قرارمان برای مصاحبه با ملیحه بنائیان و مادرش عفتسادات عرفانیان محل نمایشگاه ملیحه است. درست است که این روزها بهدلیل کرونا نمایشگاهی در شهر برپا نمیشود، اما نمایشگاه این دختر توانیاب با سایر نمایشگاهها یک تفاوت اساسی دارد. والدین ملیحه برای اینکه بتوانند کارهای او را ارائه کنند قسمت پشتبام منزلشان را سرپوشیده کردهاند و تابلوهای ملیحه را به آنجا انتقال دادهاند.
در کمتر از یک سالی که نمایشگاه ملیحه به این بخش از منزلشان منتقل شده بسیاری از مسئولان از جمله بهزیستی، شهرداری، استانداری و... برای بازدید و خریدن آثار ملیحه به این نمایشگاه آمدهاند. در بخشی از این نمایشگاه لوحهای سپاس، دو کتابی که او نوشته، پالت رنگ روغن و مداد رنگیهایش قرار گرفته است. با ورودم ملیحه سلام بلندی میدهد و خوشامد میگوید. ملیحه متولد سال 61است و هنگام به دنیا آمدن در بیمارستان دچار کمبود اکسیژن شده به همین دلیل سلولهای حرکتیاش از بین رفته و سستی عضلات دارد بنابراین پا، دست و زبانش کند کار میکند. از اینرو درصد معلولیت جسمی ملیحه را بسیار شدید تعیین کردهاند.
او با کمکها و حمایتهای مادرش از معلولیت پلهای ساخته تا توانمندیهایش را به دیگران ارائه کند.در کنار این مادر و دختر مینشینم تا بیشتر با آنها آشنا شوم.
مادر ملیحه از روزی برایمان میگوید که دخترش بر اثر کمبود اکسیژن حتی قدرت شیر خوردن هم نداشته، اما او با تقویت عضلات دخترش همه پزشکان را متعجب کرد. همانهایی که گفته بودند امکان زنده ماندن دختر50درصد بیشتر نیست، اما او توانسته بود معجزه کند و دخترش را سرپا نگهدارد. او انواع گفتار درمانی، فیزیوتراپی و هر درمان دیگری که برای دخترش مفید بوده را امتحان کرده است.
مادر ملیحه میگوید: حرفهای زیادی شنیدم اما به این نتیجه رسیدم دخترم برکت و نعمت خانهام است. حتی یک لحظه بدون او بودن را نمیتوانم تصور کنم. دختری که تا این سن نماز اول وقتش ترک نشده و از مهربانی زبانزد دوست و آشناست.
مادر ملیحه درباره علاقه دخترش در زمینه کارهای هنری میگوید: یک روز که داشتم کار دوختنی انجام میدادم متوجه شدم ملیحه با دقت و تمرکز زیاد به حرکتهای دستم نگاه میکند. آن زمان ملیحه7سال داشت و فهمیدم به این کار علاقه دارد و کمکم آموزش را شروع کردم. برای آموزش بیشتر به مرکز صنایع دستی مراجعه کردم. آنها گفتند آموزشها را به شما میدهیم و شما به دخترت آموزش بده. به این شکل آموزش سنگدوزی و سکهدوزی را شروع کردیم و ملیحه توانست مدرک صنایع دستی را در سن 13سالگی همراه با سایر هنرجویان عادی از صنایع دستی بگیرد.
عرفانیان ادامه میدهد: دخترم نقاشی کردن را از سال 1380 شروع کرد. تابلوها و صنایع دستیاش را در بیشتر از 100نمایشگاه داخلی و خارجی به نمایش گذاشتیم. به عنوان مثال نمایشگاه مالزی سال 94که تقدیرنامهای هم از سوی وزیر گردشگری مالزی دارد، نمایشگاه روز زن ترکمنستان، ارمنستان و....بیش از20تقدیرنامه از شهردار، استاندار، رئیس بهزیستی و... دارد.
رفتن ارمنستان و نمایشگاه گذاشتنمان آنجا ماجرای جالبی دارد. شنیده بودم که در ارمنستان به کارهای توانیابان اهمیت میدهند. با گرفتن وام، پول رفتنمان را جور کردم و بخشی از آثار دخترم را هم بردم. خودمان را به مسجد کبود ارمنستان رساندیم و به خانمی ارمنی که آنجا فارسی بلد بود صحبت کند علت آمدنمان را توضیح دادم. او گفت روز خوبی آمدی عید مبعث است و قرار است سفیر ایران و رایزن فرهنگی هم به این مسجد بیایند.
وی بیان میکند: رایزن فرهنگی که شنید آمدهام نمایشگاه بزنم گفت چون بدون هماهنگی ما آمدی باید همین الان برگردید. اما هر طور بود با سفیر صحبت کردم. آقای سجادی(سفیر) بعد از شنیدن حرفهایم رو کرد به رایزن فرهنگی و گفت این درست نیست مادری با این همه تلاش تا اینجا آمده و بعد دست خالی او را برگردانیم. او همه امکانات رفاهی و اقامتی را برایمان فراهم کرد و سه روز هم برایمان نمایشگاه گذاشت. البته توانیابان ارمنی هم به ارائه کارهایشان پرداختند.
از کارهای خوبی که ملیحه با تابلوهایش انجام میدهد اهدا کردن آنها به جشن گلریزان زندانیها، امامزادهای در سبزوار و اهدای تابلوها به مدافعان سلامت است. او در این روزهای کرونایی هم کار جالبی با فروش آثارش انجام داده است. مادر ملیحه میگوید: برادرم مدتی پیش براثر کرونا فوت شد. ملیحه گفت اگر به تعدا کافی کپسول اکسیژن بود شاید داییام زنده میماند. از این رو با فروختن سه تابلو و گذاشتن تمام پساندازش کپسول اکسیژنی خرید و به بیمارستان امام رضا(ع) اهدا کرد. باز هم تصمیم دارد اگر آثارش را فروخت مبلغی از آن را برای خرید اکسیژن و مبلغی را برای تکمیل نمایشگاهش هزینه کند. از مردم و مسئولان دعوت میکنم که برای بازدید و خرید آثار دخترم به منزلمان بیایند.
عرفانیان درباره علاقه ملیحه به سیاه قلم میگوید: دخترم از 17سالگی نقاشی سیاه قلم را شروع کرده و تابلوهایی در این زمینه دارد. رنگ روغن را هم از سال 95 شروع کرد. امسال از طریق مربی نقاشیاش متوجه شدیم در ژاپن نمایشگاهی در زمینه صلح جهانی برگزار میشود. ملیحه زمینه بوم را قرمز کرد و قلبهای رنگی در آن کشید. ملیحه میگوید که خون انسانها هم قرمز است و بدین شکل همه با هم برابریم و اما رنگ پوستمان متفاوت است که این موضوع را با قلبهای رنگی نشان داده است. هنوز پاسخی از برگزارکنندگان نمایشگاه نرسیده است.
کارهای هنری ملیحه را به کناری بگذاریم، او در زمینه ورزش هم مقامهای خوبی دارد. مادر ملیحه به 10سال پیش که همراه دخترش به آسایشگاه فیاضبخش رفته اشاره میکند. همان روزی که شروعی برای ورزش دخترش هم محسوب میشود و مربی آسایشگاه به ملیحه ورزش بوچیا را پیشنهاد داده است. عرفانیان میگوید: بعد از اینکه نحوه بازیکردن را آموزش دید، مربی ورزششان گفت که ملیحه پایش قدرت دارد و میتواند از ضربه پا هم استفاده کند. او در مسابقههای مختلف همراه تیمشان شرکت کرده و توانسته مقام اول و دوم تیمی و مقام سوم انفرادی را در سال93 به دست بیاورد.
عرفانیان دو جلد کتاب که دلنوشته ملیحه و به قلم اوست را در سال 85منتشر کرده است. این کتاب بهدلیل سادگی و آموزندهبودنش به انگلیسی هم ترجمه شده. مادر ملیحه میگوید: بیش از 300جلد از این کتاب به آلمان، 400جلد به ترکمنستان و تعدادی به چند کشور دیگر نیز فرستاده شده است که در بسیاری از نمایشگاهها کتاب او را میخرند و با استقبال خوبی روبهرو شده و دلنوشتههای ملیحه در بیش از 6هزار جلد و در 3نوبت چاپ شده است.