همه چیز از انتخابات شورای اسلامی شهر تربت حیدریه در سال92 آغاز شد. من چراغ خاموش در انتخابات کاندیدا شدم. تنها ابزار تبلیغاتیام در این انتخابات، یک فیلم کوتاه بود که در قالب یک سیدی تبلیغاتی بین شهروندان توزیع شد، این سیدی تبلیغاتی که در قالب یک کار هنری تولید و بهطور زیبایی تدوین شده بود، به دست محسن وکیلی یکی از تهیهکنندگان زحمتکش صدا و سیمای مرکز خراسان رضوی رسیده بود که از من دعوت کردند که برای مجریگری در برنامه زنده امتحان بدهم.
پس از تحصیلات حوزوی در مشهد به خدمت آموزش و پرورش درآمد و در کسوت معلمی دلسوز و پرتلاش به آموزش دوستداران ادب و دانش پرداخت تا اینکه در سال 1373 شمسی از خدمت بازنشسته شد.در دوران جوانی بود که استاد در مشهد به محفل شعری که آقای فرّخ و تنی چند از شاعران دیگر تشکیل داده بودند، راه یافت و از این محفل ادبی بهرهها برد. ایشان در غزل به «حافظ و صائب تبریزی» و در قصیده به «مسعود سعد سلمان» نظر داشت و خود در سرودن غزل شاعری متبّحر بود. استاد صاحبکار، شاعری خوشذوق و آشنا به اسلوب و قالبهای کلاسیک شعر فارسی بود و بیشتر همت خود را صرف بسط و گسترش شعر دینی و متعهّد کرد.
«گروه تئاتر سلما» برآمده از مؤسسهای قرآنی است که سالهاست معارف دینی را برای مخاطبان نوجوان و جوانش آموزش داده است. الهام فکور سالهاست که در قالب همین گروه، تئاترهای مذهبی را سروسامان داده و همراه با 30بازیگر نمایشی برگرفته از رویدادهای عاشورای حسینی و مدافعان حرم را بهصورت ترکیبی نگاشته و اجرای صحنهای داشته است. او نویسنده آثار مذهبی و همچنین مربی تئاتر برای فراگیران مؤسسه قرآنی است. بازیگران این تئاتر از میان خانمهای دانشجو و طلبه انتخاب شدهاند و بدون دریافت دستمزد تئاتر را روی صحنه بردهاند. آنها معتقدند میتوان معارف دینی را در قالبهای نوین هنری متناسب با ذوقیات مخاطبان امروزی ارائه داد.
نفیسه رحمتی از کلاس اول دبستان در کلاسهای فن بیان شرکت میکند. با گذراندن 2دوره موفق شد اجراهای خود را شروع کند. میگوید: این دورهها را پیش آقای احمد غلامی، مدرس این رشته در مدرسه دانش و در فرهنگسرای شهیدخادمالشریعه، گذراندم. بعد از پایان دوره استاد از من خواستند با پشتکار و علاقه بیشتر کار را دنبال کنم و بدون نگرانی وارد مرحله اجرا شوم. با شعرخوانی در فرهنگسرای شهیدخادمالشریعه شروع کردم. اکنون هر هفته در رواق حضرت زهرا(س) معرفی و خوانش کتاب دارم.
نقاشها معمولا امضای خودشان را پای کار میزنند، مرمتکارها قسمتی را که مرمت کردهاند با رنگ و اشکال مختلف از بنای اصلی متمایز میکنند. خلاصه هر هنرمند ی ردی از خودش را در اثرش به جا میگذارد، اما او میگوید: «هنر ما در دیدهنشدن است، در فراموش شدن. جوری که انگار از ابتدا نه قالی آسیب دیده است و نه رفوگری آن را رفو کرده است.» او که میگویم منظورم «مجتبی راشدی» است. رفوگر خیابان چمن متولد1352 است و از 10 سالگی وارد این شغل شده است و الان با تجربه، قدیمی و کارکشته این کار محسوب میشود.
هنرمند ی که هم نقاشی میکشد و هم معرقکاری میکند اما رفوگری را هنر و پیشه اصلی خود میداند. پیشه پدری که با جان و دل آن را ادامه داده است. او که علاوهبر تسلطش در رفوگری، 2دستگاه هم در همین زمینه ساخته است، گپ و گفتی داشتیم تا از چم و خم این هنر مغفول مانده و کمتر شناخته شده سر در بیاوریم.
ترنم میرشاهی دختر جوان محله بهشتی است که در زمینه عکاسی و معماری داخلی ذوق و سلیقه خاصی دارد. همین استعداد و ذوق ذاتیاش سبب شده است تا بتواند در زمینه معماری داخلی مقام کسب کند. این معمار جوان از همان دوران کودکی زنگ هنر را بیشتر از ریاضی دوست داشته است.
محدثه مسلمی 32ساله یکی از همانهایی است که تلاش میکند هنر چندصدساله پیشینیانش را زنده نگه دارد و دسترنج زنان روستایش را به همه معرفی کند. او در محله خلج و در یکی از کوچههای خیابان ثامن ساکن است. مهربان و پرحوصله به همه پرسشهایمان پاسخ میدهد. پرسشهایی که بهعلت شناختنداشتنمان از هنر فرتبافی است.