عذاب بزرگی بود درس خواندن و کارکردن در محیطی که دوستش نداشتم. محیط کار در کارخانه با روحیاتم سازگار نبود. یکبار که مقداری از حقوقم بدون دلیل کم شده بود پیش مدیر کارخانه رفتم و علت کسر از حقوقم را پرسیدم، او هم گفت حقوقت زیادی زیاد شده به همین دلیل کمش کردیم. شاید هر کسی به یک تلنگر نیاز دارد و من هم به همین تلنگر نیاز داشتم تا تصمیم بگیرم از فردا سرکار نروم.
افشین باقری از دوسال پیش، پادکستی خریداری میکند که در آن داستانها و روایات شاهنامه توصیف شده است. شنیدن این پادکستها باعث تعلق خاطر و دلبستگی او به فردوسی و شاهنامه میشود.
در دوره راهنمایی بر خلاف بسیاری از بچهها که علاقه چندانی به نقاشی نداشتند، کلاس مورد علاقه من هنر بود و بسیاری از نقاشیهایی که میکشیدم باعث تعجب معلمها میشد. آنها نقاشیهایم را تحسین و آن را روی دیوارهای سالن و کلاس نصب میکردند. این کارها به من انگیزه میداد تا نقاشی را ادامه دهم.