کد خبر: ۷۷۴۷
۰۳ شهريور ۱۴۰۳ - ۱۱:۰۰

۷۰ سال مداحی کربلایی‌حسین بوجار 

کربلایی‌حسین غفورنژاد ملقب به پیرغلام‌حسین بوجار به ادعای خیلی از قدیمی‌های مشهد نخستین مداح و نوحه‌خوان بالاخیابان مشهد بوده است.

درمیان همه کسانی که به عشق و دلدادگی امام‌حسین (ع)، عزاداری‌های محرم و صفر و به‌ویژه دهه اول محرم تا روز عاشورا را زنده نگه‌می‌دارند، هستند انسان‌هایی که روایت واقعه کربلا را با نوایی معنوی سرمی‌دهند؛ افرادی که گاه سابقه فعالیتشان در این راه به ۵۰، ۶۰ و ۷۰ سال می‌رسد.

درست به میزان متوسط عمر یک انسان در این کره خاکی. خودشان می‌گویند نوکری امام‌حسین (ع) را می‌کنند، اما ریش‌سفیدی‌شان در این کار باعث می‌شود که ما نامی دیگر برایشان انتخاب کنیم؛ نامی به‌وسعت یک زندگی و سرسپردگی.

 

پیرغلام کبلایی حسین بوجار

بزرگ‌مرد محله است و با اینکه ۱۰ سالی می‌شود که دیگر نه پاهایش یارای رفتن دارد و نه حنجره‌اش نوای صحبت، هنوز یک کبلایی‌حسین بوجار است و یک محله مطهری و عامل. محله مطهری و عامل که چه عرض کنم، یک پیرغلام حسینی است و یک شهر.

کربلایی‌حسین غفورنژاد ملقب به پیرغلام‌حسین بوجار، یکی از اهالی قدیمی منطقه ماست. او که حدود ۳۳ سال است در خیابان شیشه‌چی در کریمی ۱۶ سکونت دارد، این روز‌ها نه‌تنها آبرو و اعتبار محله عامل بلکه یکی از مداحان قدیمی اهل‌بیت (ع) و به‌عبارتی پیرغلام حسینی در شهر مشهد شناخته می‌شود، تاآنجاکه به ادعای خیلی از اهالی و قدیمی‌های مشهد و آنانی که در این حوزه دستی بر آتش دارند، نخستین مداح و نوحه‌خوان بالاخیابان مشهد بوده است.

حالا دیگر ۱۰ سالی می‌شود که در محرم و صفر، پیرغلام‌حسین بوجار دیگر سکوت اختیار کرده است و بدنش یارای نوحه‌خوانی ندارد. همین موضوع و پاسداشت ۷۰ سال مداحی و نوحه‌خوانی و مرثیه‌سرایی این پیرغلام حسینی باعث می‌شود که امروز به‌سراغ وی و خانواده‌اش برویم.

همه اهالی آدرس منزلش را خوب بلد هستند؛ روبه‌روی مسجدالنبی (ص) در کریمی ۱۶، در بزرگ راه‌راه. وارد منزل حاج‌حسین می‌شوم. حاج‌حسین آن‌قدر آرام برروی تشک خود خوابیده است که در یک لحظه فراموش می‌کنم اصلا برای چه موضوعی اینجا هستم. خانم ریحانی، همسر او، به استقبالمان می‌آید و از همین‌جاست که صحبت‌ها با نوای محرم و با موضوع  نوحه‌سرایی حاج‌حسین بوجار آغاز می‌شود.

 

۷۰ سال نوحه‌سرایی

خانم ریحانی، همراه همیشگی و پای ثابت نوحه‌سرایی‌های حاج‌حسین، لب به سخن باز می‌کند و می‌گوید: با حاج‌حسین ۱۵ سال اختلاف سنی دارم.

مانی که او به خواستگاری‌ام آمد، سی‌ویک‌ساله بود و من ۱۵ سال بیشتر نداشتم. درواقع حاج‌حسین و برادرش، من و خواهرم را عقد کردند و ما دو خواهر الان به‌اصطلاح با هم جاری هستیم. او ادامه می‌دهد: برپایه خاطراتی که خود حاج‌حسین همیشه برای ما تعریف می‌کرد، از همان پانزده، شانزده‌سالگی میل به خواندن روضه و ذکر مصیبت داشته، تاآنجاکه وقتی در شانزده‌سالگی با مادرش به کربلا مشرف می‌شود، کار مداحی کل کاروان را انجام می‌دهد.

لبخندی بر لبانش جاری می‌شود و به‌سراغ حاجی می‌رود. آرام تکانش می‌دهد و با صدای بلند می‌گوید: حاجی، بلند شو! دوستانت آمده‌اند. حاج‌حسین تکانی می‌خورد و پسرش کاملا توجیهش می‌کند که برای چه در محضرش هستیم. حاج‌حسین در سکوت کامل نظاره‌گر ماست. نمی‌تواند سخنی بر لب جاری کند، اما از نگاهش کاملا پیداست که چه در دلش می‌گذرد.

 

۷۰ سال مداحی کربلایی‌حسین بوجار 

 

دایی مرحوم کافی

خانم ریحانی صحبت‌ها را ادامه می‌دهد و می‌گوید: پدرشوهرم روحانی بودند، اما غیر از حاج‌حسین و مرحوم کافی، خواهرزاده ایشان، فرد دیگری در این حوزه این‌چنین پررنگ حضور نداشته است.

پسر حاج‌حسین هم وارد صحبت می‌شود و از ویژگی‌های پدر و عشق و علاقه‌اش به نوحه‌خوانی و مداحی می‌گوید: پدر به کبلایی‌حسین بوجار معروف شد؛ زیرا شغل اصلی‌اش بوجاری یعنی الک کردن گندم بود. همه او را به این نام می‌شناسند، غیر از آن‌هم ایشان دایی مرحوم کافی هستند و همین موضوع باعث شد که در آن سال‌ها بالغ بر ۷۰ سال پیش پدر به‌عنوان نخستین مداح و مدیحه‌سرای بالاخیابان معروف و مشهور شود.

اصلا یک بالاخیابان بود و یک کبلایی‌حسین بوجار. او بیان می‌کند: کار مداحی و مدیحه‌سرایی و نوحه‌خوانی کل بالاخیابان، در تمام مناسبت‌ها با پدر من بود. پدر هم، نوحه‌خوانی در مراسم عزا را برعهده می‌گرفت و هم در جشن‌ها و اعیاد، مولودی می‌خواند. بسیاری از اوقات هم پیش می‌آمد که از سایر شهرستان‌های استان مانند بجنورد دعوت می‌کردند تا برای مداحی و نوحه‌خوانی برود.

او تاکید می‌کند: پدر همه فرزندانش را با ایمان و تقوا بزرگ کرد و همه ما را به جایگاه مناسب رساند. ما درمیان خواهران و برادران، هم پزشک داریم و هم مهندس و هم سردار و با اینکه پدر بسیار مهربان و بااخلاق است، هنوز که هنوز است، هیبت پدرانه‌اش را برای ما حفظ کرده است.

 

بازوی اصلی برنامه‌های مسجد

 همسر حاج‌حسین، دوباره وارد صحبت می‌شود. او از ۳۳ سال پیش می‌گوید؛ درست زمانی که به این محله در کریمی‌۱۶ آمدند. می‌گوید: ارادت حاج‌حسین به برنامه‌های مذهبی آن‌قدر زیاد بود که در سال اول ورودمان به این محله، مراسم شب‌های احیا در این محله را در منزل خودمان برگزار کردیم.

سه سال بعد که کلنگ ساخت مسجد به زمین خورد، حاج‌حسین گفت برای آبادانی مسجد در این شرایط که مسجد هنوز پیشروی در ساخت‌وساز ندارد، برنامه‌های مناسبتی محله را در مسجد برگزار می‌کنیم. او اظهار می‌دارد: از همان روزی که کلنگ احداث مسجد به زمین خورد، حاجی بازوی اصلی کمکی ساخت مسجد و برنامه‌ها و امور فرهنگی‌مذهبی آن شد.

خودش می‌گفت من برای مسجد حکم لاستیک زاپاس ماشین را دارم، حتی اگر گاهی پیش می‌آمد که پیش‌نماز مسجد نمی‌آمد، خود حاجی پیش‌نماز می‌شد.

 خانم ریحانی ادامه می‌دهد: روز‌های زندگی من با حاج‌حسین، روز‌هایی سراسر خاطره بوده و هست. چه آن روز‌هایی که حاجی برای مراسم گوناگون، مداحی می‌کرد و در کنارم نبود و چه روز‌هایی که درکنار هم بودیم و با هم با کاروان به مسافرت‌های مذهبی می‌رفتیم، با این حال هیچ‌وقت نوحه‌سرایی و مداحی حاجی برایم تکراری نشد و همیشه جزو مستمعان نفر اول روضه‌هایش بودم.

 

هر دفعه مراسم داشت، ذکر تمام مصیبت‌ها و نوحه‌ها را از حفظ می‌خواند

همه نوحه‌ها را از حفظ می‌خواند

همسر پیرغلام بوجار در ادامه به حافظه حاج‌حسین در حفظ نوحه‌های مذهبی اشاره می‌کند و می‌گوید: هیچ‌گاه نشد که ببینم حاجی یک تکه‌کاغذ برای خواندن نوحه‌ها در دست دارد، حتی اگر نوحه‌ای جدید بود، آن‌قدر آن را تمرین می‌کرد  که  قبل از اجرا حفظش کند.

هر دفعه مراسم داشت، ذکر تمام مصیبت‌ها و نوحه‌ها را از حفظ می‌خواند.او تاکید می‌کند: حدود ۵۰ سال است که روضه حضرت رقیه (س) در منزل ما برگزار می‌شود. در همه آن سال‌ها مداحی روضه‌ها را خود حاجی انجام می‌داد و این سال‌ها با اینکه از توان افتاده است، نذرمان پابرجاست و همچنان روضه‌مان را می‌خوانیم.

خانم ریحانی که خود نیز خواهر شهید است و تنها برادرش در جبهه حق علیه باطل به شهادت رسیده است، ادامه می‌دهد: همه این کار‌ها را با نیت الهی انجام دادیم و در همه زمینه‌ها همراه و پشتیبان همسرم بودم، حتی وقتی تنها برادرم شهید شد، نیز در دل گفتم خداوندا! در این دنیا هر حرکتی با نیت توست که مقدس می‌شود؛ رضای تو در شهادت برادرم بود. من هم رضا به رضای تو هستم.

 

۷۰ سال مداحی کربلایی‌حسین بوجار 

 

سبک سنتی در مداحی‌ها

او در ادامه به سبک سنتی مداحی حاج‌حسین بوجار اشاره می‌کند و می‌افزاید: با اینکه در هر دهه نوع مداحی‌های حاجی متفاوت می‌شد، او هیچ‌گاه سبک سنتی مداحی خود را فراموش نکرد و همواره به آنان که تازه در این راه قدم گذاشته بودند، هم توصیه می‌کرد که خارج از سبک سنتی نخوانند. خودش هم همواره از روی مداحی‌های سنتی تمرین می‌کرد تا خارج از آن نخواند.

او بیان می‌کند: خیلی از مداحان بنام امروز مانند حاجی ماه‌رخسار از کسانی بودند که به منزل ما رفت‌وآمد می‌کردند و پیرغلام ما تجارب خود را در اختیار آن‌ها می‌گذاشت.

 

معتمد و بزرگ‌مرد محله

او تاکید می‌کند: حاج‌حسین بوجار تنها برای ما حاج‌حسین نبود، بلکه برای خیلی از اهالی و حتی مردم مشهد، بزرگ‌مرد و معتمد بود. در حل اختلاف‌ها به اهالی کمک می‌کرد و در کار‌های خیر همیشه اولین نفر بود؛ مثلا هنگام احداث مسجدالنبی (ص)   مرا هم تشویق می‌کرد که در حوزه زنان فعالیت کنم.

او می‌گوید: حاجی هیچ‌وقت دوست نداشت خانم‌ها در بیرون از منزل مقابل در حیاط بایستند. همین موضوع باعث شده بود خانم‌های همسایه هر وقت حاجی را از دور می‌دیدند، به احترامش به داخل منازل خود بروند.

خانم ریحانی می‌گو‌ید: تا الان سه پرستار برای حاجی به منزل آورده‌ایم که هر سه آن‌ها با همسران خود اختلاف خانوادگی داشتند، باورتان نمی‌شود؛ هرکدام چند روزی منزل ما بودند و بعد از گذشت چند روز، اختلاف خانوادگی‌شان خودبه‌خود حل می‌شد. من فکر می‌کنم برکت زندگی خالصانه حاجی شامل حال همه کسانی می‌شود که بر سر سفره او می‌نشینند.

 

پرداخت خمس و برپایی نماز اول وقت

 او در ادامه می‌گوید: آنچه از تمام روز‌های زندگی با حاج‌حسین به‌عنوان یک توصیه، نصیحت یا یک درس می‌توانم برای همه عنوان کنم، تاکید وی در برپایی نماز اول وقت و پرداخت خمس مال  است. من فکر می‌کنم اهمیت فراوان حاجی به این دو موضوع باعث شد که ما هم فرزندانی سالم به جامعه تحویل دهیم و این بزرگ‌ترین نعمت الهی است.

خانم ریحانی نگاهی به همسرش می‌اندازد. در این نگاه انگار تمام خاطرات مداحی و نوحه‌سرایی حاجی را با او مرور می‌کند. آهی از سویدای دل می‌کشد و می‌گوید: ۱۰ سال قبل بود که حاجی در آخرین مداحی‌اش، یعنی مراسم تشییع شهید محله‌مان آن‌قدر بلند مداحی کرد که ریه‌اش آسیب دید، به‌گونه‌ای‌که پزشکان بعدا گفتند این عضو بدنش ترکیده است. همین موضوع باعث شد که از ۱۰ سال قبل تاکنون دیگر حنجره و بدن حاجی در خواندن یاری‌اش نکنند و حاجی را به سکوت همیشگی ببرند.



* این گزارش  شنبه ۲۴ مهر ۹۵ در  شمـاره ۲۱۷ شهرآرا محله منطقه دو چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44