منطقه ۱۰

منطقه ۱۰

منطقه مهندسی‌ساز

قرارگرفتن در یکی از مبادی ورودی پرتردد شهر (بزرگراه آزادی)، آب‌وهوای مناسب، ساخته‌شدن معابر و ساختمان‌های منطقه براساس اصول و ضوابط شهرسازی، وجود قطعات به‌نسبت زیاد زمین‌های با کاربری فضای سبز و در نتیجه برنامه‌ریزی برای افزایش سرانه فضای سبز، منطقه ۱۰ را به منطقه‌ای خوش‌نشین و مملو از مجتمع‌های مسکونی تبدیل کرده است. این منطقه به‌دلیل در بر گرفتن تعداد زیادی از مجتمع‌های تفریحی آبی و استخر‌های سرپوشیده، به منطقه تفریح‌های آبی مشهد معروف شده است. ویژگی دیگر منطقه ۱۰ وجود مراکز درمانی مجهز مانند بیمارستان رضوی، بیمارستان عباس ناظران و... در آن است که به گردشگری سلامت در این منطقه رونق می‌بخشد. قرارگرفتن شهر سنگ و همچنین تعداد زیادی واحد‌ صنعتی در این منطقه ظرفیت اقتصادی مناسبی را برای تولید و رونق اقتصادی در این منطقه ایجاد کرده است.
این منطقه با داشتن شماری از دانشگاه‌های مهم، یکی از قطب‌های علمی و دانشگاهی در مشهد است. در مساحت ۲۳۳۳ هکتاری منطقه ۱۰ شهرداری مشهد ۲۹۷ هزار نفر زندگی می‌کنند.

اهالی جوان قاسم‌آباد در انتظار افتتاح یک سالن تئاتر!
علیرضا اسدی 15سال است که در محله رسالت سکونت دارد و شناخت خوبی از منطقه به دست آورده است. او درباره هنر نمایش در این منطقه می‌گوید: بیشتر ساکنان این منطقه کارمند هستند و جمعیت جوان این محدوده زیاد است و استعدادهای بالقوه‌ای در منطقه وجود دارد. اما قاسم‌آباد برای بالفعل‌کردن این استعدادها نیاز به حمایت‌های دولتی دارد. در مدت سکونتم با فرهنگ‌سراهای مختلف این منطقه فعالیت داشتم. اما امکانات آن‌ها برای اجرا و تمرین نمایش محدود است و نیاز به بازبینی در ساختار آن‌ها احساس می‌شود. در صورتی که امکانات تئاتر در این منطقه مهیا شود استعدادهای درخشانی را به تئاتر شهر معرفی می‌کند. مطمئن هستم اگر سالن تئاتری اینجا افتتاح شود هر شب چراغ آن روشن می‌ماند.
ورزش به رشد شخصیتم کمک کرد
مطهره گلشاهیان متولد 1386 و ساکن محله رسالت است. او به دلیل علاقه زیادش به ورزش از هشت سالگی تکواندو را شروع می کند، اما کم کم متوجه می شود این رشته برایش جذابیت ندارد و بعد از دو سال به سراغ کاراته و سبک کیوکوشین می رود. او دارنده مدال طلای مسابقات آزاد کشوری در سال97 است.
دست خیر مادربزرگ محله شاهد
سیده مرضیه حسینی نژاد بانی ساخت اولین مسجد محله شاهد، یعنی مسجد علی بن ابی طالب(ع) است. او اولین هیئت عزاداری و اولین نمازهای جماعت محله را در همین جا برگزار کرده است. خانه او به طور غیررسمی مرکز خیریه محله هم شناخته می شود. این خانه مقصد کمک های مردمی خیران برای بسته بندی و توزیع در میان افراد بی بضاعت و دانش آموزان نیازمند حاشیه شهر است.
کوچه مسجد چهارده‌معصوم(ع)
کوچه ششم، مشهورترین و پررفت‌وآمدترین کوچه در خیابان شهید هاشمی‌مهنه است. از مسجدی‌ها و بسیجی‌ها بگیرید تا دانش‌آموزان و کودکان و حتی مأموران رفع سدمعبر شهرداری، هرروز در این کوچه تردد می‌کنند. این کوچه که به کوچه مسجد چهارده‌معصوم(ع) هم شناخته می‌شود، در قلب شهرک لشکر واقع شده است و بیشتر ساکنان آن، همچون ساکنان دیگر کوچه‌های خیابان شهید هاشمی‌مهنه، ارتشی‌های بازنشسته هستند.
چطور یک داستان‌نویس شویم؟
حسین عباس‌زاده می‌گوید: هر نویسنده برای به‌دست‌آوردن این هنر، مسیری را طی می‌کند و تجربه این مسیر به رشد او کمک می‌کند. فردی که می‌خواهد در این مسیر حرکت کند، باید به 3نکته توجه کند؛ بخواند، بنویسد و پشتکار داشته باشد. اگر کسی این ویژگی‌ها را نداشته باشد، نویسنده نمی‌شود. خواندن داستان‌های زیاد، نقد و بررسی آن‌ها و پشتکار در نوشتن به خلق داستان‌های جدید کمک زیادی می‌کند. نویسنده در بلندمدت به نتیجه می‌رسد و نباید انتظار داشته باشد در مدتی کوتاه به نویسنده‌ای معروف و شناخته‌شده تبدیل شود. کلاس‌های داستان‌نویسی فقط مسیر را کوتاه‌تر می‌کنند.
نوجوان محله استاد یوسفی؛ نفر اول استان در جشنواره خوارزمی
از سال94 تا 97 کانون پرورش فکری کودک و نوجوان او را به عنوان نخبه کتاب‌خوان کشور معرفی کرده است. غزل خاکسار طی این سه سال درمجموع 667کتاب خوانده است. در خانواده‌ای اهل مطالعه بزرگ شده است. مقام اول استانی در رشته پژوهش جشنواره نوجوان خوارزمی سال‌های 98 و99 و رتبه دوم استان در رشته سفالگریِ سی و نهمین مسابقات فرهنگی و هنری دانش‌آموزان فردا) در سال تحصیلی 1399-1400 از دیگر موفقیت‌های این نوجوان نخبه است.
دو دهه پرستاری در قاسم‌آباد
بکاییان 19سال پرستار و بهیار مراکز بهداشت منطقه قاسم‌آباد است. 15سال در مرکز جامع سلامت فاطمیه بود. دو سال رفت مرکز شاهد و دو سالی هم هست که به مرکز امام حسن مجتبی(ع) آمده است. می‌گوید: این مرکز در شروع کرونا چند ماهی خدمات 16ساعته ارائه می‌داد. مراکز خیلی کم بود. ما شرح حال بیمارها را می‌گرفتیم و برای آزمایش آن‌ها را به مرکز فاطمیه می‌فرستادیم. بعدازظهر هم شیفت بودیم و گاهی تا 9شب کار طول می‌کشید. اصلا نمی‌دانستیم جمعه است یا شنبه. وقتی هم واکسن آمد اوضاع همین بود. تا روزی که 500واکسن فقط در شیفت صبح می‌زدیم. شرایط مثل حالت جنگی بود.