الاغ سفید با پالان قرمز مخملیاش که نزدیک مجتمعی در خیابان نماز ۲۹ بسته شده است، توجهمان را به خودش جلب میکند. با کنجکاوی داریم نگاهش میکنیم که متوجه حضور گوسفندانی میشویم که یکییکی از پشت ساختمانهای مرتفع پیدا میشوند، یکی، دو تا، سه تا.... مژده نعمتی که ساکن برجی در همان نزدیکی است، از مزاحمتهای حیوانات به ستوه آمده.
او با اشارهبه گله گوسفندی که وارد محوطه میشود، میگوید: خدا را شکر شاهد از غیب رسید. ما با این احشام همسایهایم! هر وقت هم که معترض میشویم، میگویند «اینجا روستای ماست. ما اول بودیم، بعد شماها آمدید؛ میخواستید به اینجا نیایید!»
گرم صحبت با اهالی شدهایم و تعداد گوسفندان از دستمان در رفته است. حالا گلهای بزرگ و متشکل از حدود پنجاهگوسفند میبینیم. اهالی دورمان جمع شدهاند و هرکدام از مشکلاتی که با آن دستوپنجه نرم میکنند، صحبت میکنند.
برجنشینان هیچ دلخوشی از همجواری با روستاهای کنارشان ندارند. هنگامیکه به محله آبشار میرویم، سر درددل اهالی باز میشود و یک درخواست از مسئولان دارند: «روستاهای اطراف را سروسامان دهید.»
رضا جهاننوش ساکن یکی از برجهای نماز ۲۸ است و هنگامیکه درباره همجواری با روستاهای اطراف میپرسیم، میگوید: یکی از مشکلات ما ورود احشام به محوطه برج است. گاهی دامداران گوسفندان را به این سمت خیابان میآورند و اگر نگهبان حواسش نباشد، آنها وارد محوطه میشوند.
او ادامه میدهد: محله آبشار، تازهتأسیس و نمای کلی آن زیباست. اما همجواری با این روستاها چهره اینجا را تحت تأثیر قرار داده است. افرادی که برای اولینبار به اینجا میآیند، برایشان غیرمنتظره است که در شهر چنین جایی وجود داشته باشد.
حتی برخی افراد با دیدن این روستا، از سکونت در این برجها منصرف میشوند. روزهای تعطیل، افراد زیادی با ماشین برای دیدن طبیعت روستاها میآیند و این موضوع سبب ترافیک میشود. خرید و فروش محصولات دامها هم سبب مزاحمت برای ما ساکنان محله است.
حمید مژده، عضو شورای اجتماعی محله آبشار، هم میگوید: گلهداری این افراد سبب شده است که چهره این قسمت از شهر نازیبا شود. چراندن گله، آسیب جدی به درختان و فضای سبز این بخش زده است. از سوی دیگر، فضولات این حیوانات هم زمینهساز بیماریهای مختلف خواهد شد.
مژده با اشارهبه تعداد زیاد سگهای ولگرد، توضیح میدهد: بافت روستایی و وجود مرغ و گوسفند و... سبب شده است تعداد حیواناتی مانند سگولگرد، شغال و روباه در این قسمت زیاد باشد. این حیوانات که دنبال غذا هستند، به سمت منازل ما هم میآیند و مشکلاتی با خود به همراه دارند.
عباس ضمائی، از ساکنان این محله، صحبتهای مژده را تأیید میکند و ادامه میدهد: شاید برای برخی استفاده از فضای بکر روستا دلانگیز باشد، اما بودن احشام درکنار محیط شهری برایمان هیچ سوغاتی بهجز کنه، پشه و حشرات موذی ندارد.
محمد عربپور میگوید که از قدیمیترین ساکنان این روستا و بازنشسته مرکز تحقیقات کشاورزی است. اصالتا بیرجندی است و بهدلیل خشکسالی در آن شهر، از سال ۱۳۴۰ به مشهد آمده است. هنگامیکه به این قسمت از شهر میرسد، آن را مکان مناسبی برای چرای گوسفندانش میبیند و به همراه چندتن دیگر ازجمله علیاکبر شاهمددی، اکبر بهمنی، غلامحسین حاجیپور، علی نصرآبادی و... که همگی به رحمت خدا رفتهاند تصمیم میگیرند در این مکان بمانند. در دهه ۴۰ بهدلیل بارندگی و نزدیکبودن چشمه، اینجا مرتع خوبی برای کسانیکه گوسفند داشتند، بوده است.
در خاطرههایش به فردی به نام موسی قائممقام میرسد که مالک زمینهای چشمهپونه بود. او نایب التولیه آستان قدس بوده است. آنطورکه عربپور تعریف میکند، حتی او از روستاییان اجاره هم نگرفته است. میگوید: اگر آن سالها برای سند اقدام میکردیم، قائممقام به ما سند میداد و مانند اهالی روستای مجاور، «قلعه سرهنگ»، میشدیم که از زمینهایشان سند دارند.
عربپور ادامه میدهد: ما سالها همینجا زندگی کردهایم و فرزندانمان نیز در همین روستا بزرگ شدهاند. مشکل ما از زمانی شروع شد که از بخش طرقبه جدا شدیم و نام شهر بر پیشانی روستایمان حک شد. ناگهان آستان قدس اعلام کرد که این املاک موقوفهاش است. هرچند در این شصتسالی که اینجا بودهایم، یک بار هم نشنیدهایم که ملک موقوفه باشد، اما از سال۱۳۸۵ ملک موقوفه اعلام شد.
عربپور ادامه میدهد: سازمانهای خدماتی برای دادن آب، برق، گاز و حتی تلفن میگویند باید وضعیت زمینهای شما تعیین تکلیف شود. در حال حاضر برایمان با تانکر آب میآورند. هر تانکر آب ۴ هزارلیتری ۵۰۰ هزارتومان است. تابستان در هر ماه دستکم به دو تانکر آب نیاز داریم.
از طرف آستان قدس هم هر ۲۵ روز تانکر آب میآورند. اما باید خودمان هم آب مصرفیمان را تهیه کنیم. گاز کپسول هم دانهای ۷۵۰ هزارتومان است. ماشین داخل مسیر خاکی نمیآید و باید با فرغون، کپسولها را تا خانه بیاوریم. برای برق هم خودمان یک انشعاب گرفته و همان را بهسمت خانههایمان سیمکشی کردهایم. هر بار که بادی شدید میوزد، برق هم قطع میشود. از طرفی زبالههایمان را هم باید در سطل زبالهای که در حاشیه بولوار قرار دارد بگذاریم.
خانهشان آخرین خانه روستا و به کوه چسبیده است. چندماهی است که بهدلیل اجارههای سنگین از محله رضاشهر به چشمهپونه آمده است. مرد خانواده خود را «آذری» معرفی میکند. او میگوید: اینجا مدرسه ندارد و فرزندانم را هر روز به محله رضاشهر میبرم. اهالی میگویند تا چند سال قبل، مدرسهای کانکسی در ابتدای روستا بود که آن را برداشتهاند. تاکسی هم فقط تا حاشیه روستا که آسفالت است، میآید.
آذری تا قبل از اینکه به اینجا نقل مکان کند، نمیدانسته است که چنین روستایی در قلب شهر وجود دارد. او از این دوگانگی برایمان اینطور میگوید: فاصله برجهای سربهفلککشیده تا این روستا پنجدقیقه هم نیست. شرکت آبادگران و توسگستر در این منطقه سرمایهگذاری کردهاند؛ آنها از هر نوع امکاناتی برخوردارند، اما ساکنان اینجا از یاد رفتهاند. اگر خریدی داشته باشیم، باید به محله رضاشهر یا محله سیدی برویم.
با علیاکبر مرادی درحالیکه تلاش میکند بُزش را که از خانه فرار کرده است، دوباره به خانه برگرداند، همکلام میشویم. جزو بزرگان روستاست و جوانیاش را در همین کوه و کمر گذرانده است. دستها و چشمهایش یاری نمیکند که مثل گذشته دامداری کند.
او هم از قدیمیهای این روستاست و مشکلات را با گوشت و پوست و استخوانش لمس کرده است. مرادی میگوید: نه شهریم و نه روستا. سقف خانههایمان درحال ریختن است، اما اجازه نداریم ساختوسازی انجام دهیم. چندی قبل، یک نفر دور زمینش را دیوار کشید و برایش در گذاشت، اما نمیدانم از کدام ارگان آمدند و خرابش کردند.
همه منتظر تصمیم مسئولان هستیم تا بتوانیم امکانات را به روستایمان بیاوریم. به نمایندههایمان گفتهاند که دادگاه تجدیدنظر در خرداد برگزار میشود. چشم امیدمان به رأی این دادگاه است.
رمضان میرمحرابی نماینده مردم روستاست. صحبت از مشکلات و شکایتشان که میشود، توضیح میدهد: قبل از سال۸۵ چشمهپونه جزو روستاهای شهرستان طرقبه بود، اما با تقسیمات جدید شهری، جزو محدوده شهر مشهد به شمار آمد.
از همان زمان بر سر مالکیت زمینها بین آستان قدس و اهالی منطقه اختلاف ایجاد شد و این اختلاف هفدهساله سبب شده است که در تقسیمات شهری، این محدوده نه جزو شهر محسوب شود و نه روستا. من به نمایندگی از مردم بارها به فرمانداری، استانداری و دادگاه رفته، اما نتیجهای نگرفتهام.
به گفته او، دادگاه رأی داده است که ۱۰ هکتار از محوطه روستا متعلقبه روستاییان و باقیمانده مربوط به آستان قدس است، اما هنوز هیچ اقدامی دراینزمینه انجام نشده است.
میرمحرابی با بیان اینکه هماکنون پرونده مالکیت در دادگاه تجدیدنظر استان گشوده است، توضیح میدهد: حدود چهار سال است که حکم تجدیدنظر صادر نشده است. امیدواریم دستگاه قضا هرچه زودتر رأی را صادر کند تا مردم از بلاتکلیفی درآیند.
معاون املاک و اراضی آستان قدس رضوی با بیان اینکه مالکیت آستان قدس رضوی در اراضی چشمهپونه بیشاز نودسال، و مالکیت مردم بهطور حدودی بین چهل تا پنجاهسال است، توضیح میدهد: اصل مالکیت آستان قدس رضوی در این اراضی ثابت شده است. طبق اسنادی که داشتیم، اقدام کردهایم و سند تکبرگ مالکیت این اراضی را از اداره ثبت املاک و اسناد گرفتهایم.
سیدمرتضی حقیقی ادامه میدهد: مردم باید موقوفهبودن زمینها را قبول کنند و بپذیرند مالک آستان قدس رضوی است و آنها مستأجرند؛ در این صورت است که آنها میتوانند از خدمات شهری استفاده کنند.
او درباره رأی دادگاه بدوی که مردم برای مالکبودن به آن استناد میکنند، توضیح میدهد: آنچه وکلا و اهالی چشمهپونه درباره آن طرح شکایت کردهاند، درباره «تشریفات اداری صدور ثبت سند مالکیت» است. چرا زمانیکه آستان قدس رضوی سند گرفته است، مردم اعتراضی نکردهاند و پس از سالها تازه به فکر این موضوع افتادهاند؟
این رأی دادگاه بدوی مورد اعتراض آستان قدس رضوی قرار گرفته و در حال حاضر پرونده برای تجدیدنظرخواهی به دادگاه تجدیدنظر استان فرستاده شده است. درصورت صدور رأی در دادگاه تجدیدنظر استان باز هم میتوان به رأی اعتراض کرد؛ بهعبارتی دستکم تا ششسال آینده میتوان برای این موضوع رأی نهایی گرفت.
حقیقی با بیان اینکه آستان قدس در زمینه اجتماعی همراه مردم است بیان میکند: پیشنهاد میکنیم مردم موقوفهبودن را بپذیرند. با پذیرفتن این موضوع و مذاکره است که مشکل برطرف میشود، اما تازمانیکه مردم بر مالکیت اصرار داشته باشند و شکایت کنند، بخش حقوقی آستان قدس هم با همه مدارک در دادگاه حاضر میشود و از مالکیت خود دفاع خواهد کرد.