شرایط اسارت بسیار سخت است. محمدجواد سالاریان، آزادهای است که بیش از 4سال و نیم از عمر خود را در «اردوگاه10 الرمادی» و زندان شهر تکریت گذرانده است. وی از کودکی به سبب هجرت خانوادهاش به کشور عراق به زبان عربی تسلط داشته و در زندانهای حزب بعث، نقش مترجم اسرای ایرانی را ایفا میکند، به همین دلیل در بین همرزمان خویش به «محمد مترجم» معروف است. این آزاده سرافراز اول شهریور سال 69 به کشور بازمیگردد و کتاب خاطراتش با عنوان «نسیم تقدیر» را به رشته تحریر درمیآورد که چاپ هجدهم خود را پشت سرمیگذارد، کتاب دیگر او به نام «سیمای استقامت» مراحل ویراستاری را پشت سرمیگذارد و به زودی چاپ خواهدشد.
حدود یک قرن پیش زمانی که مشهد فقط در دو محدوده بالاخیابان و پایینخیابان خلاصه میشد، با توجه به رشد جمعیت مسئولان شهری تصمیم گرفتند خیابانهای جدیدی در ضلعهای شمالی(خیابان طبرسی) و جنوبی(خیابان تهران) حرم مطهر ساخته شود. سال 1307 بنای ساخت این خیابانها گذاشته شد.
خیابان «ملاصدرا» را قدیمیها با نام «بدیعالزمان فروزانفر» میشناسند که یکی از ادیبان و مولویپژوهان کشورمان است. مدتی نیز نام «شهید فلاحی» را روی این خیابان گذاشتند و بهدلیل همنامی با بولواری به همین نام در قاسمآباد، در نهایت نام «ملاصدرا» بر آن ماندگار شد. از ابتدای خیابان ملاصدرا تا تقاطع بعثت بافت تجاری و اداری به چشم میخورد، اما بعد از سهراه بعثت، بافت مسکونی خودنمایی میکند. ابتدای این به خیابان احمدآباد میرسد و انتهای آن به خیابان کوهسنگی متنهی میشود.
آیین غبارروبی آستان حضرت رضا(ع) قدمتی دیرینه دارد؛ عمری هم تراز با عصر صفوی، یعنی همان دورانی که وسعت روضه منوره از صحن و فضای ضریح فراتر نمی رفته است. به گواهی منابع تاریخی در ابتدا این کار بسیار ساده بوده و به منظور نظافت داخل و خارج ضریح، اطراف مزار و گردآوری نذورات، هدایای تقدیمی و دیگر اشیای موجود در داخل ضریح و گردگیری از قرآن های خطی نفیس و اشیای قیمتی موجود بر فراز قبر مطهر صورت می گرفته است. بعدها در عصر تیموریان و پس از آن است که با گسترش فضای حرم مطهر، غبارروبی به شکل یک سنت و آیین نمود پیدا می کند.
زهرا دختر بزرگ شهید جمعآور تعریف میکند: اربعین دو سال قبل وسایلم را بستم تا به کربلا بروم. زائران چهل و هشتم زیاد بودند و بچههای کارگروه در مشهد طرحی دادند. گفتند خانههایمان را در اختیار زائران امام رضا(ع) بگذاریم. حتی از خودروهایشان هم مراقبت کنیم تا با خیال راحت به حرم بروند و زیارت کنند. غذا و پخت وپز هم با خودمان. من خیلی ناراحت شدم و گفتم الان که من دارم میروم شما این طرح را گذاشتهاید. گفتند تو که از صفای کربلا بهره میبری. اما مشکلی پیش آمد و نشد که به کربلا بروم. ساک وسایلم تا چهل و هشتم همانطور بسته بود و امیدوار بودم که شرایط مهیا شود، اما نشد. قسمت بود بمانم و در طرح «میزبانی زائر» بچههای کارگروه مشارکت کنم.
هنوز آفتاب نزده لب بام حسینیه رحیمیان مینشینند. عادت 28سالهشان شده است، آنقدر منتظر میشوند تا در سبز رنگ خانه حمید لکزاییان باز شود و او با کاسه آبیرنگش برایشان مشتمشت گندم بریزد. لکزاییان نذر ندارد، اما هر روز صدقه روزش را گندم میکند برای پرندگان. کبوتر و گنجشک و حتی زاغ هم فرقی ندارد و مشتهایش را پر از گندم میکند و روی زمین برای پرندگان میپاشد.
بهترین گواه تاریخی برای نشاندادن همین زنان فعال، شاغلان زن در حرم مطهر بوده و هست که تاریخ شکلگیری آن به قبل از فوت حضرترضا (ع) (۲۰۲ ق) برمیگردد. در این گزارش با همراهی و تلاشهای سازمان کتابخانه ها، موزهها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی به کوشش الهه محبوب و زهرا طلایی سری به همین گذشته و تاریخ (دوره صفویه، افشار، قاجار و پهلوی اول) در حرممطهر زدهایم تا از دل تاریخ موضوعاتی را بیرون بیاوریم که برگرفته از طرح پژوهشی گزیده اسناد زنان شاغل در آستان قدس است که نشان از فعالیت زنها خارج از خانه بهعنوان شاغل در چند قرن پیش دارد