من چند ماه مدام تمرین میکردم و مطالعه داشتم، اما در روز برگزاری آزمون متوجه شدم چند نفری خیلی خوب و آماده هستند. یکی از استان گیلان و یکی از البرز. راستش تا وقتی هم که فردای آزمون برای مراسم اختتامیه به همراه پدرم به هتل ثامن رفتیم، تردید داشتم اول شده باشم؛ اما شک نداشتم یکی از سه نفر اول من خواهم بود. معرفی برترینهای این المپیاد از آخر به اول بود. وقتی نفرات سوم و دوم را صدا کردند و اسم من نبود، متوجه شدم که مقام اول این المپیاد را به دست آوردهام.
حنانه نیکرفتار 19سال بیشتر ندارد اما با هنرش برای خودش کسب و کار خانگی راهانداخته است و درآمد خوبی هم دارد. از کودکی علاقه و استعداد ذاتی به نقاشی داشت اما با ورود به هنرستان هنر، عرصههای جدیدی به رویش گشوده شد و هنرهای مختلفی را تجربه کرد طوریکه اکنون با صرف پشتکار و خلاقیت، کارهایی فراتر از سن و تجربهاش انجام میدهد و ظرافت و زیبایی نهفته در آثارش باعث شده است آنقدر سفارش کار داشته باشد که دنبال فروش در فضای مجازی نرود.
وقتی یک نقطه دور افتاده در حاشیه شهر مشهد را برای کار انتخاب میکنی و سی سال ممتد به آن حرفه مشغول میمانی، یعنی حسابی به آن کار عشق میورزی. همین عشق بوده که سبب شده است مشکلات و کمبودها هم نتواند حریف دلبستگی «هاشم خوششنو» به دانشآموزان هنرستان اندیشه، دبیرستان مرحوم علی اکبر قصاب و دبیرستان نوبت دوم شفا شود که هر سهتایشان در یک مجتمع آموزشی قرار گرفتهاند.با آنکه او سال 1399 بازنشسته میشود، اما دوباره پای کار میآید و برای دانشآموزانش سنگ تمام میگذارد. بیش از 500 دانشآموز که آنها را به اسم کوچک و «پسرم» صدا میزند. خوششنو امسال مدیر نمونه استان خراسان رضوی شد.
مهمترین ویژگی کاریاش را رشد همه دانشآموزان در کنار هم میداند، اینکه همه با هم به پیش بروند، خطشان خوب باشد و نمراتشان سطح بالا. میگوید: اگر کسی در درسی ضعف داشت، همه با هم به او کمک میکردیم تا مشکلش را حل کند. این دو ویژگی آقای توکلی، یعنی مهربانی و قاطعیت، دست به دست هم میدهند تا بیشتر دانشآموزان به حضور در کلاس او علاقه داشته باشند. با خنده میگوید: 10 سال پیش، معلم پیشدبستانی بودم و 43 دانشآموز داشتم و دانشآموزانم هیچگاه از امتحان هراس نداشتند.
معتقد است دانشآموزان نقاط محروم و دورافتاده نیاز به توجه و نگاه ویژهتری دارند و باید دلسوزانه برای آنها قدم برداشت: بعد از انتقالم به مشهد و رفتنم به یکی از مدارس حاشیه شهر محله گلشهر، به مرور متوجه شدم دانشآموزان حاشیهشهر چقدر نیاز به توجه و حمایت دارند. دانشآموزانی که غرق در مشکلات خانوادگی هستند و معلم باید در کنار تدریس و آموزش، حواسش به رشد و تعالی شخصیتی این دانشآموزان باشد که تعدادشان هم کم نیست.
عشقم، کلاسم بود. کلاسهاس شلوغ آنزمان که بیش از 45نفر را درخود جای میداد خیلی دوست داشتم و در تمام مدتی که در آموزش و پرورش بودم، دوست داشتم زیباییها را به بچهها یاد بدهم و آنها را ملکه ذهنشان کنم. همیشه بالای برگههای امتحانی یک حدیث یا یک بیت شعر برای بچهها مینوشتم و حتی در متن سؤالات هم سعی میکردم یک رابطه زیبا با بچهها برقرار کنم. مثلا سؤالاتم با «پسر عزیزم» یا «دانشمند کوچکم» شروع میشد.
آیناز ابراهیمی میگوید: از سه سالگی من را در مهدکودک و کلاسهای زبان ثبتنام کردند. یادم هست روزهای پنجشنبه و جمعه که مهد تعطیل بود گریه میکردم و از مادرم می خواستم من را به کلاس ببرد. دوره دبستان را در مدارس مختلف پشت سر میگذارد. تا سوم دبستان فعالیت خاصی ندارد ولی از کلاس چهارم به بعد در انتخابات شورای دانشآموزی شرکت میکند و سال ششم رئیس این شورا در مدرسه میشود. او دوره متوسطه اول را دوران طلایی زندگیاش میداند.