در میان انبوهی از نگاهها وارد نگارخانه میشویم، چهرههایی که خیره به ما میان قاب قرار گرفتهاند و نمیتوانند حرف بزنند. چند قدم برمیداریم چشمها هنوز ما را دنبال میکنند. صورتهایی که در فراوانی رنگها، شاد به نظر میرسند اما شاید درونشان غم دارند؛ راز رسیدن به حقیت این چهرهها در صورت رنگی آنهاست. در مقابل هر کدام از آثار که میایستیم، به فکر فرو میرویم و رنگهای به کار رفته در آن را برای خودمان تحلیل میکنیم. انگار معنای متفاوتی از هنر را منتقل میکنند. چند قدم جلوتر با سمیه چهارتکاب که خالق این آثار است همصحبت میشویم، از کارهایش میگوید، از هنری که برای رسیدن به آن تلاش کرده است. از استعدادی که در دوران مدرسه کشف شده است و اینکه چگونه در مسیر یک زندگی هنری قدم برداشته است. در ادامه این مطلب بیشتر با این هنرمند محله دانش آموز و زندگی هنری او آشنا میشویم.
دختری که نقاش شد
سمیه چهارتکاب اوایل دهه پنجم زندگی خود را سپری میکند، عمری که لحظه به لحظهاش برای او با نقاشی گذشته و این هنر از اولین روزهای کودکی با او همراه بوده است. میگوید تمام برگهها، دفتر و کتابهای اطراف، برایش حکم صفحه نقاشی را داشته است. حالا هم که برای مصاحبه روی صندلی مقابلمان نشسته، انگشتان دستش آرام و قرار ندارند و مدام روی میز به حرکت درمیآیند.
نقاشی مورد علاقه کودکان در دوران مهدکودک و مدرسه بیشتر کشیدن خانه، درخت و کوه است. اما سمیه از همان کودکی دوست داشته چهره آدمها را بکشد. او میگوید: «در دوره کودکی و قبل از دوران مدرسه علاقه زیادی به طبیعت و حیوانات داشتم، اما در نقاشیهایی که میکشیدم بیشتر آدمها پیدا بودند. در ادامه خانواده هم که متوجه استعداد من در این زمینه شدند، ابزار موردنیاز برای نقاشی و همچنین شرایط روحی خوبی را برایم فراهم کردند. مادرم همیشه به من میگفت: «دخترم، تو باید نقاش شوی.» و این جمله در ذهن من حک شد.»
چهارتکاب از دوره راهنمایی به بعد بیشتر به استعدادش در نقاشی پی میبرد. او میگوید: «در دوره راهنمایی بر خلاف بسیاری از بچهها که علاقه چندانی به نقاشی نداشتند، کلاس مورد علاقه من هنر بود و بسیاری از نقاشیهایی که میکشیدم باعث تعجب معلمها میشد. آنها نقاشیهایم را تحسین و آن را روی دیوارهای سالن و کلاس نصب میکردند. این کارها به من انگیزه میداد تا نقاشی را ادامه دهم.»
پرورش یک توانایی درونی بدون مراجعه به کلاس
از نکات جالب در مسیر زندگی این بانوی هنرمند یادگرفتن تجربی نقاشی است که در این باره میگوید: «من از زمانی که شروع به نقاشیکشیدن کردم هر قدم که جلوتر آمدم بیشتر به توانایی خودم در این زمینه پی بردم و سعی کردم با آنچه میدانم پیش بروم. دورهای را برای آموزش قلمها و سایه روشن پیش استادی گذراندم و بقیه مسیر را با مراجعه به توانایی درونی خودم پیمودم. نکتهای که باید اشاره کنم این است که در مقابل این حس ذاتی بسیار آزاد و راحت بودم، کارها را با آرامش پیش میبردم و از تکتک کارهای خودم لذت میبردم.»
علاقه فراوان سمیه چهارتکاب و از طرفی استعداد او سبب شده که پس از ورود به دانشگاه و دریافت مدرک کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی، دوباره در کنکور هنر شرکت کند و با پذیرفته شدن در رشته نقاشی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، نقاشی را بهطور تخصصی و علمی دنبال کند.
گذراندن دوران دانشجویی و اولین نمایش آثار این بانوی هنرمند اتفاق خوبی را برای او به همراه داشته است که در این باره میگوید: «در دوره دانشجویی، دانشکده نمایشگاهی را برای نمایش آثار دانشجویان دایر کرد. من یک کار چاپ دستی داشتم که در آن نمایشگاه دیده شد و موزه هنرهای معاصر آن کار را خرید. این برای من اتفاق بسیار خوبی بود.»
میخواهم نقاشیام را با سربلندی عرضه کنم
این هنرمند ساکن منطقه11 در طول دوره کارشناسی و کارشناسیارشد هنر، سعی کرده با نقاشی کردن استعداد خود را در این زمینه پرورش دهد، در حالی که در حاشیه نمایشگاه آثار او در حال گفت و گو هستیم نظرش را درباره برگزاری نمایشگاه و فروش نقاشی میپرسیم که توضیح میدهد: «من بعد از دانشآموختگی به هرقیمتی در صدد برگزاری نمایشگاه نبودم چرا که اعتقادی به رزومهسازی این گونه نداشتم، بلکه با توجه به توقع زیادی که از خودم دارم و شخصیت ایدهآلگرایی که دارم، همیشه سعی کردهام با نقاشی کردن و تمرین زیاد به حدی برسم که کارم را با سر بلندی عرضه کنم. »
اولین اتفاق هنری زندگی سمیه بعد از دوره تحصیل، حضور در نمایشگاه گروهی نگارخانه هور و نگارخانه شیرین در تهران بوده است. او در ادامه گفتوگو به بازگشتش به مشهد بعد از دریافت مدرک کارشناسیارشد و حضور موفق در چند نمایشگاه اشاره کرده و میگوید: «حضور دوباره در مشهد بعد از گذراندن دوران دانشجویی اتفاقات خوبی را برایم به همراه داشت، با تجربه قبلی بار دیگر سعی کردم که ذهنم را در مقابل اتفاقات اطراف خود باز بگذارم و از یادگیری عقب نمانم. از اینجا به بعد با تمرکز و دغدغه بیشتر شروع کردم به نقاشی کشیدن و اینکار را خیلی بیشتر از قبل انجام میدادم. احساس انسانی را داشتم که در یک جزیره دور از همه به کار خودم مشغول هستم. سعی در تجربهگرایی و تجربهاندوزی داشتم و به معنای واقعی نقاشی را حس میکردم.»
خلق اثر از روبهرویی هنرمند و جهان نقاشی
ذهن سمیه در نقاشی کشیدن پر میکشد و دوست دارد تمام احوالات یک نقاش خوب را بازگو کند: «نقاشی قبل از هر چیز دیگری روبهرویی هنرمند با خودش است و در این رویداد است که فرد فضاهای شخصی پیدا میکند و نقش در ذهن او شکل میگیرد. هرچه رویارویی فرد با خودش عمیقتر باشد اثر خلقشده هم مفهوم بیشتری به خود میگیرد. هرچه شناخت انسان هنرمند از خودش کاملتر باشد و اطراف خود و هستی را بهتر بشناسد اثر شایستهتری خلق خواهد شد.»
چهارتکاب که نگاهی علمی به نقاشی کردن دارد درباره شکل گرفتن سوژه در ذهن هنرمند میگوید: «من این حرف را زیاد شنیدهام که جهان و سوژه از ذهن هنرمند عبور میکند و بعد اثر خلق میشود، اما در گذر زمان به این نتیجه رسیدم که در واقع این من هستم که از فیلتر نقاشی عبور میکنم، نه اینکه جهان از ذهن من عبور کند و از این رویارویی من با جهان نقاشی است که یک اثر خلق میشود. این جهان نقاشی چیست؟ رنگ، خط، فرم، ریتم، شور و انرژی، جهان نقاشی را شکل میدهد و با استفاده از این عناصر است که من به یک شیوه بیان میرسم که سوژه خلق میشود.»
این هنرمند که موفقیت در نقاشی را برای خودش بسیار مهم میداند درباره یک اثر موفق میگوید: « نقاشیای موفق است که وقتی مخاطب با آن روبهرو میشود خود نقاشی را ببیند نه اینکه سوژه را ببیند، از نظر من اگر هنرمند در مسیر درست نقاشی حرکت کند در انتهای کار محتوا حاصل خواهد شد. اما اینکه نقاش از ابتدای کار به محتوا فکر و یک شعار را دنبال کند در واقع نقاشی را یک ابزار دیده است که سبب میشود از ذات این هنر دور شود. اگر این مسیر برعکس شود که هنرمند از نقاشی به محتوا برسد مسیر درستی را پیموده است.»
وظیفهای که عکاسی از دوش نقاشی برداشت
چهارتکاب نقاشی را هنری مستقل میداند و معتقد است که این حوزه باید در خدمت ذهن هنرمند باشد. در همین زمینه به تأثیر مثبت پیدایش عکاسی بر هنر نقاشی اشاره میکند و میگوید: «وقتی عکاسی خلق شد وظیقه ثبت لحظهها را به دوش کشید و موجب شد هنر نقاشی از این حیث رها شود و استقلال پیدا کند. اما عکاسی و نقاشی تفاوتهای فراوانی دارند، به عنوان مثال در عکاسی غیرهنری، برای ثبت حس شادی، یک لبخند یا خنده، کافی به نظر میرسد، اما در نقاشی هنرمند میتواند این حس شادی و یا هر حس دیگری را به شکلهای مختلف منتقل کند.»
تدریس هنر و نقاشی در دانشگاه فعالیتی است که چهارتکاب در کنار نقاشی کشیدن پیش میبرد و درباره تفاوتها و یا سختیهای این دو حوزه با یکدیگر میگوید: «به نظر من آموزش و یادگیری نمیتواند جدا از هم باشد چرا که خودم هنگام آموزش یاد هم میگیرم و در برخی موارد هنرجوها حسی را به من منتقل کردهاند که آن حس در من شوری برای خلق یک اثر هنری را ایجاد کرده است.»
هنرمند موفق منطقه11 در ادامه درباره بهترین آثاری که خلق کرده و یا دوست دارد در آینده آنها را نقاشی کند میگوید: «من تمامی کارهایی را که تاکنون انجام دادهام دوست دارم. زیرا در لحظه کشیدن آن حس خوبی داشتهام و آن زمان را دوست دارم پس نقاشیهای من خوب و بد ندارد چون حاصل آن لحظه زندگی من است که باارزش است. درباره کارهایی هم که دوست دارم در آینده بکشم، ذهن من پر از تصویر است ولی اصلا این گونه به داستان نگاه نمیکنم که باید حتما آن تصویر را نقاشی کنم.»
نقاشی وارد خانههای مردم شود
قیمت گذاشتن روی هنر نقاشی و نرخ گران برخی تابلوهای نقاشی در نمایشگاهها موضوعی است که چهارتکاب نظرش را درباره آن چنین توضیح میدهد: «از نظر من که در این حوزه کار میکنم اثر هنری واقعا قیمت ندارد، نکته دیگر این است که در فروش تابلوهای نقاشی با قیمت گران همه پول به جیب هنرمند نمیرود.
در دنیای امروزی که ارزش هر چیزی به مادیات محاسبه و شناخته میشود، اثر هنری هم هر اندازه قیمت بیشتری داشته باشد بر ارزش و جایگاه هنر افزوده میشود. شاید روش و یا اتفاق اشتباه باشد ولی این گونه است و در تمام جهان هم اتفاق میافتد.»
در حالی که گفتوگوی ما در حاشیه دومین نمایشگاه انفرادی سمیه چهارتکاب با او به انتها رسیده است، جایگاه هنر و هنرمندان آخرین مبحثی است که هنرمند موفق منطقه ما به آن اشاره کرده و به نظر کمی به این موضوع نیز انتقاد دارد و میگوید: «امید دارم که هنر و هنرمندان در جامعه ارزش داشته باشند و جایگاه واقعی خود را پیدا کنند. دوست دارم نقاشی وارد خانههای مردم شود و باعث افزایش سواد بصری جامعه شود.»
در مسیر خوشبختی
بانوی هنرمند منطقه11 تا پیش از تحصیل در رشته هنر،آن را آرزویی دستنیافتنی برای خود تصور میکرده است، به گونهای که اکنون هم که از آن روزها صحبت میکند به آسمان نگاه میکند و به آرزویی که برآروده شده لبخند میزند. او در تصمیمی غیرمنتظره رشته مترجمی زبان را در دانشگاه برگزیده است و پس از پایان تحصیل در رشته مترجمی زبان انگلیسی به خودش شانس دوبارهای داده و در کنکور هنر شرکت کرده است و در رشته نقاشی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران پذیرفته شده است. سمیه چهارتکاب قدرت پذیرفتن اشتباه و برگشت به مسیر درست را با توجه به استعدادی که در خود دیده داشته است. او تحصیل در رشته هنر و ادامه این مسیر را مرز زندگی خود میداند و میگوید: «تصمیم برای شرکت دوباره در کنکور رشته هنر خط افتراق زندگی من بود که زندگی من را به دو نیمه قبل و بعد از پذیرش در رشته هنر تقسیم میکند. من اعتقاد دارم اگر انسانی استعداد کاری را دارد در واقع برای آن کار آفریده شده و باید خود را در مسیر استعدادش قرار دهد چرا که همه چیز برای او هموار خواهد شد.»
نقاشی زندگی کردن است
سمیه با تجربهای که امروز از هنر دارد و مسیری که سپری کرده است، تعریف جالبی از نقاشی کردن دارد و این هنر را به مانند زندگی کردن میداند و میگوید: « در کودکی نمیتوان خیلی از هنر و نقاشی تعریف فلسفی ارائه داد، اما بعد از نقاشی کردن و گذراندن دورهای از زندگی در این حوزه میتوانم بگویم من نقاشی کردن را عین زندگی کردن لمس کردهام، چرا که از دوره کودکی این امر به اندازهای برای من روان بوده است که احساس کردهام یک امر جاری در زندگی است که مانند قدم زدن یا غذا خوردن و کار کردن با من در حرکت است. البته این شناخت اکنون برای من به دست آمده که میتوانم برگردم و به پشت سر نگاه کنم.»
ارتباط مخاطب غیروطنی با نقاشیهای هنرمند مشهدی
موفقیت در حوزه کاری آرزوی هر شخصی است و معمولا انسانها با انرژی بیشتری از این رویداد یاد میکنند، چهارتکاب هم در میان صحبتهایش جایی به این هیجان میرسد که قرار است از موفقیت حضور در یک نمایشگاه بینالمللی صحبت کند: «بعد از نمایش آثارم در گالریهای شیرین و ماهور و تجربه خوبی که کسب کردم، به این نتیجه رسیدم که اتفاقات خوبی در زمینه کاری برای من افتاده است. در آثار خودم یک چیزی شبیه یک مفهوم را میدیدم و برای من جالب بود که کارم به جایی یا نقطهای از این جهان اشاره نمیکرد. عنصر رنگ هم در نقاشیهای من جایگاه ویژه خود را پیدا کرده بود. بعد از این اتفاقات نوبت به حضور در یک نمایشگاه گروهی بینالمللی رسید. سال 2014 چهار اثر نقاشی من در نمایشگاه «جهان بدونمرز» در گالری «تاچآرت» بوستون آمریکا نمایش داده شد و دوتا از کارهایم در آنجا به فروش رسید. این موضوع از این جهت برای من اهمیت داشت که مخاطب غیر وطنی توانسته بود با کارهای من ارتباط بگیرد.»
هنر مشهد زنده است
سمیه در مورد فضای هنری و نقاشی مشهد میگوید:«مشهد از قدیم به عنوان یک شهر هنرخیز و هنرمندپرور شناخته شده است و ما میدانیم که هنرمندان بزرگی از این دیار برخاستهاند و هنوز هم این سرچشمه زنده و جاری است.
در مورد هنر و فضای هنری خود شهر باید بگویم، کاملا وابسته به خود هنرمندان و میزان فعالیت آنها است، بنابراین قبل از اینکه بخواهیم به ضعف و کمبود اشاره کنیم باید خودمان را فعال کنیم. اینگونه که اگر خودمان زنده و با انرژی برای تعالی هنر تلاش کنیم هنر شهر هم زنده است و از نظر من الان هنر مشهد زنده است.»