منطقه ۱۰

منطقه ۱۰

منطقه مهندسی‌ساز

قرارگرفتن در یکی از مبادی ورودی پرتردد شهر (بزرگراه آزادی)، آب‌وهوای مناسب، ساخته‌شدن معابر و ساختمان‌های منطقه براساس اصول و ضوابط شهرسازی، وجود قطعات به‌نسبت زیاد زمین‌های با کاربری فضای سبز و در نتیجه برنامه‌ریزی برای افزایش سرانه فضای سبز، منطقه ۱۰ را به منطقه‌ای خوش‌نشین و مملو از مجتمع‌های مسکونی تبدیل کرده است. این منطقه به‌دلیل در بر گرفتن تعداد زیادی از مجتمع‌های تفریحی آبی و استخر‌های سرپوشیده، به منطقه تفریح‌های آبی مشهد معروف شده است. ویژگی دیگر منطقه ۱۰ وجود مراکز درمانی مجهز مانند بیمارستان رضوی، بیمارستان عباس ناظران و... در آن است که به گردشگری سلامت در این منطقه رونق می‌بخشد. قرارگرفتن شهر سنگ و همچنین تعداد زیادی واحد‌ صنعتی در این منطقه ظرفیت اقتصادی مناسبی را برای تولید و رونق اقتصادی در این منطقه ایجاد کرده است.
این منطقه با داشتن شماری از دانشگاه‌های مهم، یکی از قطب‌های علمی و دانشگاهی در مشهد است. در مساحت ۲۳۳۳ هکتاری منطقه ۱۰ شهرداری مشهد ۲۹۷ هزار نفر زندگی می‌کنند.

سرهنگ ابوالحسن ایزدجو خاطره تلخ رحلت امام(ره) در دوران اسارتش را مرور می‌کند
سمت و سوی حرف هایمان وقتی به دوران اسارت و روز رحلت امام رسید، لرزش شانه هایش انگار تازگی آن داغ جان سوز را زنده می کرد؛ فرمانده شجاع دیدبانی سال های دفاع مقدس وقتی از روزهای غربت اسارت و شنیدن خبر رحلت امام می گفت، درست مثل طفلی یتیم و سرگشته می گریست؛ انگار که روح خدا همین دیروز و امروز از جان او هم جدا شده است.
داستان تنورهای همه‌کسی
حاج غلامعلی دهقان می‌گوید که خیلی از خانه‌ها تنور نداشتند و برای همین هر 5-4 خانه، بیشتر یا کمتر، یک دانه از این تنورها سهمشان بود: یکی از این تنورها را که همیشه هم شلوغ بود، کنار مسجد امام محمد باقر(ع) ساخته بودند. استفاده از این تنور و نان پختن با آن یک رسم نانوشته داشت. مثلاً اگر یک همسایه می‌خواست فردا صبح خمیر کند و نان بپزد، می‌رفت سراغ بقیه و می‌گفت که من می‌خواهم مثل فردا روزی تنور روشن کنم و نان بپزم، اگر آرد دارید و خمیر شما هم بیایید.
روایت ماندن؛ درباره سیده صدیقه سیدی اولین مامای شهید سلامت در مشهد
برادرم بارها بهش گفت اصلا فکر کن اخراج شدی... بیا بیرون. ولی خودش دوست داشت. می‌گفت اگر من نروم این همه زن حامله چکار کنند؟ من مسئول آن‌ها هستم... 3 ماما داشتند. یکی از آن‌ها قبل از صدیقه کرونا گرفته و رفته بود. می‌گفت اگر من هم بروم یک ماما با این همه زن باردار چه کند؟ می‌گفتیم لااقل درمانگاه را نرو، خسته می‌شوی. می‌گفت آن موقعی که کار نداشتم درمانگاه بهم کار داد، الان توی این وضعیت که پرستار نیست بگویم نمی‌آیم؟
روایتی از شکل‌گیری خیابان استاد محمدتقی شریعتی در غرب مشهد
حوالی دهه70 و تقریباً هم‌زمان با عملیات اجرایی بزرگراه امام علی(ع) و با کوچ مردم از مرکز شهر به غرب مشهد، یک خیابان 6 کیلومتری در دلِ قاسم‌آباد و دور از هسته اولیه این منطقه کم‌کم سروشکل گرفت و ساخته شد. خیابانی به موازات بولوار شاهد و امامیه که یک سرش بولوار اندیشه است و سرِ دیگرش بزرگراه امام علی(ع) و آن‌طور که نقشه‌های شهری نشان می‌دهد، کارِ اصلی‌اش متصل کردن همه خیابان‌های قاسم‌آباد به همدیگر است.
نویسنده داستان‌های «مملی»: من در کودکی مانده‌ام
با کتاب می‌خوابیدم و با کتاب بلند می‌شدم. بوی کتاب را دوست داشتم. یکی بوی کتاب را دوست دارم و یکی بوی چرم. چون همه دوران کودکی‌ام با چسب و چرم بوده. همیشه عروسک‌های چینی یا کارهای چرمی درست می‌کردیم تا اینکه پدرم وارد کار پرورش پرنده شد و گفت دیگر نمی‌خواهد پشت من باشید. این اواخر که داشت پیشرفت می‌کرد، درگیر مریضی شد و آخر هم از سرطان کبد مرد. دکترها گفتند به خاطر اینکه مدت زیادی در محیط آلوده به میکروب بوده مریض شده است.
مرد «رزم» در روزهای نبرد
اصغر ده ساله بود یا دوازده ساله، درست یادش نیست، فقط می‌داند که یک روز پدر آن‌ها را راهی مشهد کرد تا خودش بماند و دشت‌های سرسبزی که بی‌هیچ منت گوسفندانش را پروار می‌کردند و چرخ زندگی‌اش را می‌چرخاندند. خانواده عیالوارشان در محله پایین خیابان در کوچه چهنو ساکن شدند و پدر گاهی به آن‌ها سر می‌زد. اصغر در همان محله‌ قد کشید و در گودهای کشتی‌اش مرام پهلوانی را یاد گرفت. حالا استاد اصغر دهقان پیش‌کسوت جودو را همه می‌شناسند.
آیین‌های محرمی شمال خراسان به روایت مهاجران جاده قدیم قوچان
سیدرضا اسدی هم همان حول و حوش سال‌های 43-42 به همراه خانواده‌اش از بجنورد به مشهد آمده‌اند. پدرش دل‌داده امام رضا(ع) بوده و برای گرفتن شفایِ پسر چهار ساله‌اش مجاور حضرت می‌‌شود و مثل بقیه هم‌ولایتی‌هایش در قلعه نو عوارضی خانه می‌گیرد. آقا رضا روز تاسوعا دیگِ حلیمی را بار می‌گذارد که امسال 80 ساله می‌شود.