این روزها با روند روبهرشد کرونا و اعلام وضعیت قرمز، حال مردمان شهرمان چندان خوب نیست. بیماری منحوسی که هرروز با نامی جدید عرضاندام میکند و قربانی میگیرد. ترس از ابتلا به ویروس کووید19، بالا و پایین رفتن آمار مرگومیر و... در کنار اخبار یأسآور و لحظهبهلحظه از جهش و تغییر ماهیت این میهمان ناخوانده، فرد سالم را هم نگران و دلواپس میکند. لحظهای خودمان را بگذاریم جای کادر درمان، بهویژه پرستاران بخش ویژه کرونا؛ آنهایی که در طول نوبت کاری و مراقبتهای خاص از بیمار، باید هم نگران سلامت خود و خانوادهشان باشند و هم برای تقویت روحیه دیگران، آماده باشند.
تا اواخر دهه ۶۰، خیابان وحید که از بولوار مجلسی شروع میشد و تا نزدیک کشفرود ادامه داشت از آنجاکه مسیر تردد به سمت کشفرود بود، با نام «دریا» شهرت یافت. بخش ابتدایی خیابان، دریای اول نامیده میشد و بخش دوم دریای دوم. بعد از احداث بزرگراه شهید بابانظر و جدایی دریای اول و دریای دوم و تشابه اسمی با خیابان «دریادل» محله راهآهن، این خیابان وحید نامگذاری شد.

از 18ماه پیش، وقتی در اسفندماه فشار اقتصادی و تورم شدید با آمدن کرونا خودش را نشان داد و تعطیلی مدارس، ممنوع شدن مسافرتها و محدودشدن دورهمیها از پی آن آمد، تکلیف شغل تولید و فروش کیف هم یکسره شد؛ تاحدی که در نبود مشتری، چندصد کارگر، بیصدا و تسلیم، از کار اخراج شدند، دهها مغازه تعطیل شد و فروشندههایشان بنا و راننده اینترنتی شدند. ضربه و فشار این ایام و ورشکستگی کاسبان بحرانزده کووید19 که محدوده بزرگی از منطقه ما را شامل میشوند، تا اندازهای است که مهر امسال به احتمال زیاد کیف در مشهد کمیاب میشود.
خیابان وحید9 بهدلیل وجود مدارس و پژوهشسرای ابوریحان، از همان گذشته به چهارراه مدرسهها معروف بوده و هست. چهارراه مدرسهها یک ویژگی دیگر هم دارد و آن وجود بازار سمساریهاست که به قول کسبه از دهه70 پا گرفته است و بیش از دهها مغازه را شامل میشود. در کنار همه اینها بنگاههای اتومبیل آن را شلوغ کرده است. این خیابان وصل به میدان عسکریه میشود که قدیم به نام شیر محمد معروف بوده است.
در یکی از خیابانهای محله وحید و در دل مدرسه «امید و انقلاب» مجموعهای است که روی دیوار آن این شعار چشمنوازی میکند: «دنیا را کمی بهتر از آنچه تحویل گرفتهام، تحویل میدهم.» وارد آن که میشویم، 2پسر نوجوان خوشسرزبان همه تلاششان را میکنند تا معرف خوبی برای دفتر و کارهای هنریاش باشند.مجموعه فرهنگیوهنری « نارنج و ترنج» که محل فعالیتهای هنری نوجوانان و جوانان است، ویژگی خاصی دارد، برخی اعضای این مجموعه افراد آسیبپذیر اجتماعی نظیر بچههای طلاق هستند که با داشتن استعداد هنری، برای آنها آیندهای روشن در این مجموعه رقم خواهد خورد.
محمدرضا داوری، مخترع و فارغالتحصیل کارشناسی ارشد رشته شیمی پلیمر است او مؤلف چند مقاله خارجی و یک کتاب است جوان دهه هفتادی محله وحید طرحها و ایدههای زیادی را تا به حال به خودش به ثبت رسانده است. حضور هفتساله در لیگ فوتبال و 4سال فوتسال حرفهای را هم به اینها اضافه کنید. محمدرضا از دوران دبیرستان تدریس میکند و 6سال کنار پدرش زنبورداری کرده و به فوتوفن آن کاملا مسلط است.
داستان این کوچه سرنوشت خانوادههایی است که از گذشتههای دور در خانههای کوچک و کنار هم زندگی میکنند و نوع زندگیشان تحتتأثیر بیماریشان با دیگران خیلی فرق میکند؛ آنها از بیماری جذام رنج میبرند.
هر روز 5 و 6 صبح از خانه میزدیم بیرون تا غروب آفتاب که برمیگشتیم. عادتمان شده بود؛ به حرم که میرسیدیم، اول رو به گنبد آقا سلام میدادیم و زیارت میخواندیم، بعد با وضو مینشستیم پشت میز خیاطی. بیشتر کار من و مرحوم برادرم دوختودوز و تعمیر لباس فرم خدام و فراشان بود، اما بخشی از آن هم به تعمیر لباس زائران امامرضا (ع) برمیگشت.