اولینبار برای محلهشان نوشتند. قلمشان را در خدمت رنجهای بزرگترهایشان قرار دادند تا از سختیهای زندگی آنها و کمبودهای توس بکاهند. آنها میدانستند اکنون نویسندگی خریدار چندانی ندارد. با وجوداین عزم خود را جزم کردند تا درکنار درس و مدرسه، مسیری را پی بگیرند تا صدای مردم باشند، بیآنکه بدانند در مسیر خبر و خبرنگارشدن قدم برمیدارند.
فاطمه ستایش، زهرا زندهدل و زینب اخوت، از محلات فردوسی و چهاربرج، خبرنگاری را بهصورت غیرحرفهای از حدود سهچهار سال قبل ضمن ارتباط با مردم و انجام گفتگوهای عادی شروع کردند. حضور در اجتماع و شنیدن درددلهای مردم کوچه و محله چنان به مذاقشان خوش آمده است که در ادامه راه بدون توجه به سختیهای حرفه خبرنگاری، آن را بهعنوان یک حرفه دنبال میکنند و قصد دارند درس و تحصیل دانشگاهشان را در همین رشته ادامه دهند.
یکیدوسالی است که دیپلمش را گرفته، اما مشغله کاری، فرصت ادامه تحصیل در رشته موردعلاقهاش را به او نداده است؛ رشتهای که خیلی اتفاقی و بیهیچ برنامهای به آن ورود پیدا کرد و بهمرور لذتی که در آن حرفه بود، او را غرق خود کرد. شهریور که از راه برسد، زهرا زندهدل وارد هجدهمین سال عمر خود میشود.
او از زمان تحصیل در دبیرستان، کار خود را با مجریگری در مدرسه و مراسم مناسبتی آموزشوپرورش آغاز کرد؛ مسیری که چنان در آن مسلط و موفق بود که بعدها در مراسم و برنامههای فرهنگی شهرداری منطقه، شورای شهر و مسجد محله هم از او بهعنوان مجری دعوت میشد.
داستان خبرنگارشدن و مجریگری او به زمانی برمیگردد که از سر ذوق و علاقه به همراه دوستانش گوشیبهدست راهی جاهایی میشد که قرار بود نشستهای محلی برگزار شود. او و دوستانش شال و کلاه میکردند و به محل میرفتند تا با گرفتن گزارش تصویری و انتشار آن در فضاهای مجازی، صدای مردم را برای مطالبات خدمات شهری یا دولتی به گوش مسئولان برسانند.
او علاوهبر کار میدانی، پوشش برنامههای فرهنگی را هم در کارنامه دارد و البته بهترین خاطره خبرنگاری و اجرای زهرا به موکب «شهدای شاهنامه» ویژه زائران پیاده امامرضا (ع) برمیگردد؛ «آنجا مجریخبرنگار بودم و صدایم از بلندگوهای اطراف پخش میشد. برنامه، پخش مستقیم گفتگو با زائران جامانده از پیادهروی بود که گفتوگویی احساسی بود و من به عنوان یک خبرنگار باید سعی میکردم پابهپای سوژهام اشک نریزم و در آن فضای معنوی، احساساتی نشوم.»
زهرا تصمیم دارد تحصیلاتش را بهعنوان مجریخبرنگار ادامه دهد تا ضمن اجرا بتواند خواستهها و نیازهای اهالی محلههای توس را از مسئولان شهری و استانی مطالبه کند.
در محله چهاربرج، همه او را دختری پیگیر و مطالبهگر میشناسند و خیلی از گرههای محله با زبان و قلم او باز شده است. دعوت شورای شهر از زینب اخوت به عنوان یکی از جوانان دغدغهمند و مطالبهگر محله چهاربرج باعث میشود فعالیت او در محله وسعت بیشتری بگیرد، به حدیکه او حالا از همه کموکاستیهای محله و اتفاقات ریز و درشت آن خبر دارد.
زینب هم هجدهسال دارد. او تعریف میکند: سه سال قبل بود که از من و یکی از دختران جوان محله فردوسی دعوت شد در تالار شهر حضور داشته باشیم. آنجا از ما خواستند به جمع مردم محله برویم تا از خواستهها و دغدغههایی که در محله دارند، برایمان بگویند.
در همان تجربه اول فهمیدم که خبرنگاری یعنی مواجهه با دنیایی از آدمها با نظرات متفاوت
فرم خواستهها و مطالبات که به دست زینب داده شد، شروع کار خبرنگاری او بهطور غیرمستقیم رقم خورد؛ رفتن بهسراغ دوست و آشنا و هممحلهایها و درنهایت براساس فرمها برگزاری جلسات گفتگو برای فهرستکردن اهم مشکلات و پیگیری آنها ازسوی مسئولان.
آغاز این راه باعث شد با پیگیریهای مداوم زینب و دوستانی که با خود همراه کرده بود، بالاخره بیشتر کوچهها و خیابانهای خاکی چهاربرج، آسفالت شود و قول و وعدههایی برای درستکردن زمین بازی بچهها و... ازسوی مسئولان داده شد. اینجا بود که او دعای خیر مردم را پشت سر خود احساس کرد و شیرینی کارراهاندازی مردم را چشید.
زینب اخوت با آنکه قرار است در رشته تربیتبدنی ادامه تحصیل دهد، نمیخواهد حرفه خبرنگاری را کنار بگذارد. او برای اینکه بهتر و حرفهایتر دراینزمینه قدم بردارد و مطالبهگر خواستههای مردم محلهاش باشد، درصدد فراگیری آموزشهای حرفه ایتر و تخصصیتر است.
سومین نفری که بهمناسبت روز خبرنگار بهسراغش میرویم فاطمه آسایش است؛ کوچکترین مصاحبهکننده این جمع که از دوازدهسالگی از روی علاقه و کنجکاوی بهسراغ خبرنگاری رفته است.
او تعریف میکند: با عضویت در بسیح محله ازطریق چندنفر از دوستان که از من بزرگتر و فعال حوزه خبری بودند، به این حوزه ورود پیدا کردم. ابتدا با رفتن به مراسم مذهبی و تهیه گزارش تصویری و گفتگو با حاضران مراسم، این راه را تجربه کردم؛ تجربه متفاوتی که باعث شد در این مسیر ثابتقدم شوم.
فاطمه درباره اولین حضورش در جمع مردم و گرفتن مصاحبه حضوری میگوید: در همان تجربه اول فهمیدم که خبرنگاری یعنی مواجهه با دنیایی از آدمها با نظرات متفاوت. برایم جالب بود که میتوانم تجربه دریافت و شنیدن نظرات شهروندان مختلف را داشته باشم.
او درباره خاطرهانگیزترین خاطره خبرنگاری اش به همان سالهای اول کار عکاسی و خبرنگاری اشاره میکند که برایش دردسرساز شد. فاطمه تعریف میکند: یادم است ابتدای کار، با مصاحبهشوندهبرای گفتگو هماهنگی میکردیم. بعداز آشنایی با موضوع و موافقت برای انجام مصاحبه، بهمحض اینکه دوربین روی چهرهشان زوم میشد، بدون هیچ حرفی رو برمیگرداندند و بهسرعت از ما دور میشدند.
این رفتار برای ما خیلی تعجبآور بود. بههمیندلیل تصمیم گرفتیم به شکل دوربین مخفی با آنها گفتگو کنیم. بعداز گرفتن چندمصاحبه به این شکل، موقع تدوین یکی از بچهها که تجربه کار در رسانه را داشت، ما را درباره اشکالات شرعی و اخلاقی و در بعضی موارد جرمبودن این نوع تهیه خبر آگاه کرد. بعداز آن تصمیم گرفتیم با بهرهگیری از تجربیات خبرنگاران حرفهایتر برای این موضوع به راهکار منطقی برسیم.
آسایش که در سال دهم دبیرستان تحصیل میکند، دوست دارد برای ادامه تحصیل در دانشگاه، رشته خبرنگاری را انتخاب کند. او اکنون درکنار درس با بسیجنیوز و آسانیوز نیز همکاری کرده و اخباری را که تهیه میکند، برای چاپ و انتشار دراختیار این رسانهها قرار میدهد. این دو رسانه کلاسهای آموزش خبرنگاری، تدوین و... نیز برگزار میکنند که فاطمه با حضور در آنها سعی میکند از فضای رسانهای فاصله نگیرد.
* این گزارش پنجشنبه ۱۸ مردادماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۶۰ شهرآرامحله منطقه ۱۱ و ۱۲ چاپ شده است.