کد خبر: ۴۹۲۲
۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۱۲:۰۲

رسم توت‌چینی در مشهد قدیم به روایت احمد مرویان

مرحوم پدرم در فصل توت شش‌هفت کارگر می‌گرفت که در کنار آن‌ها همه خانواده هم کمک‌دستش بودیم. از میان ما، چند نفر گوشه‌های چادر را می‌گرفتند و یک نفر بالای درخت شاخه‌ها را می‌تکاند.

هر درخت توت تک‌افتاده امروز شاید یادگاری باشد از یک باغ و خانه نیست‌شده. درخت‌هایی که وجودشان نه‌تن‌ها نماد سرسبزی شهر که نعمت محسوب می‌شد. این مهم‌بودن درخت توت در زندگی مشهدی‌ها از آن جهت بود که می‌شد از همه‌چیزش استفاده کرد. میوه‌اش علاوه بر تازه‌خوری، خشک می‌شد و جای قند امروزی استفاده می‌شد. توت‌هایش جوشانده می‌شد تا شیره‌اش همراه با برف آخرین فصل سال شیرین‌ترین خوردنی زمستان باشد.

برگش خوراک کرم‌هایی بود که از آن‌ها نخ و پارچه ابریشم تولید می‌شد تا بر تاروپود قالی مشهدی نقش ببندد و حتی چوبش هم زغال می‌شد تا گرمابخش مردم برابر سوز زمستان باشد.

اما امروز با توسعه شهر، دیگر از آن باغ‌های توت اثری نمانده است و تنها بازمانده‌ها هم همان درخت‌های تک‌افتاده در کوچه‌پس‌کوچه‌های اطراف حرم‌مطهر هستند که آن‌ها هم برابر امروزی‌شدن این بافت، سال‌هاست سر فرود آورده‌اند و درحال نابودی هستند.

به‌قهقرارفتن این درخت‌های بزرگ و قوی‌شوکت درحالی است که کمتر کسی به‌یاد دارد روزگاری توت مشهد شهره کشور بود و در همه‌سال به‌دلیل وجود زائر امام‌رضا (ع) بازار داشت. مهم‌بودن درخت‌های توت برای مشهدی‌ها را وقتی متوجه شدیم که پای صحبت‌های احمد مرویان هفتادوچهارساله (متولد ۱۳۲۸) در پایین‌خیابان نشستیم. کسی که روز‌های کودکی‌اش به توت‌چینی در باغ‌های توت مشهد برای کمک به پدر گذشته است.


توت چینی کارگر نیاز داشت

کرکره مغازه خواربارفروشی که درودیوارش یادگار هشتادنود سال گذشته است، هر روز با دست‌های احمد مرویان بالا می‌رود. حاج‌احمد در این مغازه پشت دخلی می‌نشیند که روزگاری پدرش می‌نشست. عکس مرحوم علی‌اکبر با عمامه و عبا که سنت پوشش مردان قدیم بود، پشت‌سرش خودنمایی می‌کند.

او با معرفی عکس گریزی به گذشته می‌زند و می‌گوید: «پدرم هشتاد سال پیش در همین مغازه خواربارفروشی که اکنون به من رسیده است، فعالیت می‌کرد. کودکی‌ام با کمک‌دست او بودن گذشت و بعد‌ها در جوانی هم با وجود اشتغال در کارخانه نخریسی مشهد، فصل توت کارگرش می‌شدم. آن زمان یکی از کار‌های پدرم توت‌چینی و فروش آن بود.»

او می‌گوید: «در قدیم محله وحدت به این شکل نبود. دروازه داشت و مردم با شتر و اسب در رفت‌وآمد بودند. به‌جای خیلی از ساختمان‌ها هم اطراف محله را باغ پر کرده بود. در نزدیکی خانه ما به‌جای پارک وحدت (بوستان زیارت) و مرکز بهداشت امروزی، قبرستانی بود که به باغ «بژمه» می‌رسید. این باغ پر از درخت توت و انگور بود. پدرم در فصل بهار این باغ را اجاره می‌کرد و بعد از برداشت توت، تحویل صاحب‌ملک می‌داد.»

او خودش را کارگر روز‌های توت چینی پدرش معرفی می‌کند: «توت نعمت بزرگی بود که درخت‌هایش در مشهد پربار می‌شد. مرحوم پدرم در فصل توت شش‌هفت کارگر می‌گرفت که در کنار آن‌ها همه خانواده هم کمک‌دستش بودیم. از میان ما، چند نفر گوشه‌های چادر را می‌گرفتند و یک نفر بالای درخت شاخه‌ها را می‌تکاند و یک نفر هم توت‌ها را با سینی گرد جمع می‌کرد و داخل طبق‌ها می‌ریخت.»

حاج‌احمد معتقد است قدیمی‌ها برای درخت توت احترام قائل بودند. به همین دلیل حوض درست می‌کردند و آب مانده حوض را پای درخت توت می‌ریختند، چون اعتقاد بر این بود که این آب به این درخت قوت می‌بخشد: «موقع اجاره درخت‌ها هم باغدار براساس اینکه هر درختش چقدر قوت دارد در باردادن، مبلغ تعیین می‌کرد. به همین دلیل هیچ‌وقت مبلغ اجاره باغ‌ها برای توت در مشهد یکسان درنمی‌آمد.»

آن‌طور که او به‌یاد می‌آورد، در کوچه ساربان‌های پایین‌خیابان به‌جز پدر او، حاج‌مهدی‌کدخدا هم توت‌فروش بود.

او با یادی از شعر معروفی که حاج‌مهدی می‌خواند، تعریف می‌کند: «فروش توت بعد از نماز صبح در خیابان‌های اطراف حرم مطهر شروع می‌شد. مرد‌های توت‌فروش طبق‌به‌سر یا نشسته با صدای بلند نام توت را داد می‌زدند. مرحوم حاج‌مهدی با طبق توتش کنار مسجد جعفری می‌نشست. او صدای بلندی داشت و در فصل توت صبح و بعدازظهر کارش توت‌فروشی بود با شعر معروف "توت، عسل، بادام ترتوت بیایید".»

حاج احمد که توت‌چین و توت‌فروش پدرش بود، می‌گوید: «چند طبق توت را پدرم دم مغازه برای فروش می‌گذاشت. یک طبق را هم روی سر من می‌گذاشت تا دم حرم دست زائران بدهم. مشتری‌ها بیشتر به‌صورت سیری بین ۱۰ تا ۵۰ سیر روزانه خرید می‌کردند.»

بیشتر بخوانید:

 

از تازه‌خوری توت تا قیسی

احمدآقا به‌یاد می‌آورد که توت را مردم قدیم هر روز صبح به‌عنوان صبحانه مصرف می‌کردند و از طرف دیگر، چون خاصیت گرم و رونده داشت، بیشتر تازه می‌خوردند: «مصرف توت تازه خیلی طرف‌دار داشت. پدرم هم بیشتر تازه‌فروش توت بود. اما در شهر افراد زیادی بودند که توت را خشک می‌کردند. آن زمان، چون زائر کم‌بضاعت در مشهد زیاد بود، این زائران همین توت ارزان را به‌عنوان خوراکی مصرف می‌کردند. این قیسی‌ها در زمستان خوب مشتری داشت و حتی به‌عنوان سوغات هم راهی سایر شهر‌ها می‌شد. البته آن زمان توت مشهد به دلیل شیرینی و شهد زیادش معروف بود.»

او روز‌هایی را به‌یاد می‌آورد که به‌دلیل فراوانی توت، باقی‌مانده توت در طبق‌ها که آب انداخته بودند و خوش‌مصرف نبودند آخر‌شب در جوی پایین‌خیابان ریخته می‌شدند تا دوباره صبح با توت تازه پر شوند.


هم زیارت بود، هم کارگری

حاج‌احمد از کارگران توت پدرش هم یادی می‌کند و با تأکید بر اینکه هرکسی هنر این کار را نداشت، می‌گوید: «آن زمان مشهد به درخت‌های توت فراوانش معروف بود. به همین دلیل، فصل رسیدن توت افرادی از خان‌رود مغان برای درخت‌تکانی در بهار و تابستان می‌آمدند. آن‌ها با گرفتن پول جزئی و البته جای خواب و خوراک مجانی از باغدار در دوسه‌ماهی که از خانواده جدا بودند، هم زیارت می‌کردند و هم پول درمی‌آوردند.»

طبق خاطرات او، عده‌ای حرفه‌شان چیدن شاه‌توت بود. آن را در تغار می‌ریختند. گاهی هم با گذاشتن شاه‌توت‌ها در ظرف‌های مخصوص و گذاشتن برگ و ریختن یخ، آن را تزیین می‌کردند. گویا مرحوم پدر او که کارش خرید و فروش توت شیرین و سفید بود، گاهی این کار‌ها را انجام داده‌است.

او می‌گوید: «در خیابان سرخس نزدیک بیمارستان امام‌زمان (عج) که درخت‌های توت فراوانی داشت، افراد ناشی در این کار، بالای درخت‌ها می‌رفتند و، چون نمی‌دانستند نباید روی شاخه‌های نازک و کوچک بایستند، از آن بالا پرت می‌شدند. در این فصل همیشه خبر فوت چندنفر به این شکل در شهر می‌پیچید.»

 

کاشت توت برای آخرت

از حاج‌احمد که در فصل توت کمک‌دست پدرش بود، جویای دلیل تعداد زیاد درخت‌های توت در مشهد به‌صورت باغی و تک‌درخت در کوچه و خانه‌ها می‌شویم. او از رسم جالبی یاد و تعریف می‌کند: «رسم بود مردم برای باقیات‌صالحاتشان توت و انجیر و حتی درخت‌های میوه را در راه عبور رهگذران می‌کاشتند تا از میوه، سایه و حتی چوب آن برخوردار شوند و دعای خیری در حقشان بکنند. همچنین برگ توت ویژگی‌ای داشت که با وجود داشتن میوه شیرین هیچ‌وقت مگس و پشه را به خودش جذب نمی‌کرد. از طرف دیگر، این موضوع در مشهد بیشتر قوت داشت، آن‌هم به‌دلیل وجود زائران آقا امام‌رضا (ع) بود تا از این نعمت بهره‌مند شوند.»

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44