بوی چای دم کشیده با عطر بهارنارنج میآید. هوا هنوز خنکای صبح را دارد. خنکی ساعتهای اولیه صبح یک ماه بهشتی، لذت بودن در قطعهای از بهشت ایران را دوچندان کرده است. همه مهمان امام رضا (ع) هستند. این بار زائران میزبان زائران و مجاوران هستند. از قائمشهر استان مازندران آمده اند. قرار است در چند روزی که مهمان و زائر بارگاه منور رضوی هستند، از زائران امام رضا (ع) میزبانی کنند.
از نذر بهارنارنجها میگویند؛ از نذر خانم قائمشهری که سرپرست خانواده است. میگویند همه دارایی اش گلهای بهارنارنجی بود که نذر زائران کرد. قائمشهریها در چایخانه امام رضا (ع) هر روز ۱۰ هزار استکان چای شیرین به زائران رضوی میدهند.
روایتمان از جایی است که بوی چای دم کشیده با عطر بهارنارنجهای شمال میآید؛ از چایخانه امام رضا (ع) قائمشهریها در صحن کوثر.
چند دقیقه تا ساعت ۸ صبح و ساعت دلدادگی مانده است. صبح روز کاری است، اما جمعیت زائران در صحنها و رواقهای حرم درخورتوجه است. نشانی چایخانه را از یکی از خادمان میپرسیم: «کمی جلوتر چایخانه صحن غدیر است، اما چایخانه صحن غدیر صبحها باز نیست.»
هنوز ناامیدی در جغرافیای چهره مان نقش نبسته است که جملهای تکمیلی به جملاتش اضافه میکند: باباجان، امام رضا (ع) هیچ کس را ناامید نمیکند. چای تبرک امام رضا (ع) برای همه است. مگر میشود زیارت بیایید و در طلب چای باشید و قسمتتان نشود؟! مدتی است که دو چایخانه دیگر حرم امام رضا (ع) صبحها نیز چای دارند.
صحن پیامبر اعظم (ص) را تا انتها بروید. همان انتهای صحن، سمت چپ، صحن کوثر و چایخانه امام رضا (ع) است. فکرکنم تا ساعت ۱۱ هستند و میتوانید چای تبرکی بنوشید.
صدای ضربههای ساعت حرم به گوش میرسد؛ ساعت ۸. چند خادم داخل صحن پیامبر اعظم (ص) رو به سمت گنبد و گلدستههای حرم امام رضا (ع) میایستند. دستشان را به نشانه ادب تا روی سینه میبرند و نوایی مشترک زمزمه میکنند: اللهمَّ صَلّ عَلَى عَلِیّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرتضَى الْإِمَامِ التَّقِیّ النَّقِیِ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الأَرْضِ...
با گویش شیرین شمالی با یکدیگر صحبت میکنند. ۳۶ نفرند و همه از خطه سرسبز شمال و قائمشهر راهی مشهد شده اند تا در چایخانه امام رضا (ع) با استکانی از چای شیرین میزبان زائران رضوی باشند. تصمیم دارند این گونه رقم بزنند؛ خدمت زائری به زائری.
خادمان چایخانه لباس سبز بلندی به تن دارند. روی جیب لباسشان نوشتهای زده اند: «خادم الرضا (ع) ...»
هرکدام گوشهای از چایخانه امام رضا (ع) مشغول کاری هستند. صدای غلغل سماور و شرشر ریختن چای دم کشیده قوریها داخل استکانها با صدای به هم خوردن استکان و نعلبکی حال وهوایی هیئتی به فضای چایخانه داده است. یکی از خادمان با سرعتی عجیب استکانهای شسته شده را داخل سینیهای گرد استیل میچیند.
در ادامه سینیهای پر از استکان را ردیفی روی هم میگذارد تا جای کمتری بگیرد و خادمانی که میخواهند چای بریزند نیز به راحتی بتوانند از این سینیهای آماده شده استفاده کنند. خودش را عابدینی معرفی میکند. از تعداد استکانهای استفاده شده میپرسم. همان طور که سینیهای پر از استکان را به یکی از خادمان میرساند، این طور جواب میگوید: خیلی...
پس از گذاشتن سینیهای پر از استکان کنار هم، دستش را به کمرش میزند و نفس بلندی میکشد. با همین نفس چاق کردن، ثانیههایی خستگی از تنش بیرون میرود. حالا با نفسی تازه جوابی کاملتر از قبل میدهد: هرکدام از این سینیها شانزده استکان جای میگیرد. حساب وکتابی ندارم، چون سرعتی کار میکنیم تا بتوانیم چای را به موقع به دست زائران برسانیم. برای همین متوجه نشدم تا الان چند سینی چای پر از استکان کردم. تا الان (۸:۳۰ صبح) شاید چهل پنجاه سینی را پر از استکان کرده ام.
محمدعلی نقویی یکی دیگر از قائمشهریهای چایخانه امام رضا (ع) است. دبیر بازنشسته است و سالها به دانش آموزان دبیرستانی آموزش داده است. از عطر چای توزیع شده در چایخانه میگوید؛ عطری که بوی بهار میدهد. میگوید همه ایرانیها با بوی گلهای بهارنارنج شمال خاطره دارند؛ بویی که انگار از بهار بهشت میآید: بیشتر خانههای قائمشهریها درخت نارنج دارد. بعضیها تا فصل میوه صبر میکنند. بعضیها هم با همان گلهای بهارنارنج مربا درست میکنند یا عرق بهارنارنج میگیرند.
حرف هایش با گلهای بهارنارنج و پیچیدن عطر آن در چایخانه امام رضا (ع) ادامه دارد: وقتی در قائمشهر پیچید که قرار است برای دادن چای به زائران امام رضا (ع) راهی مشهد شویم، هرکدام از قائمشهریها نذری آوردند. عطر گلهای بهارنارنج یکی از نذرهای قائمشهری هاست.
این خادم الرضا (ع) این طور میگوید که همه ملزومات چایخانه (از شکر و چای) با پول نذرهای قائمشهریها برای زائران امام رضا (ع) تهیه شده است. به گفته او در سه روز حضور آنان در چایخانه امام رضا (ع) روزانه ۱۰ هزار استکان چای شیرین میان زائران توزیع میشود.
او میگوید: اعضای چایخانه امام رضا (ع) از خادمیاران استانی است. هرکدام از آنان با توجه به محلی که در حرم مطهر امام رضا (ع) به زائران خدمت میدهد، در سال حدود دوازده مرتبه به مشهد میآیند. جدا از آن، کانونی در قائمشهر به نام کانون «خادم یاران» داریم. اعضای کانون را همین خادم یاران تشکیل میدهند.
این خادم امام رضا (ع) میگوید: در همان کانون برنامه ریزیها برای مراسم و حتی کمک به خانوادههای نیازمند انجام میشود تا در مراسم مذهبی به این خانوادهها اهدا شود.
رمضانعلی نوریان یکی دیگر از خادمان چایخانه امام رضا (ع) است. در دلش غوغایی به پاست. میگوید به مشهدالرضا (ع) آمده است تا دلش آرام شود. غوغای درونش را با این جملهها توصیف میکند: برای کار پزشکی خواهرم این روزها باید در تهران میبودم، اما دل کندم و به مشهد آمدم. مطمئنم اینجا جایی است که همه چیز، حتی آنچه در ذهن و خیال ما نشدنی است، به اذن و اراده آنان محقق میشود.
به حرف هایش این بیت معروف را اضافه میکند: «آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند/ آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند؟»
تعداد زائران چایخانه کمتر از قبل میشود و این فرصتی است برای نوریان که با خیالی آسودهتر از قبل صحبت کند: چندسالی میشود که به علت شیوع کرونا و مشکلاتی که برای اعزام حجاج به حج تمتع وجود داشت، خواهرم نتوانست به حج برود. برای اینکه خواهرم تنها نباشد و محرمی همراهش باشد، من نیز این سالها منتظر ماندم تا با هم برویم. هشت سال به همین شکل گذشت تا امسال.
همه امیدمان به اعزام امسال بود، اما کمیته پزشکی قائمشهر به علت وضع جسمی خواهرم با اعزام او موافقت نکرد. تنهاراهی که پیش پای ما گذاشتند، این بود که به تهران برویم تا یک بار دیگر در کمیته پزشکی بررسی شود و شاید آنان نظرشان متفاوت باشد. همان روزهایی که اعلام کردند میتوانیم به تهران برویم، با زمان اعزاممان به مشهد برای خدمت در چایخانه امام رضا (ع) یکی شد. اگر به مشهد نمیآمدم، همه برنامه ریزی هایمان به هم میخورد. همان جا با خودم عهد کردم و گفتم اگر امام رضا (ع) بخواهد، هیچ کاری نشد ندارد.
کمی مکث میکند و نگاهی میاندازد به آسمان آبی حرم و زائرانی که در گوشه و کنار چایخانه نشسته اند: همین که خستگی زائران امام رضا (ع) را با یک استکان چای کم کنیم، یک دنیا ارزش دارد. من بارها شاهد لطف و عنایت امام رضا (ع) به خودم بوده ام و این بار نیز مطمئنم که لطف ایشان شامل حالم خواهد شد.
نوریان در ادامه از چای بهارنارنج میگوید: عطر بهارنارنجی که در چای زائران زده ایم، عطر و عصاره گلهای بهارنارنجی است که قائمشهریها از درختان نارنج گرفته اند و نذر زائران آقا کرده اند. در میان نذرهای قائمشهریها یک مورد خیلی برای من خاص بود.
نوریان این نذر خاص را این طور توضیح میدهد: ماه رمضان کار توزیع بستههای معیشتی میان خانوادههای نیازمند را شروع کردیم. یک بسته معیشتی برای خانمی بردیم که سرپرست خانواده است. همان جا سر صحبت باز شد و گفتم تا چند هفته دیگر به مشهد میرویم تا در چایخانه حضرت به زائران خدمت دهیم. آن خانم با شنیدن این جملات حالش دگرگون شد. گفت تو را به خدا کمی صبر کنید. میخواهم چیزی بدهم که برای آقا و زائران آقا ببرید.داخل خانه اش رفت و با یک بطری عصاره بهارنارنج برگشت و گفت: همه چیزی که در خانه دارم، همین بهارنارنج هاست. گلهای بهارنارنج را جمع میکنم تا با آنها مربا درست کنم یا عصاره بگیرم. این چند شیشه عصاره را با خودتان ببرید.
نوریان میگوید: نمیدانید چه حالی شدم. من برای این خانم به علت وضع سخت زندگی اش بسته معیشتی برده بودم و او از شیشههای بهارنارنجش که همه داشته هایش برای گذران زندگی بود، گذشت. این همان لطف و بزرگی آقاست که همه را جذب خود میکند.