زندگی بهار فرازونشیبهای بسیاری داشت؛ گاهی در لباس شاعری خوشبیان قلم میزد و گاهی بهعنوان سیاستمداری وطنپرست جلو استبداد زمانش میایستاد. چهرزاد بهار، آخرین فرزند محمدتقی بهار، اکنون در قید حیات است و در تهران زندگی میکند. او سالهای آخر عمر پدرش را بهخوبی درک کرده است و حتی در مواقعی برای پدرش روزنامه میخواند و پدر را از اتفاقات روز آگاه میکرد. در گفتوگو با چهرزاد بهار برخی زوایای زندگی محمدتقی بهار را بررسی کردیم.
پس از نوغان و سراب، سرشور از قدیمیترین محلات مشهد است که پیش از سال ۱۳۰۰خورشیدی به بافت شهری پیوسته است. بیشتر ساکنان محله سرشور از گذشته تا کنون شغل بازاری داشتند. این محله پس از سراب، اعیاننشینترین محلهشهر بوده است. راسته بازار اصلی مشهد از این محله شروع و به محلهنوغان ختم میشده است.
«مرغ سحر ناله سر کن/ داغ مرا تازهتر کن» کمتر کسی در جامعه ایرانی پیدا میشود که این بیت و ابیات بعدی را با خودش زمزمه نکرده باشد؛ تصنیفی که در حافظه تاریخی ملت ایران ثبت شده است. در همان روزها مرتضی نیداود با آهنگسازی روی این تصنیف آن را جاودانه کرد. این شعر دوران خفقان عصر رضاخانی و فشارهایی را که بر ملت ایران و استبدادستیزان آمده است، به تصویر میکشد. شاعر این تصنیف نیز کسی است که سالها رودرروی استبداد رضاخانی ایستاد و هرگونه حصر و تبعید را به جان خرید.
عمر شصتو پنج ساله مرحوم محمدتقی بهار یکی از حساسترین و پیچیدهترین دورههای حیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی این مرزوبوم بود؛ سالهایی که حکومت یکصدوسیساله قاجار، آخرین نفسهایش را میکشید و در گذار انتقال به دوران پهلوی دورهای برزخی را تجربه میکرد. دورهای که ورود مذهب به سطح جامعه و حرکتبرانگیزی آن، ظهور مییابد و غرب آرامآرام برای کشور یک مسئله میشود.
فاطمه جهانپناه» توانسته در مدت چهار سال حافظ کل قرآن شود و مدرک درجه3 سازمان تبلیغات را که معادل کارشناسی است در نوجوانی بهدست بیاورد.
«هادی رضایی» متولد 1339 در کوچه آیتالله خامنهای و بزرگشده خیابان خاکی است. همجواری منزل پدریاش با سالن مهران و دیدن ورزشکارانی که در کوچه و خیابان والیبال بازی میکردند سبب علاقهاش به والیبال میشود. آنطور که میگوید؛ قبل از انقلاب در رشته هندبال در مدرسه فعالیت داشته و بعد از انقلاب زمانیکه ورزش معلولان و جانبازان شکل میگیرد، والیبال را دنبال میکند.
کوچه باغ عنبر یا همان آیت الله شیرازی24، عمود بر بازارچه سراب و به موازات خیابان ارگ قرار دارد که در راستای ضلع شرقی ساختمان آموزش و پرورش، کتابخانه عمومی شریعتی، دبیرستاندکتر علی شریعتی و مدرسه حکیم نظامی امتداد دارد. آنطور که در کتابهای تاریخی نوشته شده است؛ «این باغ به عنبر، غلام گوهرشاد همسر شاهرخ یا غلام حضرت امام رضا(ع) تعلق داشته است»
جواد چشمه نور، طلبه آن سال های حوزه های مشهد که در زندان با چپ ها سرشاخ می شود و همین موضوع هم ماجراهای زیادی برایش رقم میزند. همین مسئله هم جواد چشمه نور را که می توانست شاهد ساده حوادث آن روزها باشد، تا وسط دعوا جلو می برد؛ تا وسط درگیریها، تکثیر اعلامیهها، کتاب های ممنوعه و البته دعواهای سوری وسط خیابان ها. چشمه نور حالا خلاصه سرراست آن ماجراها را روی دایره می ریزد.