کمتر ساکن قاسمآبادی است که دنبال کتاب کمکدرسی باشد و بانک کتاب چهارراه ورزش را نشناسد. این بانک کتاب که از حدود هشتسال پیش از یک زیرزمین کوچک در چهارراه مخابرات کارش را شروع کرد، حالا مکان بزرگی در چهارراه ورزش است که تقریبا تمام دانشآموزان قاسمآبادی، نیاز خود به تهیه کمکهای درسی را از آنجا تامین میکنند.
احداث و راهاندازی این مکان علمی در هشت سال پیش که درآمدزایی نیز دارد، کار یک جوان جویای کار بود. امین محمدزاده که تازه مدرک ارشد خود را در رشته جامعهشناسی از دانشگاه تهران گرفته بود، باتوجهبه اینکه از دوران نوجوانی، شهروند منطقه قاسمآباد به حساب میآمد، برای ایجاد شغل، به این فکر افتاد که نیاز منطقه سکونت خود را شناسایی و در همان مسیر حرکت کند.
او با هوشمندیاش، کمبود کتابفروشی در این منطقه را مدنظر قرار داد و تلاش خود را بهکار بست تا دست به انجام کاری بزند که ضمن درآمدزایی برای خودش، بتواند به درد شهروندان قاسمآباد بخورد و یکی از نیازهای آنان را برطرف کند.
این جوان خلاق که در حال حاضر، ساکن محله فرهنگیان است، پستی و بلندیهای بسیاری را در مسیر شغلیاش پشت سر گذاشته و باوجود موفقیتهایی که داشته، هنوز به نتیجه موردنظر خود نرسیده است. محمدزاده معتقد است برای نتیجه گرفتن در حرفهات باید دستکم، ۱۰ سال با مشکلات آن دستوپنجه نرم کنی.
او جوانی خلاق و صاحب اندیشه است که توانسته برای تعدادی جوان دیگر نیز در کتابفروشیاش، اشتغالزایی کند و به دنیای پیرامونش با دید جامعهشناسی نگاه میکند؛ به خاطر همین است که در زمره افراد موفق قرار گرفته است.
دوران دانشجوییاش را در شهر تهران سپری کرده و درحقیقت، ایده راهاندازی کتابفروشی از همان موقع به ذهنش رسیده است. ماجرا از این قرار است که محل اقامت او در تهران، میدان انقلاب بوده و به همین واسطه با ناشرها و کتابفروشها سروکار داشته؛ به همین دلیل به ذهنش میرسد که بعداز فارغالتحصیلی و برگشت به مشهد، در این حوزه کار کند.
خودش درباره شروع کارش میگوید: «اوایل کتابهای کمکدرسی را از مراکز پخش و ناشران مشهد و تهران میگرفتم و برای فروش به جمعهبازار یا مدارس میبردم؛ چون خودم از کلاس اول راهنمایی در قاسمآباد ساکن بودم، میدانستم هیچ کتابفروشیای در این منطقه وجود ندارد و دانشآموزان برای تهیه کتابهای کمکدرسی باید مسیری طولانی را تا پاساژ مهتاب در خیابان سعدی بروند. به همین دلیل با همان سرمایه اندکی که داشتم، کتابفروشی کوچکی در زیرزمینی واقع در چهارراه مخابرات راهاندازی کردم.»
بعداز مدتی ایده «هرمحله، یک کتابفروشی» به سرش میزند و بهدنبال همین موضوع، حدود پنجکتابفروشی دیگر را هم در مناطق جدید مشهد مثل چهارراه دانشجو و بولوار ستاری افتتاح میکند، اما بعد از گذشت حدود دوسال، آنها را به دیگران واگذار میکند تا بتواند روی یک شعبه تمرکز کند و به اهداف دیگرش، جامه عمل بپوشاند.
پساز آن، کتابفروشیاش را بزرگتر میکند، تا آنجاکه حالا مکان اجاره بزرگی دراختیار دارد که ازنظر تامین کتابهای کمکدرسی، منبع کاملی محسوب میشود؛ علاوهبر این، در زمینههای مختلف روانشناسی، تاریخ، ادبیات داستانی، مذهبی و سایر شاخهها نیز کتاب دارد؛ گرچه بخش بیشتر این کتابفروشی و نیز فروش اصلی آن، به کتابهای کمکدرسی برمیگردد. لوازمالتحریر و وسایل بازی فکری و سرگرمی از دیگر بخشهای این کتابفروشی است.
برای رسیدن به جایگاه امروزش، علاوهبر وقت و تلاش، هزینههای زیادی را متقبل شده و حتی درحالحاضر نیز بهخاطر تغییر مداوم مطالب کتابهای درسی و بهتبع آن، کتابهای کمکدرسی، مواقع زیادی پیش میآید که ناچار است بسیاری از کتابهایش را به بازیافت بدهد؛ «هنوز به بازخوردی که مدنظرم است، نرسیدهام و بهخاطر تغییر کتابهای کمکدرسی در این سالها، خسارت سنگین چنددهمیلیونی داشتهام. معمولا در طول سال، یک یا دو وانت کتاب را به بازیافت میدهم؛ بااینحال هیچوقت به رهاکردن کارم فکر نکردهام.
در کشور ما، اشکالات ساختاری در بدنه اشتغال وجود دارد؛ بهخاطر همین، درصد بالایی از مشاغل، پیشاز اینکه به سابقه ده ساله برسند، تعطیل میکنند؛ این درحالی است که هرکس که بتواند ۱۰سال در حرفهای استقامت کند و بماند، تازه به ابتدای خط رسیده است و نباید انتظار داشته باشد در کمتر از این زمان، به نتیجه موردنظرش برسد.»
محمدزاده که توقف در یک نقطه را دوست ندارد، حالا علاوهبر داشتن کتابفروشی، موسسه آموزشی و سالن مطالعه نیز راهاندازی کرده و تمرکزش را بر تامین نیازهای علمی دانشآموزان در منطقه قاسمآباد گذاشته است.
خودش میگوید؛ «یکسال است موسسه آموزشی و سالن مطالعه بانوان را راهاندازی کردهام و اداره آن را همسرم مهناز میرزایی برعهده دارد که کارشناس ارشد پژوهشگری دارد. این اقدامات نیز در پی شناسایی دیگر نیازهای علمی دانشآموزان منطقه بود. راهاندازی سالن مطالعه را درراستای برقراری عدالت آموزشی انجام دادم تا محصلان قاسمآباد نیز همانند مناطق برخوردارتر، از شرایط استاندارد برای مطالعه برخوردار شوند.»
او در توضیح وضعیت فضای سالن مطالعه و تفاوت آن با کتابخانه میگوید: «هدف از راهاندازی سالنهای مطالعه، تامین شرایط استاندارد و مناسب مطالعه است که زیرنظر مشاور، اداره و کلاسهای رفع اشکال نیز برگزار میشود. سالن مطالعه حتی از کلاس درس نیز قانونمندتر است و افراد فقط در زمان استراحتی که مشخص میشود، میتوانند با یکدیگر صحبت کنند.»
گرچه تحصیل در رشته جامعهشناسی به او در تعیین هدفها و موقعیت فعلیاش کمک کرده، هیچگاه درزمینه رشته تحصیلیاش، فعالیت شغلی نداشته؛ «هیچوقت بهدنبال شغل دولتی نرفتم؛ چون معتقدم تا کسی نتواند در بخش خصوصی، کاری انجام دهد و کارآمدی خودش را نشان دهد، نمیتواند از پس مسئولیت دولتی برآید. ازطرفی کشور ژاپن، درحالحاضر با جمعیتی کمتر از ما، ولی با یکسوم نیروی کارمند ایران، کشورش را اداره میکند.
مازاد بودن نیروها درمشاغل دولتی، خودش مانعاز توسعه است. طبیعتا منی که خودم جامعهشناسی خواندهام و به این مسائل آگاهی دارم، اگر نتوانم این موضوع را بپذیرم و دنبال شغل دولتی بروم، معقول به نظر نمیرسد. من به این نتیجه رسیدهام که دولت جوابگوی استخدام فارغالتحصیلان نیست و دندان طمعم را از پستهای دولتی کشیدهام.»
این شهروند قدیمی منطقه۱۰ معتقد است قاسمآباد، منطقهای بکر است که ظرفیتها و پتانسیلهای خوبی برای سرمایهگذاری فرهنگی، اجتماعی و ورزشی دارد. محمدزاده درباره استقبال دانشآموزان امروز از کتابهای کمکدرسی اینطور میگوید: «نباید تصور کنیم که ایراد از نوع آموزش معلمان است، بلکه این کتابهای درسی ما هستند که کامل نیستند.
هرسال، اداره آموزشوپرورش اعلام میکند که هیچ مدرسهای حق ندارد کتاب غیرآموزشی معرفی کند. باوجوداین خانوادهها دنبال خرید کتاب غیردرسی برای فرزندانشان میروند. اگر این نیاز، نیاز کاذبی باشد، درخانوادهها شکل نمیگیرد؛ درواقع بخش خصوصی ما درزمینه آموزشی جلوتر از نظام دولتی ماست. ناشرها بهعنوان بخش خصوصی، نیاز دانشآموزان را شناسایی میکنند و به آن پاسخ میدهند. این نیاز از بحث گرافیکی کتابها و جذابیتهای ظاهری تا مباحث آموزشی را دربرمیگیرد.»
صاحب بانک کتاب منطقه۱۰ دلیل دیگری هم برای پرفروش بودن کتابهای غیردرسی عنوان میکند؛ «این موضوع به راحتطلبی دانشآموزان هم برمیگردد. کارهایی ازجمله خلاصهسازی کتابها و برنامهریزی برای مرور درسها را که دانشآموزان دهه۶۰ و ۷۰ خودشان انجام میدادند، الان ناشران برای دانشآموزان انجام میدهند که این خودش آفت است.»
گلایهای نیز از شهرداری دارد؛ «معمولا همزمان با آغاز سال تحصیلی، شهرداری در بازارهای فروشش، لوازمالتحریر را با تخفیف ارائه میکند که این تداخل و مزاحمت در چرخه و روند طبیعی بازار است. در مشهد بالغبر هزار کاسب خردهپا در بخش فروش لوازمالتحریر داریم که امیدشان به فروش شهریورماه است.
ورود شهرداری در این موقع به بازار فروش لوازمالتحریر، وجهه بدی بین کاسبان و بازاریها ایجاد میکند؛ علاوهبراین، چون بازار رقابتی است، درصورت دخالت نکردن شهرداری، خود فروشندهها برای جذب مشتری، در بحث کاهش قیمتها دقت دارند.»
میگوید با درآمد فعلیاش، زندگی قابل قبولیدارد و مهمتر از همه اینکه، احساس مفیدبودن میکند. بهعنوان یک کتابفروش، درباره جذب مردم و افزایش علاقهمندی آنان به خرید و مطالعه کتابهای غیردرسی میگوید: «همانطور که مردم مثلا نسبت به قابلیتهای ورژن جدید کالاهای الکترونیکی، آگاهی لازم را دارند و بهدنبال خرید آن میروند، باید نتیجه مطالعه نیز در زندگی مردم ملموس شود تا به خرید کتاب رو بیاورند و این تغییر دیدگاه باید از خود خانواده شروع شود و کار از پایه انجام گیرد تا از نگاه تزیینی به کتاب دور شویم.»
* این گزارش چهارشنبه، ۱۵ اردیبهشت ۹۵ در شماره ۱۹۴ شهرآرامحله منطقه ۱۰ چاپ شده است.