
از کنار آرامستان خواجه ربیع به همین راحتی نمیتوان گذشت. به قول یکی از ریشسفیدهای محله اینجا سرزمین عجایب و جایی مرموز است و کسانی در این قبرستان داخل شهر دفن شدهاند که بعضیهایشان در عین سرشناسبودن، گمنام هستند.
هیچکس نمیداند این آدمها در همین خواجه ربیع خودمان مدفونند. مثل کشتهشدههای نبرد ظفارِ که بیش از چهار دهه پیش در همینجا مخفیانه به خاک سپرده شدند.
یا اصلا کسی میداند که صاحب تشکیلات بزرگ اتوتوکل که روزگاری جادهها و خیابانها در تسخیر اتوبوسهایش بودند، اینجا آرامگاه خانوادگی دارد و خودش هم همینجاست؟
«دکتر خلیلی یزدی» چهرۀ ماندگار پزشکی، «دکتر امینی» استاد ادبیات و «پروفسور روش بول ون» بلژیکی فقط بخشی از اشخاص معروفی هستند که مزارشان در این آرامستان است.
برای همین است که بعضیها به خواجه ربیع، گورستان مشاهیر مشهد هم میگویند. تازه هنوز معلوم نیست چند استاد دانشگاه و ادیب و عالم دیگر بهجز این بزرگان در آرامستان دفن شدهاند که کسی آنها را نمیشناسد.
اما در گشتوگذاری ساده در این آرامستان قدیمی نوشته روی یک سنگ قبر توجه ما را به خودش جلب کرد: میرحسین حسینی. فرزند میرزاکوچک خان جنگلی!
پیداشدن سنگ قبر فرزند میرزا کوچک خان جنگلی همۀ اطلاعات تاریخی ما را به چالش میکشد. تا دیروز خوانده یا شنیده بودیم که میرزا اصلا هیچ بچهای نداشته است.
ولی حالا اینجا در آرامستانی قدیمی در شهر مشهد، سنگ قبری حاکی است که پسری از او اینجا دفن شده است! آنهایی که در باغ آرامستان خواجه ربیع کار میکنند، هیچ اطلاعاتی از این موضوع ندارند.
البته حق هم دارند، سابقۀ هرکدامشان درنهایت ده یا دوازده سال است؛ درحالیکه سوژۀ مورد نظر ما سال شصت فوت کرده. یعنی سی وشش سال پیش. یکی از کسانی که در همان نزدیکیهای مزار منسوب به فرزند میرزا کوچک خان مشغول فاتحهخوانی است.
وقتی متوجه جستجوی ما میشود، نخستین سرنخ را به ما میدهد و میگوید: «این سنگ قبر تازه تعویض شده و تا جایی که من یادم هست روی قبلی چنین چیزی نوشته نشده بود.»
پس از پرسوجوهای فراوان از این و آن، یکی از اهالی ما را به حاج رمضان استادی معرفی میکند. کسی که میگویند آمار افراد مشهوری را که از سی و چند سال پیش در خواجه ربیع دفن شدهاند، دارد.
فرزند میرزا کوچک خان جنگلی بودن هم کم چیزی نیست. با یک نشانی تقریبی و پرسانپرسان راهی خانۀ فرد مطلع میشویم که البته اینجا هم به بنبست میخوریم.
حاج رمضان که به قول خودش مرز نود سالگی را رد کرده است، هرچه به حافظهاش فشار میآورد، چیزی یادش نمیآید. او عنوان میکند: «من تابه حال چنین اسمی را نشنیدهام و بعید میدانم که فرزند میرزا کوچک خان جنگلی در خواجه ربیع دفن شده باشد. رشت کجا مشهد کجا. حتماً یک میرزا کوچک دیگر بوده و شما اشتباه کردهاید.».
با راهنمایی حاج رمضان سراغ یکی دیگر از قدیمیهای محلۀ خواجه ربیع میرویم که در سالهای دور در همین آرامستان کار میکرده است.
غلامعلی اقبالی هم مانند بقیه وقتی نام میرزا کوچک خان از دهان ما بیرون میآید، با تعجب نگاهمان میکند و با اطمینان خاطر میگوید که حتماً اشتباه میکنید، ولی وقتی عکس سنگ قبر را نشانش میدهیم چند دقیقهای ساکت میشود و به فکر فرومیرود، بعد میگوید: «در باغ کم آدم مشهور دفن نشده است.
از دکتر و استاد دانشگاه گرفته تا آیتا... و عالم دینی. بیشترشان را هم میشناسم و میدانم که مزارشان کجاست. چون در همین باغ کار میکردم. اما تا امروز که این عکس را به من نشان دادید، نمیدانستم که پسر میرزا کوچک خان جنگلی هم اینجا دفن است.
اگر از روز اول اسم میرزا روی قبر نوشته میشد، دستکم همانهایی که در خواجه ربیع کار میکردند و میکنند حتماً متوجه این مسئله میشدند. من مطمئنم که اسم میرزا کوچک خان بعد از تعویض سنگ قبر روی آن حک شده است.».
یکی میگوید: این سنگ قبر تازه تعویض شده و تا جایی که من یادم هست روی قبلی چنین چیزی نوشته نشده بود
از صحبت با سنوسالدارهای محله و برخی از آنهایی که در باغ آرامستان خواجه ربیع کار میکنند، چیزی دستگیرمان نمیشود. بیشترشان هم از این موضوع ابراز بیاطلاعی میکنند و میگویند که این سنگ قبر و اسم میرزا کوچک خان که روی آن نوشته شده، جعلی است و اصلا چنین چیزی از قبل وجود نداشته است.
ناچار دست به دامن تاریخ و بایگانیهای گوناگون میشویم تا ببینیم که قضیه از چه قرار است و اصلا اسمی از این فرزند میرزا در کتابهای پرشماری که دربارۀ زندگی او نوشته شده یا گفتگوهایی که نزدیکان او انجام دادهاند، آمده است یا نه؟
بیشتر آنهایی که در زمینۀ زندگی میرزا کوچک خان جنگلی تحقیقی انجام دادهاند یا کتابی چاپ کردهاند از زن، یا همسران احتمالی او و فرزندانی که شاید وجود داشتهاند، هیچ حرفی به میان نیاوردهاند.
ایرج صراف که جزو پژوهشگران نهضت جنگل است و به همین واسطه چندین کتاب هم به چاپ رسانده است، به گفتۀ خودش جستوجوهای زیادی برای پیداکردن خانوادۀ میرزا انجام داده است. این پژوهشگر نامی از زن و فرزند میرزا نامی نمیبرد و فقط از خواهر و برادرهایش حرف میزند. صراف مینویسد: «من خیلی دنبال وابستگان میرزا کوچک گشتم.
مسلم این است که میرزا چند خواهر داشته است. یکی از خواهران او، زنِ ناصرالملکی بوده است که فرد مذکور، مادر دکتر فیض از پزشکان معالج جنگل بوده است. این خانواده ناصرالملکی الان در تهران ساکن هستند، اما به دلایلی نمیخواهند در این رابطه چیزی بگویند. اینها از لحاظ قیافهشناسی شباهت زیادی به میرزا دارند.
فرخ جنگلی برادرزاده میرزا از دیگر وابستگان نزدیک میرزاست که هماکنون زنده است. او در گفتگویی اختصاصی با «دیلمان» میگوید میرزا دو برادر و سه خواهر داشت. مرحوم میرزا کوچکخان برادر وسطی بوده و دو برادر بزرگ و کوچکش به ترتیب، مرحوم میرزا محمد علیخان و میرزا رحیم خان بودند.».
در طول جستجوهایمان بالاخره رد و نشانی از همسر میرزا کوچک خان جنگلی پیدا کردیم. جایی در کتاب معروف «سردار جنگل» نوشتۀ ابراهیم فخرایی؛ کسی که گفته میشود خواهرزاده میرزا بوده و در دورانی برای خودش مریدانی داشته است.
در طول جستجوهایمان بالاخره رد و نشانی از همسر میرزا کوچک خان جنگلی پیدا کردیم. در کتاب معروف «سردار جنگل»
اما در این کتاب هم هرچه گشتیم فقط گفتگوی پایانی میرزا و همسرش را پیدا کردیم. باوجود اینکه گفته میشود نویسندۀ کتاب خویشاوند میرزا کوچک بوده، از ذکر نام همسر او خودداری کرده است و متأسفانه اینجا هم معلوم نمیشود که اصلا این زن که بوده است!
آیا حرف آنهایی که میگویند این زن فقط نامزد میرزا بوده، درست است یا نه؟ آیا اصلا کسی از این ازدواج خبر داشته یا به خاطر مبارزات میرزا مخفی مانده بوده است؟
آیا اصلا پای فرزندی در میان بوده است؟ اگر فرزندی بوده، اسم و رسمش چیست؟ و اگر فوت کرده، کجا دفن شده است؟ آیا همین فردی که در خواجه ربیع دفن شده، همان فرزند است؟
اینها همه سؤالات بیجوابی است که تا امروز خیلیها برای پیداکردن پاسخشان به هردری زدهاند، اما چیزی عایدشان نشده است. فقط یک احتمال در این میان وجود دارد.
اینکه منبع اصلی همه این پژوهشها یک چیز است («سردار جنگل» نوشتۀ ابراهیم فخرایی) و برای همین هم هست که بیشتر این متون شبیه هم است و در بیشترشان هیچ سرنخ و یا حتی اسمی از آنها ذکر نشده است.
پریرخ جنگلی، فرزند میرزا شعبانعلی (برادرزاده و از یاران میرزاکوچک خان)، فرضیه فرزندداربودن میرزا را به کل رد میکند و معتقد است که او بنابه دلایلی اصلا امکان بچهدارشدن را از دست داده بوده.
وی در مصاحبه با خبرگزاری ایرنا در تاریخ ۱۴/۹/۱۳۹۴ میگوید: «پس از شهادت میرزا، افرادی بودند که خود را پسر او معرفی میکردند، اما افرادی از خاندان میرزا با ارائه مدارک پزشکی ثابت کردند که وی در جریان مجروح شدن از ناحیه پا، امکان فرزنددارشدن را برای همیشه از دست داده بود.».
حال سؤال اینجاست که وابستگان میرزا چه مدرک پزشکیای برای این موضوع دارند؟ مگر هشتاد سال پیش علم پزشکی در ایران اینقدر پیشرفت کرده بوده که بتوانند با دلیل و مدرک ثابت کنند که میرزا نمیتوانسته بچهدار شود؟
اگر صحبتهای پریرخ جنگلی درست باشد، پس این فرد مدفون در خواجه ربیع کیست که ادعا شده فرزند میرزا کوچک خان جنگلی است؟
مهدی بازرگانی در مقالهای در دومین شمارۀ مجله دیلمان، صحبت از فردی به میان میآورد که خودش را پسر میرزاکوچک خان جنگلی معرفی کرده بوده است.
اتفاقاً با وجود همۀ شواهدی که نگارندۀ مقاله جمعآوری کرده، تاحد زیادی فرضیه پریرخ جنگلی و بچهدارنشدن میرزا رد میشود و تاحدودی ثابت میشود که این شخص فرزند میرزاست.
بازرگانی مینویسد: «ایرج صراف از آشنایان ابراهیم فخرایی که در جلسات خصوصی با او حضور داشته میگوید یکبار از فخرایی دربارۀ کوچک لشکرآرا [فرزند میرزا]پرسیدم؟ گفت دقیقاً نمیتوانم بگویم، اما از یکی از جنگلیها شنیدم که او [(میرزا)]یک پسر داشته است.
فخرایی میگفت میرزا برخی شبها دیروقت با اسبش میرفت و نزدیک صبح میآمد. شاید پیش همسرش میرفت، اما کسی اطلاع قطعی از این موضوع نداشت.».
نویسندۀ مقاله ادامه میدهد: «در نوشتهای که از او دربارۀ نهضت جنگل بر جای مانده او اطلاعات زیادی ارائه میکند که برای اولینبار مطرح میشود. از جمله نام همسر میرزا کوچک را، «جواهر خانم» عنوان میکند و سرگذشتش را از کودکی شرح میدهد: «میرزا کوچک خان همسری داشت، به نام «بانو جواهر» که او را «صدیقه» نیز میگفتند. یک سال و چند ماه پیش از درگذشت میرزا به همسری او درآمده بود، به گفته محمد نیاکان (هژبر) و سیدحبیبا... خان مدنی (دو همرزم میرزا) این بانوی دلیر پیش از آنکه باردار و صاحب فرزند شود، لباس چریکی میپوشید و گاه در مبارزات میرزا در کنار او بود.
میرزا کوچک خان از بانو جواهر یک پسر داشت که نام خود را بر او نهاد (کوچک) و هنگام آخرین گریز از «بانو جواهر» خواست با کودک شیرخوارش نزد خانوادۀ خود برود.
همسر میرزا با کودک خود در «گوراب زرمخ» میزیست، ولی بر اثر تأثر و اندوه بزرگی که نسبت به «میرزا کوچک خان» داشت، پس از شش ماه درگذشت و فرزند او به سرپرستی «علیخان دیلمی» و «علیخان دیوسالار» (سالار فاتح)، که هر دو منسوب و از دوستان صمیمی میرزا بودند، بزرگ شد.».
همسر میرزا با کودک خود در «گوراب زرمخ» میزیست، ولی بر اثر غم و اندوه، شش ماه پس از میرزا درگذشت
بازرگانی در ادامه به نقل از غلامرضا فروتن سندی از روزنامۀ تایمز را بازخوانی میکند که در آن ثابت میشود میرزا کوچک خان زن و فرزندی داشته است که در طول همه این سالها هیچ نام و نشانی از آنها در هیچ کتاب و سندی نیامده و معلوم نیست، چرا این اتفاق افتاده است.
او مینویسد: «غلامرضا فروتن سندی دارد که مؤید صدق این مطالب است. خبری که روزنامۀ تایمز در زمان فوت میرزا کوچک منتشر کرده است.
در این سند که مرحوم محمدتقی میرابوالقاسمی نسخهای از آن را در اختیار او گذاشته به روزی اشاره میشود که نیروهای دولتی به خانۀ میرزا حمله میکنند و خانوادۀ او ازجمله چند زن و یک کودک (احتمالا خواهران و همسر و فرزندش) را دستگیر میکنند.
اتفاقی که با یادداشتهای [باقیمانده از]فرزند میرزا تطابق دارد. او میگوید میرزا در هنگام آخرین گریز از بانو جواهر خواست با کودک شیرخوارش نزد خانوادۀ او در گوراب زرمخ برود.
سعدا... درویش نیز میگوید: «منزل میرزا در سه کیلومتری گوراب زرمخ بوده است. شباهت این قطعات بریده ما را به نقطۀ واحدی هدایت میکند. احتمالا این کودک همان کوچک لشکرآرا، فرزند میرزا بوده است.».
براساس شواهد موجود کوچک لشکرآرا درتهران بزرگ شده و همان جا فوت کرده و در یکی از آرامستانهایش به خاک سپرده شده است. پس کسی که در خواجه ربیع مدفون است، نمیتواند این فرزند میرزا باشد و احتمالا پای زن و فرزند دیگری در میان است که هیچ کس خبری از آنها ندارد.
برای حل همۀ این تنافضها به سراغ کارشناسان و پژوهشگران تاریخ میرویم تا ببینیم واقعاً قضیه از چه قرار است و اصلا میرزا کوچک خان جنگلی فرزند یا همسری در مشهد داشته است یا نه!
سیدمحمود تدینی پژوهشگر تاریخ معاصر همان ابتدا این ادعا را رد میکند و میگوید که حتماً نام روی سنگ قبر یک میرزا کوچک دیگر است و شما اشتباه کردهاید، ولی وقتی تصویر را به او نشان میدهیم مانند همه تعجب میکند و سپس ادامه میدهد: «متأسفانه بنا به دلایلی اطلاعات دقیق و روشنی از این بخش زندگی میرزا در دست نیست.
نمیتوان با قطعیت نظر داد که آیا این کسی که در اینجا مدفون شده، فرزند وی است یا نه. بنا بر نقل مشهوری میرزا اصلا فرزندی نداشته است، که به نظر من این فرض با ادلهای که دارد، اصلا نمیتواند درست باشد.
از طرف دیگر در برخی منابع از فردی به نام کوچک لشکرآرا نام برده شده که با دلایل محکم ثابت کرده که فرزند میرزاست، ولی متأسفانه هیچ وقت درحلقۀ یاران و مریدان او که پس از مرگش توسط یکی از بستگانش راهاندازی شده بود، پذیرفته نشد.
من برای این موضوع دو دلیل میتوانم بیاورم. اگر این فردی که مزارش در خواجه ربیع است واقعاً فرزند میرزا باشد این احتمال وجود دارد که میرزا خیلی وقت پیش در جریان سفری به مشهد ازدواج کرده و بچهدار شده، ولی کسی از آنها خبری ندارد.
یا اینکه در جریان تبعیدش به شهرهای مختلف این ازدواج اتفاق افتاده و پس از شروع مبارزه مسلحانه برای دورماندن از گزند مأموران رضاخان، زن وفرزندش را مخفیانه به مشهد فرستاده باشد.
اما احتمال دیگری هم در این میان میتوان مطرح کرد و آن، این است که شاید صاحب این مزار به دلیل ارادت بیش از اندازهاش به میرزا کوچک خان جنگلی گفته است که نام او را به جای پدرش روی سنگ قبر بنویسند.
از این دست موارد داشتهایم و من قبلا دیدهام که مریدان برخی شخصیتها چنین کاری را انجام دادهاند و همۀ اطلاعات تاریخی ما را به چالش کشیدهاند. با این همه تا خانوادۀ این فرد پیدا نشود، هیچ چیز معلوم نخواهد شد.».
* این گزارش در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۶ در شماره ۲۴۶ شهرآرامحله منطقه ۳ به چاپ رسیده است.