تماشایش نوعی حس غم و شادی توأمان دارد؛ انگار سیمرغی افسانهایست که از خاکستر مادر، زاده شده. سردرگمی از غم از دست دادن مادر اشک بریزی یا مشعوف از تولد نوزاد باشی. این حسی است که احتمالا با تماشای کتابخانهای در میدان دانشجو، در شما ایجاد خواهد شد. کتابخانهای که خشت به خشتش از خانههای تاریخی بافت پیرامون حرم، روییده شده است.
سر درش قاجاری است، آجرهایش پهلوی اول و معماریاش برگرفته از عصر سلجوقی و تیموری؛ با این حال ترکیب معماری قرنها عجیب روی این بنا نشسته و دست و پا شکستهاش نکرده است. چنانکه ساختمان «کتابخانه فرزانه گواهی»، گواهی از فرهنگ و معماری گذشتگان ما در راسته «بولوار فرهنگ» امروزی شده است.
این ساختمان چندصد سالهی تازه متولد شده، نه تنها با کتابهایش، که با معماری منحصر به فردش حرف برای گفتن دارد؛ انگار میگوید، نه فریاد میزند، با تک تک آجرهایش: «تاریخ یک کشور به راحتی به دست نیامده که راحت دور انداخته شود، حتی اگر یک خانه تاریخی خراب شد، آجر و کاشیهای آن میتواند دوباره زنده شود. مثل ما که زندهایم.»
این آجرها درحالی دوباره زنده شدهاند که در گذشتهای نه چندان دور، در بافت پیرامون حرم، شاهد مرگ بسیاری از دوستانشان بودند. عدهای ذوب در نوسازی، به جان ساختمانهای کهنه و جان دار شهر افتادند و با خاک یکسانش کردند. جایشان با ساختمانهای بی جانی پُر شد که در مشهد قدکشیدند، اما مال این شهر نبودند. اهل کجایند را نمیدانیم، شناسنامه ندارند.
با این حال در همان زمان که برخی با اشتیاقی وصف ناشدنی تاریخ شهر را زیر چرخ لودرها گرفته بودند، معدود خشتهایی بودند که توانستند جان سالم به در برند، جایی پنهان شوند به به امید تولد دوباره؛ و حالا «کتابخانه فرزانه» فرزند همان تلاش است.
در این ساختمان که به اصطلاح با الگوی جهانی «واچینی» و «دوباره چینی» آجرهای مشهد قدیم، دوباره سرهم شده، «سردر خانه تاریخی شریفی» و همچنین آجرها و کاشیهای بسیاری از خانههای پهلوی اول مشهد روی هم سوار شدهاند.
البته دنیا قوانینی برای واچینی و دوبارهچینی بناها دارد؛ یکی از اصول این است که اگر جداره تاریخیای واچینی میشود، دوباره در نزدیکترین محل به موقعیت تاریخی خودش قرار بگیرد. شرط بعدی این است که در همان اندازه و مقیاس ساخته شود.
بر همین اساس هم شاید بهتر بود این بنا به جای منطقه نسبتا جدید ۱۱ در بافت تاریخی مشهد بالا میرفت. اما در منطقهای که همه خانههای قدیمی در حال تخریب است جایی برای دوباره چینی نبود، مصالح هم روز به روز در انبارها کم جان میشد و کماکان چشم انتظار آیندهای نا پیدا.
از آن سو کتابخانه فرزانه، اول یک بنای معمولی بود؛ مثل خیلی از ساختمانهای دیگر در منطقهای نهایتا ۶۰ ساله، اما از وقتی خانم فرزانه گواهی، در زمان حیاتش تصمیم گرفت با سازمان نوسازی همراه شود و این بنا را به کتابخانه تبدیل کند داستان تغییر کرد. او برای ساخت بنا از برادرزادهاش که مهندسی خوش فکر بود کمک خواست.
مهندس گواهی هم پای همکار قدیمش، مهندس مرصعی را به ماجرا باز کرد و این طور شد که جرقه نجات دوباره چینی آجرهای تخریب و جمعآوری شده مشهد، زده شد. آنها تصمیم گرفتند آجرهایی که سالها قبل با اطلاع پیمانکاران تخریب و یا مسئولان شهرداری به صورت فوری و اضطراری جمعآوری و در جایی انبار کرده بودند را از مرگ نجات دهند و به ساختمان کتابخانه نیز هویت بخشند.
حالا این بنا که برای خود هویتی مستقل دارد در چهار طبقه و حدود ۳۰۰ مترمربع مساحت در آخرین مراحل تولد قرار دارد و در اولین روزهای نوروز ۹۸ به دنیا خواهد آمد. قدمش برای مشهد مردمش مبارک.