شهید هاشمینژاد از مبارزان برجسته با حکومت طاغوت در شهر مشهد بود. او با سخنرانیهای رسواگرانهاش چهره منفور حکومت را به مردم میشناساند. در این مسیر مورد اذیت و آزار حکومت پهلوی قرار گرفت و به زندان افتاد. مایل بود سخنرانیهای خود را با تلاوت قرآن آغاز کند. به همین دلیل، از سید مرتضی سادات فاطمی خواست به همراه او در جلسات شرکت کند و به تلاوت قرآن بپردازد.
استاد فاطمی در خاطرات خود به این سفرها اشاره و حتی نقل میکند که شهید هاشمینژاد در مسیر و در داخل خودرو نیز از او میخواست قرآن بخواند. این نشانه علاقه زیاد این شهید بزرگوار به تلاوت کتاب خدا بوده است.
برای آشنایی بیشتر با زوایای بیشتر آشنایی استاد فاطمی با شهید هاشمینژاد، با سید محمدجواد هاشمینژاد، فرزند شهید و دبیرکل بنیاد هابیلیان، گفتوگو کردهایم. در این گفت و گو سوالاتی درباره سابقه همراهی استاد فاطمی با شهید هاشمی نژاد و خاطرات او از همراهی این استاد با پدر شهیدش پرسیده ایم . وی در پاسخ به این سوالات به نکات زیر اشاره کرده است.
سابقه آشنایی من با استاد مرتضی فاطمی به سالهای 48 و 49 برمیگردد. آن موقع، کودکی چند ساله بودم. مرحوم پدرم، شهید هاشمینژاد، آن موقع در مشهد و در کانون بحث و انتقادی دینی فعالیت داشت. آن موقع، فعالیتهای این مرکز به عنوان پاسخگویی به سؤالات جوانان، ابتکاری و نو بود. جمعیت زیادی آنجا میآمدند و استقبال میکردند برای شنیدن صحبتها، سؤالات و پاسخها. این جلسات صبحهای جمعه قبل از ظهر برگزار میشد.
عصر همان روز نیز با توجه به اینکه شعبهای از همین کانون بحث و انتقاد دینی در قوچان وجود داشت، شهید هاشمینژاد به سمت قوچان حرکت میکرد و شبیه این جلسه پاسخگویی به جوانان در قوچان برگزار میشد.
معمولا در جلسات شهید هاشمینژاد، چه در کانون بحث و انتقاد دینی چه در جاهای دیگر، قرائت قرآن در شروع جلسات با آقای مرتضی فاطمی بود
آقای مرتضی فاطمی یکی از جوانانی بود که با توجه به اینکه بافت خانوادگی مذهبیای داشت و به قرآن علاقهمند و از همان ابتدا قرآنی بود، معمولا در جلسات شهید هاشمینژاد، چه در کانون بحث و انتقاد دینی چه در جاهای دیگر، قرائت قرآن در شروع جلسات با آقای مرتضی فاطمی بود. حتی با توجه به خلق و خوی اسلامی ایشان و با توجه به اینکه ایشان آن موقع جوانی بود، ظرفیت وجودیاش به قدری بود که در کنار شهید هاشمینژاد مثل دوست و همراه ایشان بود.
استاد فاطمی برای شرکت در جلسات قوچان به همراه یکی دو نفر دیگر با ماشین پیکان پدرم به این شهر میرفتند. برخی مواقع، بعضی از دوستان مثل آقای ذبیحی همراه میشدند. آخر شب هم بعد از پایان جلسه، همه با هم برمیگشتند.
بین راه، در جلساتی که ایشان شرکت میکرد و در سفرهایی که میرفت، متداول بود که وقتی که آقای مرتضی فاطمی بودند که عمدتا هم در این سفرها همراه شهید هاشمینژاد بودند، در بین راه قرآن میخواندند. در دوره فعلی مرسوم شده است که ضبط صوت ماشینها این کار را انجام دهد.
بله، گاهی من نیز همراه میشدم. آن موقع، خاطرم هست در آن سفرها به صورت زنده آقای مرتضی فاطمی با آن صوت زیبا و قرائت خاص بین راه قرآن تلاوت میکرد. علاوه بر این، رفتوآمدها و جلساتی بود که شهید هاشمینژاد در کانون بحث و انتقاد دینی داشتند.
در جلسات بعدی کانون بحث و انتقاد دینی، با توجه به اینکه ساواک در سال 1351 حضور شهید هاشمینژاد را در آن کانون ممنوع اعلام کرده بود، همکاری آقا مرتضی فاطمی، صوت زیبا و قرائت زیبای ایشان در کانون بحث و انتقاد دینی ادامه داشت.
بله، این کانون عمدتا توسط مرحوم دایی ما، آقای سیدحسن ابطحی، اداره میشد و جلسات جمعه آن با سخنرانی شهید هاشمینژاد بود. وقتی فعالیت ایشان در کانون بحث و انتقاد دینی ممنوع شد، دایی ما این جلسات را ادامه داد. آقای مرتضی فاطمی هم همراهی میکرد.
اما رفاقات آقای فاطمی با شهید هاشمینژاد آن موقع بیشتر شده بود به گونهای که شهید را در سخنرانیها همراهی میکردند. چون پدر ما خطیب بود و یک خطیب معمولا سخنرانیهای متعددی در شهرهای مختلف دارد، مخصوصا که شهید هاشمینژاد یک خطیب توانا و مبرز کشوری بود.
در ایام مختلف، ایشان در شهرها و استانهای مختلف سخنرانی داشت و گاهی جناب آقای مرتضی فاطمی پدر را همراهی میکردند، به خصوص که این رسم خواندن و قرائت قرآن کریم در بین راه را ایشان داشتند. صوت بسیار زیبایی هم داشتند. به جای نوار و ضبط صوت ماشین که برای افراد در حال حرکت میخواند، آن موقع آقای فاطمی با آن صوت زیبایش در طول سفر قرآن قرائت میکرد.