
«بچههای محیطزیست نیما»، یک گروه شانزدهنفره هستند که به هیچ سازمان و نهادی وابسته نیستند؛ کودکانی که از دل محله «فرهنگیانِ» قاسمآباد برخاسته اند و دستدردست هم دادهاند تا حال این روزهای زمین را خوش کنند.
این کودکانِ دوستدار محیطزیست، کار خود را از سال گذشته در سطح محله شروع کردند و اهالی برای نخستینبار، آنان را در بوستان ماهور دیدند که دستکشبهدست و با حمل یک نایلون زباله، نظافت بوستان و فضاهای اطرافش را انجام میدادند. این اولین گامِ این گروه مردمی بود که شعار «کممصرف کنیم، دوباره مصرف کنیم، بازیافت کنیم» را سرلوحه کار خود قرار دادهاند.
تشکیل گروه تئاتر و اجرای نمایشنامههایی با موضوع زیستمحیطی، اجرای همایش، برگزاری اردوهای دورهای در «مدرسه طبیعت»، از دیگر برنامههای این گروه کوچک شانزدهنفره است که هرچند هفته یکبار، نشستهایی را برای برنامهریزیهای آینده برگزار و اهداف خود را برای نجات زمین از آلودگی دنبال میکند.
پاتوق جلسات و مرکز فعالیت این گروه، کتابفروشی نُقلی و زیبای نیماست. درحقیقت این کودکان پیش از اینکه گروه «بچههای محیطزیست نیما» را تشکیل دهند، عضو کتابخانه این کتابفروشی بودهاند و با مطالعه کتابهای محیطزیست و بهخاطر داشتن علاقه به این موضوع بوده که به فکر راهاندازی این گروه افتادهاند.
نیره مجدی، صاحب کتابفروشی نیما، فرهنگی بازنشستهای است که مدیریت این گروه را برعهده دارد و تا به امروز بدون هیچ چشمداشتی، مکان کتابفروشی و وقت خود را در اختیار «بچههای محیطزیست نیما» قرار داده است تا بهنوبه خود به آیندگان بیاموزد که باید قدر منابع طبیعی را دانست.
او دوشادوش این کودکان در تمام برنامهها شرکت میکند و به آنان آموخته است که در شروع هر نشست، همراه با هم این دعا را بر زبان بیاورند: «پروردگارا! ما را یاری کن که همچون زمین، پاک، گشادهدست، آفریننده، مهربان و بخشنده باشیم.»
«بچههای محیطزیست نیما» برای نخستینبار در سال گذشته با پاکسازی بوستان ماهور در محله خود و صحبت با مردم درباره تفکیک زباله، فعالیت خود را شروع کردند.
در اطراف این بوستان، فضایی فنسکشیشده وجود دارد که متعلق به شهرداری است و آن زمان محلی کثیف و آلوده برای تجمع زبالههای بعضی اهالی بوده، بهطوریکه بچهها از عهده تمیز کردن آن برنمیآمدهاند.
بههمین علت آنها با شهرداری منطقه ۱۰ تماس میگیرند و درخواست پاکسازی این فضا را مطرح میکنند. بعد از آن بوده که شهرداری، زبالهها را جمعآوری میکند و ساختمانی را که در داخل فنس قرار داشته، تمیز و بازسازی مینماید.
قدم بعدی این کودکان، راهاندازی گروه تئاتر بوده که زیر نظر مجدی، صاحب کتابفروشی نیما تشکیل میشود؛ گروهی که همچنان به فعالیت خود ادامه میدهد و با هدف پاکیزگی محیطزیست، نمایشنامههایی را تمرین و اجرا میکند. اولین اجرای این گروه تئاتر در مدرسه «شهدای پشمبافی» انجام میشود که بیشتر بچههای گروه در آنجا تحصیل میکنند.
این برنامه مورد توجه دانشآموزان و مسئولان مدرسه قرار میگیرد و سبب میشود که آنها به فکر اجرای چنین برنامههایی برای مخاطبان بیشتر بیفتند؛ برای همین بهمن سال گذشته به فرهنگسرای شهر زیباوایمن مراجعه کرده و از مسئولان فرهنگسرا میخواهند سالن آمفیتئاتر را برای اجرای نمایش در اختیار آنها قرار دهند.
بچهها بعد از موافقت فرهنگسرا و در ایام دهه فجر، همایشی را برگزار و در این برنامه، نمایشنامهای را با عنوان «نه قرمز، نه آبی، هم قرمز، هم آبی، عنابیِ عنابی» آماده میکنند که مضمون آن ضرورت تنوع گیاهی بوده است. در این همایش، حدود ۸۰ مخاطب شرکت میکنند که بهعنوان برنامه اول، برای گروه راضیکننده بوده است.
از دیگر کارهای خوب بچهها در این برنامه، هدیه دادن کتابهایی با محتوای زیستمحیطی به تمام مخاطبان کودک و نوجوان شرکتکننده در این همایش بوده که به همت نجدی، از جهاددانشگاهی مشهد تدارک شده بود. دعوت از مدیر مدرسه طبیعت برای سخنرانی در مراسم و نیز توزیع بروشورهایی در ارتباط با نحوه درست مصرف کردن آب که شرکت آبوفاضلاب تهیه کرده بود، از دیگر برنامههای اجرایی گروه دوستداران محیطزیست نیما در این همایش بوده است.
بچه ها در ایام دهه فجر در فرهنگسرای شهر ایمن و زیبا نمایشی اجرا کردند که مضمون آن ضرورت تنوع گیاهان است
قدم بعدی این کودکان، راهاندازی گروه تئاتر بوده که زیر نظر مجدی، صاحب کتابفروشی نیما تشکیل میشود؛ گروهی که همچنان به فعالیت خود ادامه میدهد و با هدف پاکیزگی محیطزیست، نمایشنامههایی را تمرین و اجرا میکند. اولین اجرای این گروه تئاتر در مدرسه «شهدای پشمبافی» انجام میشود که بیشتر بچههای گروه در آنجا تحصیل میکنند.
این برنامه مورد توجه دانشآموزان و مسئولان مدرسه قرار میگیرد و سبب میشود که آنها به فکر اجرای چنین برنامههایی برای مخاطبان بیشتر بیفتند؛ برای همین بهمن سال گذشته به فرهنگسرای شهر زیباوایمن مراجعه کرده و از مسئولان فرهنگسرا میخواهند سالن آمفیتئاتر را برای اجرای نمایش در اختیار آنها قرار دهند.
بچهها بعد از موافقت فرهنگسرا و در ایام دهه فجر، همایشی را برگزار و در این برنامه، نمایشنامهای را با عنوان «نه قرمز، نه آبی، هم قرمز، هم آبی، عنابیِ عنابی» آماده میکنند که مضمون آن ضرورت تنوع گیاهی بوده است. در این همایش، حدود ۸۰ مخاطب شرکت میکنند که بهعنوان برنامه اول، برای گروه راضیکننده بوده است.
از دیگر کارهای خوب بچهها در این برنامه، هدیه دادن کتابهایی با محتوای زیستمحیطی به تمام مخاطبان کودک و نوجوان شرکتکننده در این همایش بوده که به همت نجدی، از جهاددانشگاهی مشهد تدارک شده بود. دعوت از مدیر مدرسه طبیعت برای سخنرانی در مراسم و نیز توزیع بروشورهایی در ارتباط با نحوه درست مصرف کردن آب که شرکت آبوفاضلاب تهیه کرده بود، از دیگر برنامههای اجرایی گروه دوستداران محیطزیست نیما در این همایش بوده است.
این گروه علاوه بر برقراری ارتباط با فرهنگسرای شهر زیباوایمن، بهتازگی با شورای اجتماعی محله فرهنگیان نیز آشنا شدهاند و سه نفر از اعضا به همراه مدیر گروه، در نشستهای اخیر شورا شرکت کردهاند. درخواست آنان از شورای اجتماعی و شهرداری منطقه ۱۰ این است که در صورت امکان، باغچهای به فعالیت گروه دوستداران محیطزیست اختصاص یابد تا اعضا بتوانند ضمن یادگیری کاشت گلوگیاه، به محله خود نیز خدمت کنند.
از دیگر خلاقیتهای نوجوانان عضو کتابخانه نیما این است که با کاغذهای باطله و تبلیغاتی، کاردستیهای اوریگامی درست میکنند و علاوه بر آن از وسایل دورریختنی نیز در ساخت کاردستی استفاده میکنند که این نمونهها را میتوان در قفسه پایین بخش امانت کتاب دید.
کتابفروشی نیما بیش از آنکه فروشگاه کتاب باشد، یک کتابخانه است و بیش از آنکه کتابهایی برای فروش داشته باشد، قفسههایی برای امانت دادن کتاب دارد. قصه راهاندازی این مکان فرهنگی کوچک به سال ۹۱ و زمانی برمیگردد که نیره مجدی، با همفکری همسرش که او نیز یک فرهنگی بازنشسته است، تصمیم میگیرد یک کتابفروشی باز کند.
او که خودش ساکن محله شاهد است، یک مغازه کوچک بیستمتری را در محله فرهنگیان اجاره کرده و با قفسهبندی و خرید کتاب، فعالیتش را شروع میکند. مجدی از همان ابتدای شروع کار قصد داشته در کنار کار فروش، کتاب نیز امانت دهد.
خودش در اینباره میگوید: «همیشه علاقهمند به کتاب بودم و از دوران نوجوانی با پولتوجیبی خودم، کتاب میخریدم. بعدها که معلم شدم نیز، مقدار درخورتوجهی از درآمدم را برای خرید کتاب خرج میکردم؛ به همین علت بعد از بازنشستگی آنقدر کتاب داشتم که بتوانم آنها را برای مطالعه در اختیار دیگران قرار دهم.»
نیره مجدی، صاحب کتابفروشی نیما، فرهنگی بازنشستهای است که مدیریت این گروه را برعهده دارد
مجدی بعد از باز کردن کتابفروشی، کمکم با استقبال اهالی محله برای امانت گرفتن کتاب مواجه میشود و با توجه به تعداد درخورملاحظه نوجوانان پسر برای گرفتن کتاب، تصمیم میگیرد برای آنان کلاس قصهخوانی رایگان برگزار کند.
اینطور میشود که کتابفروشی وی در روزهای پنجشنبه پاتوق کودکان و نوجوانان محله میشود که همراه با مادرانشان برای شرکت در جلسه قصهخوانی به آنجا میآیند؛ «ما کلاس قصهخوانی را برای دو گروه سنی ۴ تا ۶ سال و ۷ تا ۱۰ سال برگزار میکنیم.
چون کودکان سواد خواندن ندارند، خودم برای آنها کتاب میخوانم، اما در گروه نوجوانان، خود بچهها کتاب را میخوانند و بعد درباره آن با هم حرف میزنیم. هدف من این بوده است که بچهها شیرینی کتاب خواندن را بچشند و از کودکی، آن را در برنامه زندگی خود جای دهند.»
در کتابفروشی نیما اتفاقهای خیلی خوب دیگری نیز میافتد؛ از جمله اینکه برای تشویق بیشتر نوجوانان به مطالعه کتاب، برنامه تشویقی برای آنان درنظر گرفته شده است. به این صورت که با مطالعه هر کتاب، پیکسلی به آنان داده میشود که شعاری تبلیغاتی با محتوای محیطزیست روی آن نوشته شده و هرکس ۱۰ پیکسل دریافت کند، به او جایزه داده میشود.
همین موضوع سبب شده حتی در مدرسه نیز بین دانشآموزان، فضای رقابتی برای مطالعه بیشتر کتابها ایجاد شود و علاوه بر آن دانشآموزان، پیامهایی با محتوای زیستمحیطی را سر صف بخوانند. محیط کتابفروشی زیباست و دیوار پشتیِ میز مدیر، پر از نقاشیهای مختلف و رنگارنگ کودکانه است؛ نقاشیهایی که بچهها در روز پنجشنبه و بعد از قصهخوانی سر کلاس میکشند.
مجدی برای تشویق و بها دادن به نقاشی بچهها، آن را به دیوار پشت سرش چسب زده است و هرچندوقت یکبار آنها را از دیوار کنده و نقاشیهای جدید را نصب میکند.
در بین ۱۵۰ عضو کتابخانه نیما، خانمهای خانهدار و بعد از آنها پسران نوجوان، بیشتر تعداد اعضا را تشکیل میدهند. حق عضویت در این کتابخانه تا پارسال هزارتومان بوده و از سال گذشته نیز ۲ هزارتومان شده است که خانم مجدی از این پول بهعنوان «امانت»، یاد میکند و میگوید: «هر زمان، عضوی بخواهد حق عضویت خود را لغو کند، این ۲ هزارتومان به او برگردانده خواهد شد.
نحوه امانت دادن کتاب هم به این صورت است که هر کتاب با گرفتن دویست تومان، به مدت یکهفته در اختیار عضو قرار خواهد گرفت؛ البته این دویست تومان، آنقدر ناچیز است که اصلا جنبه اقتصادی ندارد و فقط به این دلیل دریافت میشود که اعضا خود را موظف به خواندن کتاب بدانند. علاوه بر آن نوجوانان یاد میگیرند که چطور برای پولتوجیبی خود برنامهریزی کنند و بخشی از آن را برای امانت گرفتن کتاب، کنار بگذارند.»
اینکه بگوییم «او معلم ادبیات بوده است»، نخستین و کاملترین تعریف از کسی است که پس از ۳۰ سال خدمت و بازنشسته شدن، همچنان دغدغه کار فرهنگی دارد. با این تعریف، شاید نیاز نباشد بیش از این درباره شخص او بنویسیم. وارد کتابفروشیاش که بشوی و نگاهی به قفسهها و عنوان کتابها که بیندازی، میفهمی با آدمی از جنس کلمه و آشنا به ادبیات فارسی سروکار داری.
مجدی که هشتسال است بازنشسته شده و مدرسه را ترک کرده، همچنان دغدغه کار فرهنگی دارد. او معتقد است: «کار فرهنگی هرچند کوچک باشد، در صورتی که تداوم داشته باشد، تاثیر خودش را میگذارد.»
با همین اعتقاد است که حالا در فضایی کوچک به مساحت ۲۰ متر، هم کتابفروشی دارد و هم کتاب امانت میدهد. بخش فروش کتابش رونقی ندارد، درعوض در بخش امانت کتاب، ۱۵۰ عضو دارد که همه از اهالی محله هستند.
او که در دوران خدمتش دبیر مقطع راهنمایی بوده است، حالا برای کودکان و نوجوانان محله، برنامههای فرهنگی خوبی اجرا میکند. از برگزاری کلاس قصهخوانی و اجرای تئاتر گرفته تا تشکیل انجمن «بچههای محیطزیست محله نیما».
فقط کافی است نیمساعتی در کتابفروشی نقلی او که در محله فرهنگیان قرار دارد، بنشینی تا رفتوآمد کودکان پسری را ببینی که آنجا را پاتوق فرهنگی خود کردهاند.
مجدی برای آنان، بیش از هرچیز معلم ادبیات است؛ معلمی که کوشیده سطح درک و فرهنگ این نوجوانان را نسبت به زندگی بالاتر برده و حس مسئولیتپذیری را در آنان افزایش دهد. او برای رسیدن به این هدف، در درجه اول از دنیای وسیع کتاب مدد گرفته و تلاش کرده است شیرینی خواندن کتاب را به بچهها بچشاند.
نیما احمدی، پسر جوان نیره مجدی که در سال ۹۰ در اثر سکته مغزی فوت کرده است، یکی از انگیزههای مهم برای راهاندازی این کتابخانه، کتابفروشی و نیز سایر فعالیتهایی بوده که مجدی در محله فرهنگیان انجام داده است؛ «با نیت انجام کارهای خیر و باقیاتالصالحات برای پسرم بود که با مشورت همسرم، تصمیم گرفتیم به جای برگزاری مراسم سالگرد و صرف هزینههایی که نمیتوانست نتیجهای برای پسر مرحومم دربر داشته باشد، با انجام کارهای فرهنگی رایگان، ثواب آن را به روح فرزندمان هدیه کنیم.»
* این گزارش چهارشنبه، ۲۷ خرداد ۹۴ در شماره ۱۵۲ شهرآرامحله منطقه ۱۰ چاپ شده است.