهدان برنجی بود و از پاکستان وارد کشور میشد. پدرم به فکر تولید آن افتاد. او در انبارهای چوب اطراف مشهد، چوبهای سپیدار را برای کار انتخاب میکرد.
این نوجوان با تشویق خانواده و مسئولان مدرسه گزارشگر برنامههای مختلف شده است. میگوید: بین خانواده و اطرافیانم و حتی در مدرسه، همه از بیان و روابطعمومی من تعریف میکردند.
اولین علاقهمندی حمیدرضا ربانی، خبرنگاری است؛ او یکسالونیم پیش، کارش را با تهیه گزارش برای کانال مسجد محله شهیدآوینی آغاز کرد و حالا خبرنگار کانال خبرگزاری محلی «بسیج گلشهر» است.






