داستان

دبیر ادبیات با داستان، یک نفر را از اعدام نجات داد
عبدالمجید عصاری از‌طریق قلمش، کار‌های خیر انجام داده است. او با مجوز دادستان، داستان زندگی پسری را به نگارش درمی‌آورد که ۱۲ سال به اتهام مشارکت در قتل، زندان بود و در کانالش منتشر می‌کند.
دنیا خانه گذر است
رزمنده‌ها را پشت کامیونش، از جلو حرم تا مناطق جنگی، برده بود. ته بار، یک دفترچه چند‌برگی با نوشته آیت‌الکرسی پیدا کرده بود که بالای صفحه اول آن، این کلمات دیده می‌شد: دنیا خانه گذر است، نه جای ماندن.
تصمیم گرفتم بنویسم، هرچند نمی‌توانم قلم به دست بگیرم!
بهاره تاج بخش داستان ‌نویسی که رتبه برتر جشنواره فانوس را به دست آورده می‌گوید: وقتی فهمیدم نمی‌توانم مثل آدم‌های دیگر زندگی کنم، تصمیم گرفتم بنویسم، هرچند برای نوشتن هم دستم به قلم نمی‌رفت.
پدربزرگ قصه‌گوی محله امیریه
منوچهر رضا نامش را نه اما چهره‌اش را خیلی ها می شناسند، وقتی عصرهای هر تابستان یک نیمکت چوبی و یک جلد کتاب بهانه‌ای می‌شود تا بچه‌های امروزی، طعم قصه‌خوانی پدربزرگ‌های قدیم را تجربه کنند.
معلمی که از ۴۱ سالگی نویسنده شد
معصومه یَسبی‌بجد ۲۵ سال سابقه تدریس در آموزش‌وپرورش را دارد. او اکنون کلاس‌های داستان ‌نویسی برگزار می‌کند و چندین کتاب به چاپ رسانده که «ذبیح» از جمله آن‌هاست.
از شاهنامه‌خوانی خانوادگی تا مداحی
رضا برادران‌فر مداح قدیمی محله نوده می‌گوید: در خانه ما یک صندوق بزرگ وجود داشت که پر از کتاب‌های مذهبی و ادبی بود. بزرگ‌ترین کتاب این صندوق، شاهنامه‌ای بود که با خط نستعلیق و جوهر سیاه نوشته شده بود.
داستان عشق دختر پادشاه از «عاشقان» تا «مردارکشان»!
یک افسانه قدیمی هست که می‌گوید: سلطان دختری داشت سپیدتن با زلفی سیاه و صدایی خوش، به نام «سوران». سوران در روستای «عاشقان»، عاشق مردی گاوچران (دراصطلاح محلی گوره‌چرون) می‌شود.