کد خبر: ۹۴۴۱
۲۳ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۶:۰۰

سیدمحمد ببرحسینی، قدیمی‌ترین مرشد مشهد است

سیدمحمد ببرحسینی، قدیمی‌ترین مرشد مشهد سال ۱۳۲۲ وارد گود شد و تا بعد از ۹۰ سالگی در گود‌های پهلوانی مرشدی می‌کرد.

۹۰‌سال از خدا عمر گرفته، توان حرکتی‌اش کم شده، اما صدای رسایش هنوز جوان و پر از شادابی است. ضرب را روی پایش قرار می‌دهد و با حرکاتی آرام و حسی پرشور که در انگشتانش جریان دارد، شروع به ضرب گرفتن می‌کند، آن وقت آهسته و آرام آرام ضرب و ریتم آهنگ دستانش تند و تندتر می‌شود.

هنگام ضرب‌گرفتن، چنان غرق در ضربات نرم و خوش‌نوای آهنگ می‌شود که شکستن این حس تنها با رخصت دادن (هنگامی فردی وارد زورخانه می‌شود که مرشد به او رخصت دهد) به کسانی که وارد زورخانه می‌شوند، امکان‌پذیر است؛ و همیشه هنگام آغاز کار این شعر را زمزمه می‌کند:
جان مرا جانان علی (ع)    هجر مرا پایان علی (ع)
درد مرا درمان علی (ع)    جانم علی جانم علی (ع)   

 

ناخواسته ضرب می‌گرفتی

آن روز‌ها که تازه وارد دنیای کار شدی، هنگام استراحت با وارد ساختن ضربه‌هایی ریز، خوش‌آهنگ و ممتد به کنار صندلی‌ات، ناخواسته ضرب می‌گرفتی. هیچ فکرش را نمی‌کردی که بازی انگشتانت در پدید آوردن صدایی برای آرامش، تو را به هنری آمیخته با شعر و حماسه همراه سازد تا بتوانی روزی سردمدار زورخانه شوی.   

 

۱۳۲۲ و قدم به دنیای زورخانه‌ای

برای نخستین بار برخلاف گذشته که همیشه با پدر و برادر بزرگ‌ترت به زورخانه می‌رفتی، به تنهایی راهی زورخانه می‌شوی، قامتت را به احترام خم می‌کنی و از در کوتاه ورودی، قدم به دنیای زورخانه، عشق دوران کودکی‌ات می‌گذاری، دنیایی که تا سال ۱۳۲۲ هیچ‌گاه در آن مرشد نبودی!

وارد زورخانه می‌شوی، پا به دنیایی متفاوت همراه با قانون‌هایی متفاوت‌تر که در خارج از گود زورخانه اثری از آنها نیست، می‌گذاری؛ دنیایی که از همان ابتدا با کمری خم واردش می‌شوی و تواضعت را خرج مکانی مقدس که در آن درس مردانگی می‌دهند، می‌کنی.

ببر حسینی از سال‌۱۳۲۲ مرشدی می کند. زورخانه «چراغ برق» در محله بالا‌خیابان و نزدیک خانه مرشد است

فضایی آکنده از حس معنویت و خلوص که با گنبد استوار و شیشه‌های از جنس نورش یکی می‌شوی. با ورودت به این مکان مقدس، چشمت به هشت‌ضلعی و گود زورخانه می‌افتد، آن‌گاه به سجده می‌روی، هشت ضلعی‌ای که به نیت امام هشتم ساخته شده و گاه در برخی زورخانه‌ها به صورت شش‌ضلعی نیز دیده می‌شود، نشانی از قبر شش گوشه امام حسین (ع).

دورتا‌دور زورخانه را با انواعی از وسایل ورزش باستانی از جمله تخته‌شنا، میل ورزش، میل بازی، سنگ، کباده و... تزئین کرده‌اند تا بتوانی حس مردانگی را بهتر نشان دهی، وسایلی که هر کدامشان تداعی‌کننده حرکتی حماسی است.

سال‌۱۳۲۲ بود که از تو خواستند وارد گود شوی، اما تو گفتی ورزش بلد نیستی، آن گاه با اصرار داخل گود شدی و به اجبار ضرب گرفتی.

زورخانه «چراغ برق» در محله بالا‌خیابان و نزدیک خانه مرشد است. سال‌ها یکی پس از دیگری می‌گذرد و حالا قسمتی از وجودت با مرشدی شکل گرفته و هر روز که می‌گذرد، مرشد شدن مانند بذری که به خاک نشانده شده تا به ثمر برسد، در ریشه وجودت رشد می‌کند، آنهایی که تو را می‌شناسند، می‌گویند: اگر به خودت باشد، هر روز سردمداری می‌کنی.‌

می‌گویی: امروزه مرشد به کسی می‌گویند که تنها ضرب می‌گیرد. اما در قدیم به او کهنه‌سوار هم می‌گفتند. کهنه‌سوار معمولا لنگی به دوش می‌انداخت و کارش این بود که با صدایی خوش، هنگام ورزش روی «سردم» بنشیند و با آهنگ‌هایی گوناگون که هر کدام ویژه یکی از حرکات ورزشی است، ضرب بگیرد.

آن‌گاه شعر‌هایی رزمی و حماسی را بیشتر از شاهنامه فردوسی بخواند. مرشد باید ضربه‌های انگشتانش را با حرکات ورزشکاران هماهنگ کند و آنان را به ورزش برانگیزد.

دنیای مرشدی هم عالمی دارد، حرف مرشد ندای اول و آخر زورخانه است. پای سردم زورخانه، مکان مقدسی که جز مرشد کسی در آن جای ندارد، تمامی ورزشکاران به ترتیب و بدون هیچ تبعیضی با قدمت پیش‌کسوت بودن می‌ایستند و با رخصت گرفتن از مرشد، وارد گود می‌شوند.

اهالی ورزش زورخانه‌ای در محلاتی از شهر که زورخانه دارد، ورزش‌های قدیمی و زورخانه‌ای را زنده  نگه داشته‌اند، برای سید و سادات احترام زیادی قائلند، تا جایی که همه هوای سید را داخل و خارج از گود دارند. برای مرشد بچه و بزرگسال فرقی نمی‌کند.   

 

حالا حضورت کم‌رنگ‌تر شده

‌آقا سید محمد ۶۵ سال است که مرشدی می‌کند و ساکن محله پیروزی است، هنوز هم طنین صدای رسایش در زورخانه‌های کشور می‌پیچد. شاید اگر هفت سال پیش عمل قلب باز انجام نداده بود، هنوز هم درسردم زورخانه تخت‌شاهی‌اش می‌ماند، اما حالا حضورش کم‌رنگ‌تر شده، همه می‌گویند طنین نفس‌هایش در فضای زورخانه معجزه می‌کند.‌

می‌گویی: روز‌به‌روز جوانان زیادی به زورخانه‌ها که در عصر حاضر غریب مانده‌اند، روی می‌آورند و تو از این بابت خشنودی. همه‌شان را دوست داری، پهلوانان و ورزشکاران زیادی را به یاد داری که با بردن نام هر کدامشان احساس غرور می‌کنی.
همه زورخانه‌های کشور «سید‌محمد ببر حسینی» را می‌شناسند، او که از مرشد‌های قدیمی است و با حضورش در هر زورخانه‌ای، به احترامش بلند می‌شوند و برای سلامتی‌اش صلوات می‌فرستند.   

 

صدایت جاری؛ در گود زورخانه‌ها

خاطرات زیادی داری، از سالن ورزشی واقع در دمشق گرفته تا... شنیده‌ام که در بسیاری از کشور‌ها برنامه ورزش‌های زورخانه‌ای را اجرا کرده‌ای. می‌گویی: آغاز شعرهایت را همیشه با نام مولا علی (ع) شروع می‌کنی و تا‌کنون هر چه را خواسته‌ای، از او طلب کرده‌ای.

همیشه این شعر را می‌خوانی: 
جهان پهلوان تختی نامدار        
که هست از برای جهان افتخار‌
آی هم‌محله‌ای! صدای ماندگارت همواره جاری باد در گود زورخانه‌های این دیار.



* این گزارش چهارشنبه، ۲۹ خرداد ۹۲ در شماره ۵۸ شهرآرامحله منطقه ۹ چاپ شده است.  

 

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44