در زندگی همه ما گاه زخمهایی پدیدار و دردهایی شناخته میشود که داشتن آنها در بعضی مواقع بیشتر شبیه نعمت است و شاید تلنگری بر غفلت ما...
چندی پیش کتابی میخواندم با عنوان «راز سایه» یکی از آثار دبی فورد که در آن به توضیح دردها و زخمهای عاطفی میپرداخت و تاثیری که این دردها در موفقیت افراد ایجاد میکند. این موضوع را میتوان به نوعی به پدیده معلولیت نیز نسبت داد، زیرا افراد معلول با توجه به محدودیتی که از لحاظ جسمانی درون خود احساس میکنند، گاه خالق هنرها و آثاری میشوند که حتی افراد سالم از ارائه این موفقیتها بیبهرهاند.
افراد معلول در جامعه ما حرفهای بسیاری برای گفتن دارند و توانایی زیادی در خلق آثار هنری. اما بروز این استعدادها و درخشش این تواناییها در کنار صبر و همدلی مربیان دلسوز شناخته میشود.
آنچه در اذهان عمومی ما از پدیده معلولیت شکل گرفته با چیزی که مربیان آنها از این افراد درک کردهاند، متفاوت است. به این دلیل گفتگوی کوتاه و صمیمانهای داشتهایم با لیلا حقیقی که در محله لادن پیروزی ساکن و مربی توانیابان است.
- چه تعریفی از معلولیت دارید؟
معلولیت را هیچگاه محدودیت نمیدانم. به عقیده من هیچیک از معلولان محدودیت ندارند، همه آنها به نوعی استعدادهای خاصی دارند و تمام تلاش خود را برای بروز استعداد و توانایی نشان میدهند.
- جایگاه معلولان در جامعه ما و در سطح محلات چگونه است؟
متاسفانه به این افراد آنطور که شایسته آنهاست، توجه نمیشود. برای مثال بیرون رفتن برای معلولان بسیار سخت است و مکانهایی که ویژه این افراد ساخته میشود، خیلی محدود است و لازم است به حقوق آنها در این زمینه توجه بیشتری شود. آنها هم مثل ما نیاز به تفریح و گردش دارند، اما پیادهروها و پلههایی که ما در سطح شهر و حتی محله داریم، جوابگوی این نیاز نیست و آنها ترجیح میدهند بیشتر در محیطهای بسته خود را سرگرم کنند.
- به نظر شما تابهحال چه اقداماتی برای این افراد انجام شده است؟
اقداماتی که در این زمینه انجام شده آنقدر پررنگ نبوده که بتواند مشکلی را از میان بردارد، باتوجه به اینکه این قشر بسیار آسیبپذیر است و مشکلاتی برای کاریابی و بهویژه حضور در جامعه دارند که هنوز پابرجاست.
هزینههای زیاد پزشکی و امکانات کم فراهم شده برای معلولان، از جمله مشکلاتی است که مسئولان باید برای آن راه حلی بیابند و اقداماتی انجام دهند تا این افراد هم بتوانند آنطور که شایسته است، زندگی کنند.
- از اینکه مربی این افراد هستید چه احساسی دارید؟
در اوایل کار برایم سخت بود و وقتی این افراد را میدیدم به شدت متاثر میشدم، اما بعد از مدت کوتاهی وابستگی زیادی به معلولان پیدا کردم و آنها را بخشی از خانواده خودم میدانم، بهطوریکه تحمل دوری آنها حتی برای یک روز واقعا برایم سخت شده است. با آنها بودن و در کنار آنها کارکردن حسی سرشار از لذت به من میدهد.
- افراد معلول چه تواناییهای بارزی دارند؟
من بارها و بارها شاهد تواناییها و موفقیتهای معلولان بودهام که به ندرت این موفقیتها را در افراد سالم میبینم. آنها در هر زمینهای استعدادهایی از خود نشان میدهند که واقعا زبان تحسین همه ما را برمیانگیزد؛ معلولان چه در زمینه هنری و چه در زمینه ورزشی کارنامه درخشانی برای خود ثبت کردهاند. در زمینه هنر میتوان به پرداختن آنها به خط، نقاشی، معرقکاری، تئاتر و نویسندگی اشاره کرد.
گاه با خود فکر میکنم اگر آنها معلولیت نداشتند، شاید این استعداد و تواناییها هیچ وقت شکوفا نمیشد و آنها هم مثل دیگر افراد یک زندگی معمولی و ساده را انتخاب میکردند. در حقیقت آنها به واسطه معلولیت رشد کردند و سعی کردند خودشان را باور کنند وموفقیت هایشان در زمینههای هنری و ورزشی بهروشنی گویای این مطلب است.
- به نظر شما حمایت از افراد معلول بیشتر در چه زمینهای باید باشد؟
شاید بهترین نوع حمایت از این افراد، حمایت عاطفی باشد؛ آنها نیاز به دیده شدن و انگیزه دارند و کاری که به واسطه آن بتوانند درآمد به دست آورند تا احساس غرور کنند و خود را کمتر از دیگران نبینند.
- بودن در کنار این افراد در زندگی شخصی شما چقدر تاثیر داشته است؟
قبل از اینکه به عنوان مربی توانیابان مشغول به کار شوم، اگر به اهدافی که در ذهن داشتم نمیرسیدم، چنان احساس شکست و ناامیدی میکردم که دیگر اهدافم را نادیده میگرفتم و بهراحتی پذیرای شکست بودم.
اما از زمانی که کنار این افراد کار میکنم، دیدگاه بهتری پیدا کردهام، زیرا آنها با صبر زیاد و انگیزه فراوان خود به من هم انگیزه دادند و اگر روزی به هدفی که در ذهن دارم نرسم، باز هم صبورانه تلاش میکنم و این تلاش مضاعف را مدیون همین افراد هستم؛ در واقع به خاطر داشتن نعمت سلامتی همه مشکلاتم را نادیده میگیرم.
- درباره کسانی که با دلسوزی به معلولان نگاه میکنند، چه نظری دارید؟
معلولان درست مانند ما هستند و فقط از لحاظ جسمانی محدود شدهاند. باید با آنها دوست بود و همراه، نه اینکه دلسوزانه به آنها نگاه کرد. بیشک هیچکس دوست ندارد که دیگران با ترحم به او بنگرند و کسی خود را سزاوار ترحم نمیداند.معولان هم قابل ترحم نیستند، بلکه شایسته ستایش و تحسین هستند.
- تابهحال از معلولان رفتاری دیدهاید که برای شما در زندگی سرمشق و الگو شده باشد؟
صبر و توکل به خدا برجستهترین ویژگی این افراد است. نشستن مداوم روی یک صندلی بسیار سخت است؛ این افراد شور و نشاط خاصی دارند و با تمام مشکلاتی که دارند با صبر و پشتکار زیاد به دنبال اهداف خود هستند.صبر و انگیزه زیاد آنها در کارها و در کنار آن پشتکار و توکل به خدا همیشه برای من الگویی در کارهایم بوده است.
توکل به خدا برجستهترین ویژگی افراد معلول است. آنها با صبر و پشتکار زیاد به دنبال اهداف خود هستند
- بهترین و بدترین خاطرهای که در کنار آنها تجربه کردهاید؟
بهترین خاطره را میتوان بودن همیشگی در کنار آنها دانست. زمانی نیز که به عنوان مربی آنها مشغول به کار شدم خاطره خوبی برایم رقم خورد.
اما بدترین خاطره زمانی بود که یکی از همین افراد معلول برای کمک به یک نابینا که در حال عبور از روی پل بود، پیشقدم شد و با تمام مشکلاتی که خودش داشت سعی کرد به این فرد نابینا کمک کند که متاسفانه در همان حال به سختی به زمین خورد و به شدت آسیب دید. این اتفاق تلخترین خاطره من است و هر وقت یاد آن روز میافتم، گریهام میگیرد و محبت و همدلی آنها را تحسین میکنم.
- به طور کلی چه فعالیتهایی برای این افراد در مرکز توانیابان انجام میدهید؟
مجموعه فعالیتهای ورزشی و در کنار آن آموزش کامپیوتر، خوشنویسی، معرقکاری، نقاشی، شطرنج، تئاتر و... از جمله برنامههای این مرکز است. معلولان بسیاری تاکنون در هر کدام از این فعالیتها بودهاند؛ مثلا در زمینههای تئاتر، ورزش و آموزشی؛ بهطوری که غرفهای در نمایشگاه بینالمللی مشهد برپا شد و آنها هنر خود را در آن به نمایش گذاشتند.
- حرف آخر؟
معلولیت، محدودیت نیست. شاید اگر این افراد معلول نبودند، هیچگاه استعدادهای خود را کشف نمیکردند و افتخارآفرین صحنههای ورزشی و هنری نمیشدند.
در یک نگاه به آنان میتوان معنای عشق را فهمید و برای ارتباط برقرار کردن با آنها کافی است همدل بود و همراه. معلولیت فقط یک تعریف است از نوعی ناراحتی جسمی. معلولان را باید
باور کرد و به حقوق آنها احترام گذاشت.
* این گزارش چهارشنبه، ۱۴ فروردین ۹۲ در شماره ۴۸ شهرآرامحله منطقه ۹ چاپ شده است.