باشگاه ورزشی

روزی 15هزار طناب
کسی اسم او را نمی‌داند و همه به «آقایی که طناب می‌زند» می‌شناسندش. ورزشش حتی یک روز هم تعطیل نمی‌شود، حتی در روزهای بارانی. در روزهای سرد شال مشکی به پیشانی می‌بندد و لحظه‌ای در طول مسیرش نمی‌ایستد. در حالی که ما هنوز کسل و خموده پشت میزهایمان برای شروع یک روز کاری خودمان را آماده می‌کنیم، او با طنابش بوستان کوهسنگی را یک دور زده و در حال بازگشت است. تصمیم می‌گیریم او را دعوت کنیم تا مهمانمان شود. فردای آن روز «سیدمحسن طباطبایی» بعد از ورزشش مقابلمان برای گفت‌وگو نشسته است.
استاد کوچک
پنج سال قبل که جودو را شروع می‌کند، هیچ‌کدام از بچه‌های هم‌سن‌وسالش در اقوام، علاقه‌ای به این ورزش نشان نمی‌دادند. اما از زمانی که او در دورهمی‌های فامیلی حرکات و فنون جودو را به نمایش گذاشت، چند نفر از کودکان جمع به این ورزش علاقه‌مند شدند و حالا یکی از جودوکاران باشگاهی هستند. از این بابت با اینکه سن و سالی ندارد او را در جمع‌های فامیلی با لقب استاد صدا می‌زنند. امیر ارسلان بلون متولد سال1389ساکن محله شهید مطهری است.
پهلوان پروری در تنها سالن ورزشی محله فردوسی
جعفرقادرآبادی آموزش گروه سنی بزرگسالان را برعهده دارد. می‌گوید: این ورزش بر پایه تقوا و انسانیت است. با این ورزش جوان‌ها دچار آسیب‌های اجتماعی نمی‌شوند. جوانان مناطق محروم و حاشیه شهر هیچ دلخوشی‌ای جز ورزش ندارند. اگر همت این مربیان نبود این سالن تعطیل می‌شد و احتمالا جوانان درگیر اعتیاد و بزهکاری‌های دیگری می‌شدند که می‌تواند باعث فروپاشی خانواده‌ها شود.
در راه مسابقات ژاپن
محمدطاها عیدی آن‌قدر در کاراته زبده و آب‌دیده می‌شود که در همان سن کم وقتی پا به میدان مسابقات می‌گذارد، بیشتر حریفانش را در همان راند اول ناک‌اوت‌ می‌کند و درنهایت هم قهرمانی مسابقات کشوری و رقابت‌های بین‌المللی را به‌دست می‌آورد. ورزشکار محله اقبال این روزها با پنج ساعت تمرین در خانه و باشگاه، خودش را برای مسابقات آسیایی که زمستان امسال در ژاپن برگزار می‌شود، آماده می‌کند.
به توان نوجوانان که آینده‌سازان فردا هستند
روایت های کوتاهی که در ادامه می خوانید، برش هایی کوچک از حس و حال خوب نوجوان هایی است که با کمک خانواده، راه خود را در زندگی پیدا کرده اند. سردرگم نیستند؛ چون فهمیده اند از زندگی چه می خواهند و باید به دنبال چه باشند. روز آن ها و همه کسانی که در حال سپری کردن این سال های سرنوشت ساز و اثرگذار هستند، مبارک!
ماجرای برگزاری نخستین مسابقه فوتبال در مشهد
زمین‌های خاکی، مستطیل بی‌تورِ دروازه‌ای چوبی، پاهای برهنه و تَف آفتابی که مثل تیزی تیغی، روی شن‌ریزه‌های کوی و برزن مشهدِ قدیم پهن می‌شده، حالا تاریخ ارزشمند ورزشی است.
زندگی اهالی محله شهیدمعقول، معطلِ پروژه‌های ناتمام
از ناصر حالا یک جسم بی‌حرکت درازکشیده باقی‌مانده و یک ذهن خالی و راکد، کودکی که فریبا ۱۴سال است برایش مادری می‌کند. می‌گوید: دیشب که با هزار بدبختی کشان‌کشان تا دم در بردمش و توی تاکسی گذاشتمش، بغضم ترکید. تا بیمارستان با خودم می‌گفتم خدایا یا من را ببر یا این را. این مسیر طولانی از آخر قلعه‌ساختمان تا بیمارستان قائم(عج) و هزینه‌ای که هر ماه باید بابت این مسیر پرداخت کند، چیزی است که امانش را بریده است. ناصر هر ماه نیاز به چکاپ تخصصی دارد و باید زیرنظر پزشک متخصص دارو بخورد. اگر دارو‌ها قطع شود تشنج می‌کند و شرایط سخت‌تر می‌شود.