صندوق خاطرات

اسماعیل امکانی، آخرین زنجیرباف سنتی مشهد بود
اسماعیل امکانی‌مقدم، عمری را به آهنگری گذراند، اما آنچه او را سخت کرده بود، آهن و آهنگری نبود؛ بی‌کسی و تنهایی بود. آهن، تنها سهم او از زندگی بود. دست‌های گرم او از هر ورق آهن سرد چیزی می‌ساخت.
بفرمایید روضه اربعین در باغ گل
منزل حاجی پایدار در چندقدمی گل‌فروشی‌اش قرار گرفته است، این روزها که صبح‌ها در منزلش روضه برگزار کرده، خانه را با گل و پرچم سیاه برای مهمانان آذین بسته است. خودش می‌گوید از اول انقلاب برای روضه خانه را پر از گل می‌کند.
خاموشی بازار تنورمال‌های شهرک شهیدرجایی
علی آشام از اولین تنور‌سازان مشهدی است که پیشترها آرزو‌ها و رؤیا‌هایی برای شغلش داشت. حالا اما کارگاهش دارد نفس‌های آخر را می‌کشد.
از روز‌های داغ خرمشهر تا بستنی‌های سرد سجاد
بستنی‌فروش چهارراه بهار وقتی کسی پول ندارد، از جیب خود مایه می‌گذارد و به او بستنی رایگان می‌دهد به این شرط که بعد پول را بیاورد.
راسته خوش‌پوش‌سازهای «گلستان»
با افزایش تمایل مردم به خرید لباس‌های حاضری، چرخ زندگی‌ ۴۰ خیاط کت و شلوار دوز خیابان گلستان کمتر می‌چرخد، اما کماکان خوش‌پوشی طرفداران خودش را دارد.
۱۰ تُن هندوانه برای جبهه جمع کردیم
صحبت‌های فضل‌الله برهانی شهروند محله بهشت خاطرات بسیاری از همدلی مشهدی‌ها در زمان جنگ تحمیلی دارد. او می‌گوید: پولدار و بی‌پول نداشتیم وهر کسی به اندازه وسع و توانایی‌اش کمک می‌کرد.
«بهشت»، محله صاحب‌منصبان شهر بود!
عموم سکنه محله بهشت مشهد را فرماندهان نیروی انتظامی، روئسای ادارت دولتی و در مجموع قشر اداریِ شهر تشکیل می‌دادند.