
فروشندگی در صنف کالاهای خواب از آن دست شغلهایی است که به جرئت میتوان گفت هیچوقت بازارش از بین نمیرود چراکه هرکسی حداقل یک یا چندبار باید وسایل لازم برای خواب را از پتو و تشک گرفته تا ملافه و بالشت، تهیه کند. از همین روست که این هفته در بازارمحله بهسراغ علیرضا قویدل، یکی از فروشندگان باتجربه و قدیمی منطقه ثامن رفته و به چندوچون اینکار پرداختهایم.
قویدل از آن دست فروشندگانی است که برای ورود به کاسبی در حوزه کالاهای خواب، دو شغل دیگر را از سر گذرانده. نخستین شغل او طلافروشی (حرفه مرحوم پدرش) بوده و بعد از آن هم بهمدت ۷سال فرشفروشی کرده که درنهایت بازار کارش نگرفته و در ۳۰سالگی لوازم خواب فروش شده است.
او که امروز ۴۷بهار از زندگیاش را پشت سر گذاشته و درحال حاضر با شراکت یکی از دوستانش، دومغازه فعال کالای خواب در منطقه ثامن دارد، از شغلش بسیار راضی است و پایان آن را آغاز بازنشستگی خود عنوان میکند.
قویدل از قِبل سالها کاسبی در مشاغل طلافروشی و فرشفروشی اعتباری برای خود بهدست آورده تا توانسته شغل سوم خود را بدون داشتن سرمایه مکفی، داشته باشد.
سرمایهای که البته امروز رقم آن را به یاد ندارد؛ «در آن موقع برای همین اگر کسی علاقهمند به راهاندازی مکانی با متراژ متوسط در راسته کاری ما باشد باید حداقل ۶۰میلیون تومان سرمایه داشته باشد؛ ۱۰ تومان برای رهن مغازه و بقیه برای تهیه جنس آن.»
او از درآمد ماهانهاش حرفی به میان نمیآورد و فقط به گفتن این جمله اکتفا میکند که «مغازهاش در جوار بارگاه امام رضا (ع) باوجود زائران بسیار بهخصوص عربها، برکت خوبی دارد.»
قدیم میشد بدون سرمایه شغلی را فقط با اعتبار خود راه انداخت،امروز بیشتر از اعتبار، سرمایه اهمیت پیدا کرده است
قویدل سالهاست که در حد فاصل چهاراه شهدا و چهارراه خسروی مغازه دارد، اما باتوجه به رونق چند سال اخیر مجتمعهای تجاری، این مجتمعها را بهترین مکان کاسبی میداند و بیان میکند: درحال حاضر زائران از محدوده اطراف حرم مطهر رضوی پا فراتر گذاشته و به دیگر مجتمعهای تجاری مشهد ازجمله الماسشرق هم علاقهمند شدهاند، برای همین راهاندازی مغازه در مجتمعهایی مشابه الماسشرق درآمد خوبی باید داشته باشد.
او به علاقهمندان شغلش توصیه میکند مغازه خود را با اجناس ایرانی که هم امتحان پس دادهاند و هم بهتر از اجناس بیکیفیت چینیاند، پر کنند.
قویدل، عربی را روان صحبت میکند و میگوید: من هم کلاس رفتهام و هم در سفرهایی که به کشورهای عربی داشتهام چیزهایی را یاد گرفتهام، چون معتقدم کاسب شهر امام رضا (ع) باید عربی بداند.
باتوجه به اینکه زائران عرب، شمار زیادی از زائران امام را تشکیل میدهند این بلدی، فروش بیشتر و درآمد بیشتر را نصیب شما میکند.
صحبت از خوب و بد کاسبی در صنف کالای خواب فروششدن که به میان میآید، قویدل حرف از خوبیهایی بهمیان میآورد که چند برابر تنها بدی این شغل است؛ «گرمی بازار فروش در بیشتر فصول، برخورد هر روزه با مردم بهخصوص عروس و دامادها، شادبودنکار، درآمد مستقیم داشتن و تمیزبودن از مهمترین صفات خوب اینکار است.»
از نظر او ساعات کاری زیاد، تنها بدی شغلش است؛ او میگوید: باید بیشتر زمانت را در مغازه بگذرانید و وقت کمتری برای بودن در کنار خانواده دارید؛ بهنوعی پا شکسته بازار میشوید.
قویدل در دو شغل اولش بیشتر شاگرد بوده برای همین معتقد است افراد علاقهمند به کار بازار باید قبل از کاسبشدن، حتما شاگردی کنند.
آنطور که او میگوید کاسبی هزار سر دارد که شاگرد در دوران شاگردی تعدادی از آنها رامیآموزد و امکان آنرا مییابد که دستخالی وارد کار مغازهداری نشود.او اضافه میکند: یک کاسب در منطقه ثامن معمولا بهتنهایی قادر به چرخاندن کارش نیست، پس بهتر است حداقل یک شاگرد داشته باشد.
قویدل خودش را کاسب موفقی میداند؛ «همه اجداد من کاسب بودهاند و من هم در دوران جوانی، پا جای پدرم گذاشتم و شدم یک کاسب. البته نحوه کاسبیکردن را از پدر مرحومم آموختم و طی این سالها هم سعی کردهام کاسب خوبی باشم تا دعای مردم پشت سرم باشد.»
آنطورکه از سخنان او برمیآید کاسبشدن سه رکن اصلی دارد؛ رکن اول تجربه و خبرگی در فروش است، رکن دوم اعتبار و خوشحسابی در بازار است و رکن سوم هم داشتن سرمایه است.
البته آنطور که قویدل میگوید یک کاسب نباید بههمین سه مورد اکتفا کند و صداقت را از یاد ببرد؛ «بالاتر از هرچیزی یک کاسب باید صادق باشد، چراکه خریدار به تجربه او اعتماد میکند و خیانت به این اعتماد، کاری غیرانسانی است.
وقتی یک کاسب صداقت داشته باشد، زائر و مجاور را به یک چشم میبیند و خدای ناکرده خریداری را بهواسطه زائر یا مجاوربودنش سرکیسه نمیکند.»
او همچنین از یکی از آسیبهای کار در بازار امروز چیزهایی میگوید: «ربا؛ متاسفانه امروزه ربا در میان کاسبان بسیار گسترش دارد. مسئلهای که کاسب خوببودن بازاریان را زیرسوال میبرد و برکت را از کارشان میگیرد، برای همین علاقهمندان به کار بازار از همان ابتدای ورود خود به بازار، باید از این موضوع دوری کنند.»
کاسب قدیمی منطقه ثامن در پایان سخنان خود خاطرهای هم برای زائران و مجاوران دارد که به دوران نوجوانی و زمانی که در طلافروشی پدرش شاگردی میکرده، برمیگردد، «طلافروشی پدرم در چهارراه خواجهربیع بود.
در آن موقع تجهیزات ایمنی طلافروشیها زیاد نبود و از این گذشته امنیت هم مثل امروز فراگیر نبود و روزی سارقان مسلح به چند طلافروشی در محل حمله کردند. در آن سرقت یکی از کاسبان محل، جلوی چشم من به قتل رسید، ۱۵سال بیشتر نداشتم، خیلی شوکه شدم او طولی نکشید که از ورود به این حرفه پشیمان شدم.»
* این گزارش پنجشنبه ۶ شهریور ۹۳ در شماره ۱۱۰ شهرآرا محله منطقه ثامن چاپ شده است.