در محله گلدیس، ریشسفیدها هرروز چهارپایههای چوبیشان را برمیدارند و میآیند دور هم مینشینند و از خاطرات قدیمی میگویند؛ از شروع سکونت در این محله که عمرش نسبتبه محلات قدیمی، زیاد نیست، اما در آغاز سکونت، مشکلات خودش را داشته است.
احمد تشدیدی، ساکن قدیمی محله گلدیس، از زمانیکه این خیابان هنوز آسفالت نبود، در این محدوده زندگی میکند و از خاطرات گذشتهاش به خوشی یاد میکند.
تشدیدی که بیشتر وقتش را در دفتر معاملات املاک نبش خیابان محل سکونتش میگذراند، به سرتاسر خیابان گلدیس اشاره میکند و میگوید: شروع دهه ۷۰ بود که اولین ساکنان به محله گلدیس آمدند.
اینجا بیشتر متعلق به کارمندان شهرداری بود و من هم جزو اولینها بودم که اینجا آمدم. خیابان خاکی بود. روزها دوروبر خانههایمان سگ و موش میدیدیم، اما شب که میشد، گرگ و شغال و مار هم زیاد بود. سعی میکردیم شب که میشود، از خانه بیرون نیاییم.
با خنده میگوید: یکی از همسایهها مادر پیری داشت که همیشه میگفت «مراقب باشید بچههایتان سهم گرگ و شغال نشوند.» من چهارتا پسر داشتم که خیلی مراقب بودم از خانه دور نشوند.
نگرانی پدرانه را هنوز هم میتوان در چهرهاش دید. نگاهی به ماشینش میکند. میخندد و میگوید: آن زمان من یک موتور داشتم. هروقت میخواستیم جایی برویم، چهار پسرم با مادرشان همگی ترک موتور مینشستند. مدرسه هم که میخواستند بروند، با موتور میبردمشان؛ آخر اینجا اتوبوس و خط واحد نداشت.
باغچه روبهروی خانهاش را نشان میدهد و میگوید: با همین موتور دوتادوتا بلوک سیمانی آوردم و باغچه جلو خانه را درست کردم. خودم درختها را کاشتم و مثل فرزندانم از آنها مراقبت کردم.
نبود خط واحد، مردم را مجبور میکرد تا بولوار وکیلآباد پیاده بروند. نزیکتر از بولوار وکیل آباد، رسیدن به خط۹۴ در آب و برق بود که از میدان شهدا میآمد. احمدآقا که خودش کارمند شهرداری بوده تلاش کرده است تا یک خط اتوبوس به این محله اختصاص پیدا کند و رفتوآمد مردم راحت شود.
شیرینی اولین روزی را که خط واحد به محلهشان آمد، به یاد دارد و تعریف میکند: حدود سال۷۶ بود که بعداز پیگیریها و دوندگیهای بسیار بالاخره اولین اتوبوس به محلهمان آمد. مردم خیلی خوشحال بودند؛ چون دیگر قرار نبود مسیر طولانی را در خیابان خاکی پیاده بروند تا به اتوبوس برسند. نزدیک عید قربان بود. خوب یادم است وقتی برای اولینبار اتوبوس خط۱۰۱ به اینجا آمد. از خوشحالی دو رأس گوسفند قربانی و گوشتش را بین همسایهها پخش کردم.
تعریف میکند که آن زمان مردم برای رفاه و راحتی خودشان و البته همسایهها تلاش میکردند و قدر داشتههایشان را بیشتر میدانستند. مثل الان نبود که در خیلی از نقاط شهر همسایهها اصلا یکدیگر را نمیشناسند و از هم باخبر نمیشوند. میگوید: آن موقعها همسایهها با هم زندگی میکردند.
* این گزارش چهارشنبه ۳۰ خردادماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۷۴ شهرآرامحله منطقه ۹ و ۱۰ چاپ شده است.