برخلاف این روزها که بازیهای کودکانه به رایانه و گیمنت گره خورده است، بازیهای کودکان قدیم، محدودیت مکان و امکانات نداشت و تا اراده میکردی، میتوانستی آن بازی را انجام بدهی. محمدعلی عبدی، یکی از قدیمیهای محله حجت، به ما از چند بازی پرطرفدار بچههای دیروز میگوید.
محمدعلی عبدی متولد سال۱۳۲۴ ساکن محله شهرک حجت است. او چندبازی معروف بچههای شصتهفتادسال قبل را برایمان توضیح میدهد: یکی از این بازیها «درنه» (کمربند) بازی بود. در این بازی دایره بزرگی میکشیدند و چشم دو نفر از بچهها را با دستمال میبستند. این دونفر داخل دایره میایستادند.
بعد افراد بیرون دایره با درآوردن صداهایی، پا به داخل دایره میگذاشتند. آنها نیز با تشخیص جهت صدا، کسانی را که داخل دایره بودند، با کمربند یا همان درنه میزدند.
او ادامه میدهد: با خوردن کمربند به فرد بیرون دایره، جای این دونفر عوض میشد. این بازی بدون توقف تا ساعتها ادامه پیدا میکرد.
دیگر بازی پرطرفدار «اوپشتک» بود. در این بازی گروهی نیز بچهها با کمر خمیده مثل وسیله خرک در ورزش ژیمناستیک در صفی پشت سر هم میایستادند. هرکس از روی دیگران میپرید و بعداز گذشتن از نفر آخر، کمرش را خم میکرد و به همان حالت باقی میماند. این پریدن از روی بچهها ادامه داشت، تازمانیکه یکی از بچهها تعادلش به هم میخورد و بر زمین میافتاد. این ورزش بسیار پرهیجان، احتیاج به قدرت بدنی زیادی داشت.
جوزبازی یا همان گردوبازی، یکی دیگر از بازیهای پرطرفدار بچههای قدیم بهویژه بچههای روستایی بود که عبدی دربارهاش اینطور توضیح میدهد: در این بازی، یک دایره کوچک میکشیدند و تعدادی جوز یا گردو داخل آن میچیدند. بعد از آن بچهها با جوز باید گردوهای درون دایره را میزدند تا از خط خارج شود. جوزهایی که بیرون میآمد، جایزه تیم برنده بود.
این بازی بسیار هیجانانگیز و البته خوشمزه بود. آخر بازی تیم برنده جوزها را میشکستند و با هم میخوردند. درکنار این بازیهای گروهی، بازیهای دیگر مثل «توپ چوبی» (توپ و چوب) و هفتسنگ نیز انجام میشد، اما چون احتیاج به فضای باز زیادی داشت، در شهر مرسوم نبود.
بین بازیهای بچههای قدیم، توشلهبازی (تیلهبازی) و بُجُلبازی (به استخوان زانوی پای گوسفند بجل میگفتند) از همه معروفتر بود و طرفداران زیادی داشت. عبدی میگوید: توشلهبازی یا تیله اینطور بود که چند گودال کوچک کنده میشد؛ تیلهای لبه گودال اول گذاشته و با زدن این تیله، بازی شروع میشد. بازی تا شکست کامل گروه رقیب ادامه داشت. گاهی تیم شکستخورده از شدت ناراحتی و عصبانیت با گفتن عبارت «جر حلال!» تیلهها را برمیداشت و فرار میکرد.
به گفته او بجلبازی هم تقریبا شبیه تیلهبازی بود و بهجای گودال کوچک، بجلها را داخل خط میگذاشتند و بچهها از فاصله چندمتری باید این بجلها را میزدند تا از خط بیرون بیاید.
اتفاق «جر حلال» درباره این بازی نیز صدق میکرد. به همین دلیل و برای جلوگیری از سرقت بجلها و توشلهها یک نفر مأموریت نگهداری از قوطی تیلهها و بجلها را برعهده داشت و در ازای نگهداری از قوطی تیلهها و بجلها در پایان روز، چند تیله یا بجل بهعنوان دستمزد دریافت میکرد.