گرمخانههای شهرداری مشهد مأمن افرادی است که سرپناهی گرم در فصل سرد ندارند.
بر اساس قانون، گروههای متفاوتی باید از خیابانها جمعآوری شده و متناسب با شرایطشان در مکانهای مختلف سکنی داده شوند. در این بین برای متکدیان و کارتنخوابهایی که سرپناهی دائمی ندارند، خانه سبز مشهد و گرمخانهها در نظر گرفته شده است.
در میانه فصل سرد سال برای متصدیان خانه سبز و گرمخانهها روزهای پرکاری است و باید با گشتهای دورهای در نقاط مختلف شهر و بهویژه اماکنی که محل تجمع افراد بیسرپناه است، آنها را به خانه سبز یا گرمخانهها منتقل کنند.
واقعیت این است که راه افتادن گرمخانهها از حدود یک دهه قبل باعث شده در شبهای سرد سال آمار افرادی که دچار یخزدگی میشوند و فوت میکنند، کمتر شود و شهر از لحاظ بصری چهرهای مرتبتر داشته باشد و کمتر معتادان متجاهر و متکدیان را در کوچه و برزن شهر شاهد باشیم.
گزارش ذیل روایتی از یک روز بازدید خبرنگار شهرآرامحله از گرمخانه منطقه ۳ شهرداری است.
مردم مرکز رسیدگی و ساماندهی آسیبدیدگان اجتماعی را معمولاً با نام «خانه سبز» میشناسند. خانه سبز ۱۲ سال سابقه خدماترسانی دارد. محبی، مدیر گرمخانههای مشهد، توضیح میدهد: این مرکز و گرمخانههای ذیل آن در بخش مالی وابسته به کمکهای شهرداری مشهد و از لحاظ مدیریتی زیر نظر فرمانداری شهر مشهد اداره میشوند.
«کمکهای مستمر از سوی مراکز رسمی به آسیبدیدگان» روالی است که در عموم کشورهای جهان و ایران سالهاست انجام میشود. هدفگیری این کمکها دو جنبه دارد.
بخش نخست بر اساس نیتی خیرخواهانه برای افراد آسیبپذیر است و در بخش دوم، کم کردن خطرات برای دیگر شهروندان را دنبال میکند.
محبی در این بخش میگوید: کارتنخوابها، در راهماندگان و بیخانمانها به هرحال از افراد همین جامعه هستند و همه ما بر اساس شرع و شرف انسانی موظف هستیم که از ادامه آسیبپذیری آنها با اهدای کمکهای مختلف جلوگیری کنیم.
در شبهای معمولی سال هم اگر بیوسایل لازم در هوای آزاد بخوابیم، احتمالا بیمار میشویم چه برسد به این روزها و شبها که کوران برف و سرما برای بیخانمانها معادل با سرمازدگی و مردن است.
وی ادامه میدهد: جنبه دیگر این کمکها حرمت گذاشتن به شهر و شهروندان است. بالأخره وجود فرد آسیبدیده در کنار کوی و برزن باعث خدشه به وضعیت بصری شهر است.
فرد آسیبدیده ممکن است برای رفع مشکلاتش به کارهای غیرقانونی متوسل شود و باعث تهدید مالی، امنیتی و جانی برای شهروندان باشد. کمک به این افراد باعث میشود از زمینه ارتکاب جرم در جامعه کاسته شود.
گرمخانههای شهرداری در کنار گرمخانههای بهزیستی بخش مهمی از خدمات را در این شبهای سرد به بیخانمان ارائه میکنند. مدیر گرمخانههای شهرداری میگوید: در شب اول برف امسال ۲۱۱ نفر مهمان داشتیم. از این تعداد ۸ نفر زن و بقیه مرد بودهاند.
وی ادامه میدهد: در روزهایی هم که متصل به شبهای بارش شدید برف بود، این امکان تا حدودی فراهم شده است که بیخانمانان در ساعتهای روز هم در گرمخانهها بمانند و سرپناهی امن داشته باشند. ما به آنها در وعده ظهر هم ناهار میدهیم.
محبی درباره گرمخانههای منطقه ۳ میگوید: در این محدوده شهری ۲ گرمخانه جانمایی شده است. یکی در ابتدای پل فجر بهطرف حرم مطهر (در ادامه با این گرمخانه بیشتر آشنا میشویم.)
دومی هم در انتهای رسالت ۹۱ فعال است. گرمخانه پل فجر تا ۶۰ نفر و گرمخانه انتهای رسالت میتوانند تا ۳۰ نفر پذیرش داشته باشند. هر دو گرمخانه برای آقایان است. خانمهای نیازمند در این بخش به خانه سبز منتقل میشوند.
واقعیت این است که بیشتر بیخانمانها درگیریهای جانبی هم دارند و مسئلهشان فقط نداشتن سرپناهی امن نیست. «اعتیاد به مواد مخدر» مخرج مشترک بیشتر این افراد است و همین مسئله کار را برای خودشان و متولیان ساماندهی سختتر میکند.
خلقوخوی این افراد و نیاز بیوقفهشان به مواد مخدر مسئلهساز است و رفتارهای ناشی از آن کنترلنشدنی است. محبی میگوید: ما ۸ زن را در شب برفی پذیرا بودیم، اما واقعیت این است که بانوان کارتنخواب شهر بیشتر از این تعداد هستند و ما نمیتوانیم کسی را بهزور به گرمخانه ببریم.
ما با گشتهای سیار به سراغ این افراد و مراکز تجمعشان میرویم و توضیح میدهیم که از کجا هستیم و فقط میخواهیم سرپناهی شبانه برایشان تهیه کرده باشیم.
البته خانه سبز و گرمخانه، مکانهایی آشنا برای بیخانمانهاست. بعضی افراد به علت نیاز شدید به مصرف مواد مخدر در ساعتهای انتهایی شب ترجیح میدهند در هوای آزاد بمانند و به مراکز رسمی نیایند چراکه استعمال مواد مخدر در این مراکز غیرقانونی است.
حفظ بهداشت در مراکز عمومی ضرورت دارد. این مسئله در گرمخانهها بهدلیل اینکه مخاطبانشان از لحاظ بهداشتی با چالشهای زیادی روبهرو هستند، ضرورت بیشتری پیدا میکند.
محبی درباره روال پذیرش بیخانمانها در این مراکز میگوید: فرد بهمحض ورود باید لباسهای رو و زیر خود را بکند و در کولهای اختصاصی قرار دهد و از لباسهای فرم و مخصوص گرمخانه که بهداشتی است، استفاده کند.
در بخش بعدی به طور اختیاری میتواند از امکان استحمام همراه با صابون و شامپو و حوله تمیز بهره ببرد. در ادامه وعده چای و شام برپا میشود و برنامه بعدی استراحت تا صبح است.
در نوبت صبح هم به مهمانان گرمخانهها چای و وعدهای صبحانه داده میشود و در ادامه با رضایت خودش پس از تحویل لباسهای قبلی، گرمخانه را ترک میکند. نوبت بعدی برای ورود ساعت ۴ بعدازظهر است.
کموبیش شنیدهایم که نهادهای خیریه مردمی برای بیخانمانان کمک جمعآوری میکنند. حرکتهایی از ایندست با اقبال عمومی مردم روبهرو میشود و در فضای مجازی هم اطلاعرسانی میشود، اما سطح و تنوع نیازهای آنچنان زیاد است که هنوز ظرفیت کارهای نکرده و بر زمینمانده بالاست.
مدیر مرکز رسیدگی و ساماندهی آسیبدیدگان اجتماعی میگوید: از نهادهای فعال در این محدوده شهری و دیگر نقاط میخواهم که به نیازهای متنوع افراد بیخانمان توجه کنند.
مسئله فقط به غذای گرم خلاصه نمیشود. این افراد نیازمند «مراقبتهای پس از خروج» هستند. کاریابی، مشاورههای روانشناسی و درمان بیماریهای مزمن از مهمترین نیازهای افرادی است که به گرمخانهها میآیند و ما پیشاپیش دست یاریخواهی خود را به نهادهای مردمی میگشاییم.
اگر این کمکها به وجود آید شاید هیچ متکدی و کارتنخوابی در شهر در حالت مسکنت و رهاشدگی باقی نماند. متأسفانه بیشتر از اینکه گاهی غذای گرمی برای این افراد آورده میشود شاهد کاری ساختاری نبودهایم.
خدمترسانی به افراد بیبضاعت و کارتنخواب که اغلب دچار گرفتاریهای حاشیهای مانند اعتیاد، آنهم از نوع هولانگیز تزریقی، هستند تنها در گرمخانههای شهرداری انجام نمیشود.
در محدوده نزدیک به منطقه ۳ شاهد مرکز سازماندهی معتادان خیابانی (DIC) هستیم که شهرآرا محله پیش از این گزارشی درباره کارکرد این مراکز که در دو بخش آقایان و بانوان خدمات میدهند، منتشر کرده است.
هدف اصلی در آن مراکز کاهش آلودگیهایی است که معتادان تزریقی میتوانند برای خود و سایر افراد به بار آورند. خدمات تغذیهای و روانشناختی نیز در این مراکز ارائه میشود. محبی میگوید: ما با این مراکز و دیگر گرمخانههای بهزیستی همکار هستیم و سعی میکنیم سیکلی مرتب داشته باشیم و در شرایط سرد و سخت زمستانی کمترین آسیب به این افراد آسیبدیده وارد شود.
متادون پلی میان اعتیاد و سلامتی است و برای آرام نگاه داشتن افرادی که قصد ترک دارند استفاده میشود. در زندانها، مراکز باروری و بیمارستانها از این ماده برای کنترل وضعیت دچارشدگان به اعتیاد استفاده میشود. از ابتدای سال این خدمت رایگان در خانه سبز انجام میشود.
محبی میگوید: با همکاری دانشگاه علوم پزشکی توانستیم این خدمت را رایگان برای کارتنخوابهای معتاد پیشبینی و اجرا کنیم. این خدمت برای ما که نقش متولی گرمخانهها را داریم کمک شایانی بوده است چراکه سبب شده است بسیاری از بینظمیهایی که مسبب آن معتادان و وضعیت خاصشان است ساماندهی شود.
باید واقعبین بود و کارکرد هر مرکز خدماتی را دید و متناسب با آن انتظار داشت. گرمخانههای منطقه تنها مراکزی هستند که سعی میکنند از افزایش آسیبها به آسیبدیدگان جلوگیری کنند.
این مراکز لااقل تا امروز بودجه و وظیفه بازپروری افراد را نداشتهاند و اگر موردی کاری انجام شده است روالی همیشگی نبوده است. مسئول گرمخانهها در این بخش میگوید: اگر بخواهیم بگوییم خانه سبز و گرمخانههای منطقه نقش چندانی نداشتهاند، بیانصافی است.
معتادی که در شهر باعث آلودگی است اگر حس کند نظارتی بر او نیست دیگر سنگ روی سنگ باقی نمیماند. این حس باید برای همه افرادی که میخواهند نظم عمومی را خدشهدار کنند وجود داشته باشد تا تجرّی به وجود نیاید.
با همین هدف و البته کمک به چنین افرادی، گشتهایی برای جمعآوری متکدیان راهاندازی شده است که با همکاری دیگر دستگاهها اجرا میشود. ورودیهای این بخش ابتداها طبق نظر قاضی قرار میگیرند و سپس با توجه به مسائلی که دارند برایشان تعیین تکلیف میشود.
وی ادامه داد: بخش از ورودیهای خانه سبز مرتبط با همین افراد است که در بخش جمعآوریهای ما قرار دارند. اگر از این منظر به ماجرا نگاه کنیم میبینیم که سهم مهمی از دیده نشدن این افراد در خیابانها و گذرگاههای عمومی محصول فعالیتهای خانه سبز و گرمخانههای مناطق بهویژه مناطقی مانند محدوده ۳ شهرداری مشهد است.
وقتی از اتاقهای اسکان بیخانمانان بازدید کردم افراد مختلفی را دیدم. سن آنها دایره گسترده بالای هجده سال تا کهنسال را شامل میشد.
محبی میگوید: در گرمخانههای همین محدوده کسی را سراغ دارم که ۹ سال است بهطور مستمر مهمان ماست و دیگر نه مهمان بلکه صاحبخانه است و به دیگر مهمانان کمک میکند. او عضوی از خانواده ماست و حتی در انجام کارهای جزئی گرمخانه کمک میکند.
او ادامه میدهد: در سالیانی که مسئولیت گرمخانهها را داشتهام شاهد افراد مختلفی بودهام که خوشبختانه با حمایتی که از آنها شده است بعضاً وضعیت بهتر و مثبتتری پیدا کردهاند.
چندین نفر از کسانی که در گرمخانههای منطقه ۳ همکاری میکنند ازجمله کارتنخوابهای سابق دارای اعتیاد بودند، اما امروزه به گواهی گروههای NA پاک شده و خود خدمترسان دیگر مراجعان هستند.
در اینجا فردی است که قبلاً در یکی از ادارات دولتی کارمند بوده و بعدها به علت اعتیاد از کار بیکار شده و در این سالها به گرمخانه آمده است. او که پیش از این در بخش فضای سبز کار میکرده حالا مسئول گلخانه خانه سبز است و با ما همکاری میکند.
بخشی از عوامل غیررسمی گرمخانه خودشان سالها گرمخانهنشین بودهاند و حالا بابت تشکر از خدمات دریافتی به دیگران خدمت میکنند. او ادامه میدهد: افرادی را دیدهام که در شبهای اولیهای که به گرمخانه میآمدهاند بهشدت خمار بودهاند!.
حالا پس از چندی که خدمات ما را دریافت کرده و با آنها صحبت کردهایم توانستهاند وضعیتشان را جمعوجور کنند و به فردی مثبت و تأثیرگذار تبدیل شوند. بعضی از این افراد الآن کمکرسان دائمی خانه سبز یا گرمخانههای منطقه هستند.
یکی از این افراد همه کارهای جوشکاری و تعمیرات خردهکاری را که بعضاً به آنها نیاز پیدا میکنیم انجام میدهد. فردی دیگر هم با ما همکاری دارد و مسئولیت رختشوی خانه مرکز را برعهده دارد.
واقعیت این است که ساختمان و نوع نگهداری از آسیبدیدگان چندان بهروز نیست. مسئول خانه سبز و گرمخانههای منطقه با تأیید این نکته میگوید: باید ساختمان و ساختار نگهداری را بهروز کنیم و در ادامه به سمت ساخت خانههای سبز دیگر اقدام کنیم.
او میگوید: هرچند آمار دقیقی از کارتنخوابها نداریم، اما میتوانم با برآیندی که حاصل سالها حضورم در اینجاست بگویم که ما به دو برابر ظرفیت فعلی برای پاسخگویی به نیاز کارتنخوابهای مشهد نیاز داریم.
امیدوارم خانههای سبز دیگری هم در شهر ساخته شود تا بتوانیم علاوه بر تفکیک جنسیتی که الآن شاهد آن هستیم بتوانیم سنین مختلف را هم تفکیک کرده و در محیطی امنتر از آنها پذیرایی کنیم.
او پیش از اینکه در دام اعتیاد گرفتار شود کاراتهکا بوده و در مسابقات کشوری حضور پیدا میکرده است، اما به قول خودش اعتیاد ورزشکار و غیرورزشکار نمیشناسد.
کافی است غرور به سراغ فرد بیاید تا همهچیزش تباه شود. با او در حاشیه حضور و همراهیاش با دیگر مهمانان گرمخانه پل فجر گفتگو کردم. او میگوید: شبهای مختلف بین ۴۵ تا ۶۰ مرد در اینجا پذیرایی میشوند.
کوچکترین عضو خانواده در اینجا ۱۸ ساله بود که توانستیم راضیاش کنیم به مرکز سرای پاک برود و بتواند پاک شود. مسنترین فرد گرمخانه هم حدود هشتادوهشتساله است.
او درباره روال متعارف بین کارتنخوابها میگوید: این آدمها بهرغم وضعیت ضعیفی که دارند بین خودشان همکاری خوبی دارند و مثلاً اطلاعرسانی میکنند که در شبهای سرد برای اینکه از شدت برودت از بین نروند به گرمخانهها بروند.
این است که حدود ساعت ۴ یا ۵ بعدازظهر به گرمخانه نزدیک محلی که معمولاً تردد دارند، مراجعه میکنند. ما هم پذیرای هر فردی هستیم که بخواهد گرم شود و با آرامش در کنار دیگران شبی را صبح کند.
او که خود سالها مهمان مراکزی مشابه بوده و به نیت سپاس از نعمتی که برایش فراهم شده است بهرایگان در این گرمخانه کمک میکند از کمبود کمکهای مردمی گله دارد و میگوید: نمیخواهم بگویم نیستند کسانی که بهرغم همه ادعاها نیت مثبت دارند، اما ظاهراً از حال ما گرمخانهنشینها بیخبرند.
به نظرم اگر پیگیری شود و آنها خبردار شوند حداقلهای موجود در گرمخانهها ارتقا پیدا میکند. واقعیت این است که با سیلی صورتمان را سرخ نگاه میداریم و اگر امکاناتمان بیشتر باشد میتوانیم بخشی از مشکلات شهر را حل کنیم یا لااقل جلوی بیشتر شدن آن را بگیریم.
از او میپرسم اگر شبها با موضوعات اورژانسی مواجه شوید چه میکنید؟ پاسخ میشنوم: بههرحال این حالت هم دور از تصور نیست. چند شب پیش با موردی در همین زمینه مواجه شدیم. با ۱۱۵ تماس گرفتیم و مسئولان با سرعت آمدند و به فرد نیازمند خدمات پزشکی امدادرسانی کردند.
در آخرین بخش از این گفتگو از او خواستم خاطراتش را با من در میان بگذارد. ورزشکار سابق و مسئول امروزی گرمخانه میگوید: خودم ۱۶ سال در بیابانهای نوده کارتنخواب بودم.
شاید برایتان جالب باشم که بگویم بین کارتنخوابها اتحاد عجیبی وجود دارد. معتادها از هم حمایت میکنند و اگر ببینند کسی بین خودشان گرفتاری شدیدی دارد و پولی هم ندارد بههرحال نمیگذارند که هستیاش را از دست بدهد.
اما وقتی به خاطراتم از این افراد مراجعه میکنم خاطره قشنگی پیدا نمیکنم و همهاش به نقطه مشترکی به نام درد میرسد.
روزی که برای تهیه گزارش رفته بودیم اولین روز برفی بهمنماه بود. پس از گفتگو با مدیر مرکز به سراغ گرمخانهها رفتم. با توجه به برودت شدید هوا اجازه داده شده بود افراد در ساعتهای روز هم در گرمخانهها که اغلب کاربرد مأوایی شبانه برای کارتنخوابها و بیخانمانان دارد اُتراق کنند.
در این بین گپی کوتاه با ساکنان گرمخانه داشتم. نفر اولی خود را «سعید» معرفی میکند. او فردی کهنسال، اما پر جنبوجوش به نظر میرسد و میگوید: سرمایهام را از دست دادهام و بهاصطلاح کلاهم را در بازار برداشتهاند و عاقبتم این شده است که کارتنخواب و آسیبدیده اجتماعی بشوم.
او میگوید: از سال ۹۳ مهمان گرمخانههای مشهدم. به درخواست مددجوها عنوان نمایندگی آنها را دارم و کارم در اینجا توزیع امکانانی مثل «صابون، شامپو و سایر اقلامی» است که مسئول گرمخانه در اختیارم قرار میدهد.
سعی میکنم به انضباط داخلی اینجا هم نظارت داشته باشم تا همهچیز بهخوبی بگذرد. از او میپرسم گرمخانه چه فایدهای دارد؟ و پاسخ میشنوم اینجا مأمن آدمهایی است که هیچ مأمن دیگری ندارد.
دریچهای است که میتواند امید داشته باشد که جامعه او را فراموش نکرده و این امید در دلش باقی میماند که شاید روزی توانست از این مرحله بالاتر رود و شهروندی مثل عموم شهروندان دیگر شود.
در همان اطراف جوانی را میبینم که هنوز مو بر صورتش گسترده نشده و از جمع مهمانان گرمخانه است. به نظر میرسد دوست دارد با ما سخن بگوید. خودش را «مسعود» معرفی میکند و میگوید: من بیخانمان نیستم و دیشب بنا به علت خاصی که داشتم –مصرف شیشه- ترجیح دادم به خانه نروم.
راستش پدرم میگوید قیافهات از ریخت برگشته و تابلو شدهای و آبرویمان را میبری. برای همین وقتی مصرف میکنم ترجیح میدهم به خانه نروم. در این شبهای سرد، جایی بهتر از گرمخانه برای من و امثال من نیست. ایکاش امکاناتمان بهتر بود و رسیدگی بهتری انجام میشد.
اگر در فضای مجازی جستوجو کرده و مستندهای این بخش را دیده باشیم، میتوانیم به این جمعبندی برسیم که متأسفانه سطح خدماتدهی به افراد مستمند و نیازمند در شهرمان نسبت به برخی کشورهای توسعهیافته کمتر است.
این در حالی است که آموزههای دینی و باورهای ملی ما ایرانیان تأکید بسیاری بر دستگیری از ناتوانان دارد. در این میان وقتی در خانه گرم خودمان نشستهایم شایسته است سهمی از خوشبختیمان را با آنها به اشتراک بگذاریم.
این سهم میتواند از سرکشی به آنها تا اهدای کمکهایی در حد توان مالیمان باشد. افرادی که امکان راهاندازی کار و حمایت معنوی از افراد بیبضاعت را دارا هستند میتوانند نقش مهمی در رفع این معضل داشته باشند.