منطقه ثامن

منطقه ثامن

قلب شهر مشهد

فلسفه وجودی شکل‌گیری منطقه ثامن، بارگاه منور رضوی است. شوق زیارت حضرت رضا (ع) است که در طول سال چندین میلیون زائران ایرانی و خارجی را به منطقه ثامن می‌کشاند. کسب‌وکارهایی، چون واحد‌های اقامتی، رستوران‌ها، فروشگاه‌های سوغات و... در پاسخ به نیاز‌های زائران در این منطقه شکل گرفته است. ۷۰ درصد خانه‌های تاریخی مشهد همچون: خانه داروغه، توکلی، کوزه‌کنانی، پریشانی، اکبرزاده و... در این منطقه قرار دارد و برخی از آن‌ها در گذر زمان و با طرح‌های نوسازی از بین رفته‌اند و برخی دیگر مرمت شده یا در دست احیا هستند.  بسیاری از ساکنان این منطقه در گذر سال‌ها و به‌دلیل تغییرات به‌وجودآمده، به مناطق شهری دیگر کوچ کرد‌ه‌اند؛ به همین دلیل این روز‌ها بخش تجاری بسیاری از پلاک‌های این منطقه را به خود اختصاص داده است. یکی از مسائلی که در منطقه ثامن مشهود است، ترافیک سنگین خودرو‌ها در بیشتر ساعت روز بوده که به مشکلی بزرگ برای ساکنان تبدیل شده است. شهرداری منطقه ثامن سال ۱۳۷۸ شکل گرفته و در مساحت ۳۶۶ هکتاری آن  (با احتساب حرم مطهر رضوی)  ۱۴ هزار نفر زندگی می‌کنند.

شهادت کاظم کمالی تعبیر رویای مادر بود
اشرف خانم شهادت سید کاظم را همان شب در خواب دیده بود. او کاظم را دیده بود که با نیمه بدنش درحالی‌که می‌خندد به سوی آسمان می‌رود.
محمدعلی غفاریان از سه سالگی وارد مسیر انقلاب شد!
پررنگ‌ترین خاطره‌اش از کودکی به روز‌هایی برمی‌گردد که دست در دست مادر به خانه علمای مشهد می‌رفت تا ردی از پدرش پیدا کنند؛ پدری که از غائله مسجد گوهرشاد دست پهلوی افتاده بود. او که با همین تصویر از مقاومت پدر در برابر حکومت پهلوی قد کشید، خودش به مبارزی تبدیل شد که خانه‌اش در پایین‌خیابان یکی از مکان‌های اصلی چاپ اعلامیه در سال ۱۳۵۷ بود.
زمان خریدن برای شهید هاشمی‌نژاد با انداختن دوچرخه زیرپای ساواکی‌ها
قرار بود آقای هاشمی‌نژاد منبر برود. حاج‌مهدی سرابی که یکی از هیئتی‌های حسینیه پیروان‌دین‌نبوی بود، به من مأموریت داد که در زمان سخنرانی سید مراقب دور و بر باشم و به محض اینکه سروکله ساواکی‌ها پیدا شد، دوچرخه‌ام را زیر پایشان سر بدهم و این‌گونه برای فراری‌دادن سید زمان بخرم.
«جوادیه» یکی از مدارس فعال مرحوم حاجی عابدزاده است
مرحوم عابدزاده با مدارس دولتی مخالف بود و در مدارسی که خودش راه انداخت، آموزش مذهبی را هم‌تراز آموزش علمی قرار داد.
امیرعلیشیر نوایی؛ سیاست‌مداری که عاشق مشهد بود
امیرعلیشیر نوایی بیستم بهمن سال 819خورشیدی در شهر هرات به دنیا آمد، در عهد اقتدار و حکومت «اُلُغ بیگ»، فرزند شاهرخ تیموری و گوهرشاد خاتون. با این حال، دوران کودکی امیرعلیشیر، با قتل اُلغ بیگ به دست پسرش عبداللطیف و آغاز کشمکش های ویرانگر امرا و شاهزادگان تیموری مصادف شد.
یادت هنوز هم زنگ خانه را فشار می‌دهد
مادر که باشی، معنی جگرگوشه را خوب می‌فهمی. پاره دل، نور چشم، چراغ خانه و عصای پیری؛ همگی در یک کلمه خلاصه می‌شود: «فرزند». اینجاست که حتی رفتن خاری به دست جگرگوشه‌ات، قلب تو را پاره می‌کند. حالا حساب کن این جگرگوشه که جلو چشمت قد کشیده است، از تو بخواهد برای رفتن به میدان جنگ از زیر قرآن ردش کنی و آخرین کلامش این باشد؛ دیدارمان به قیامت مادر.
رسم همسایه داری در ته‌پل محله
در و دیوار این خانه با عطر و بوی مادربزرگ و پدربزرگ و همسایه‌هایی که مدام در پی خیررسانی به هم بودند، عجین شده بود. وقتی صحبت آن روزها را می‌کند، چهره‌اش خندان و دهانش شیرین می‌شود. هنوز هم با خاطره همان آدم‌ها و حال‌وهوایی که در آن بزرگ شده و خو گرفته، دل‎خوش است. علی علما‌خباز، یکی از قدیمی‌های ته‌پل‌محله، با خاطراتش ما را به نیم‌قرن پیش می‌برد و روایت‌های جذابی درباره جریان مهربان زندگی به تصویر می‌کشد.