حتما این روزها که این متن مینشیند لای کاغذهای سالنامه نوروزی، عطر سبزههای مخملی بهاری و شکوفههای زرد و صورتی و یاسهای سپید بافتهشده روی دیوارها، همه مشهد را پوشانده است. اما کابل این روزها دوستداشتنی نیست، انگار در تبعید است و از مردمانش دور مانده است. از سفرههای باشکوه نوروزی و جشن دهقانش خبری نیست.
یکی از دورماندهها از افغانستان امروز که سالها برای فرهنگ کشورهای فارسیزبان قلبش تپیده است، دکتر شمسالحق آریانفر، متولد سمنگان، شهر سهراب و تهمینه شاهنامه است.
در این محتوا کاری به کارنامه غنی فرهنگیاش و اینکه ۱۰ سالی ریاست صداوسیمای افغانستان را برعهده داشته و سالها در پنج روزنامه مطرح کشورش مدیریت کرده است، نداریم و از میان ۳۲ کتابی که در فرهنگ و شعر و ادب از او بهجا مانده است، یکراست میرویم سراغ کتاب «نوروز، جشن جهانی، جشن باستانی حوزه تمدنی ما» که در آن از نوروز ایران، افغانستان و تاجیکستان نوشته است.
نوروز افغانستان در صحبتهای آریانفر که از اهالی خیابان سرافرازان است، رنگ دیگری دارد. در کتاب «نوروز» دکتر آریانفر آمده است که آوازخوانی و نمایش حیوانات از آداب نوروزی است.
او از آیین دیگری هم یاد میکند که فقط خاص افغانستان است: ما در زمان نوشدن سال جشن گل سرخ داریم. مردم پرچمهای سبزرنگی متبرک بهنام خدا و پنجتنآلعبا با نام «بیرق سخی» در دامنه تپهها و سبزهزارها برای تجدید میثاق با امامت و خلافت حضرتعلی (ع) کار میگذارند، اما همه شکوه این جشن به گل سرخهایی است که بهعنوان بیرق مولای متقیان در قلب شهر مزارشریف در ولایت بلخ به اهتزاز درمیآید و آغاز چهل روز شادی و جشن را نوید میدهد و بعد از چهل روز با پایینآمدن علم شیرخدا، جشن گل سرخ هم پایان مییابد.
آریانفر تعریف میکند: مردم افغانستان برای اجرای آیین جشن «میله سخی» در لباس نو با چهرههای گشاده و دلهای پر از شادی گروهگروه به میلهجایها (محلهایی برای نصب بیرق) و جشنکدهها و سیرگاهها میروند و برای احترام و بزرگداشت نوروز و سال نو، جشن و معرکههای عیدانه برپا میکنند.
به پندار مردم افغانستان، شخصی که در جشن نوروز به طبیعت زیبا نظر میافکند و بوی گلهای بهاری را نفس میکشد و در آغوش دشتهای سبز و خرم میرقصد و سرود میخواند، دیگر نمیتواند دلش را به خانه کینه و دشمنی تبدیل کند.
شمسالحق آریانفر بخشی از کتابش را که درباره آدابورسوم میلههای نوروزی نوشته است، باز میکند و از رو میخواند: در میلههای نوروزی بهجز نغمه دستههای ساز و سرود و افروختن آتش، انواع بازیها و ورزشهای ملی مانند کشتی، بزکشی، اسبدوانی، نیزهبازی، چوببازی، بیلبازی، توپبازی، چوگان، شمشیرزنی، سنگاندازی و... نمایش داده میشود.
بهغیر از همه اینها گاودوانی، شترجنگی، قشقارجنگی، سگجنگی، کبکجنگی، خروسجنگی و مانند اینها از سرگرمیهای دیگر مردم در این جشن است. همچنین، بهمناسبت نوروز، کاسبان هنرشان را در میلهجای و سیرگاهها و بازار و کوچه میفروشند.
نجاران، آهنگران، کلالها، دایرهسازان، بادبادکسازان و اسباببازیفروشانی که برای اطفال در طول فصل زمستان در خانههایشان اسباببازیهایی ساختهاند، در این جشن برای فروش میآورند. همچنین، کلوچهپزها، شیرینیپزها، حلواگرها، کبابیها، آشپزها، چایخانهچیها و آشپزها و... هنرشان را ارائه میدهند.
در این روزها مرسوم است که افغانستانیها به عیادت بیماران میروند و به نیازمندان صدقه میدهند و اگر به همدیگر بدی کرده باشند، آن را میبخشند.
او که درباره نوروز و آداب آن در کشورهای فارسیزبان پژوهش بسیار کرده است، از دیگر آداب کشورش میگوید: هنگام ورود سال نو اهل هر خانواده دسترخان (سفره) را میگشایند، کلوچههای روغنی، نانهای شیرین، فطیرهای شیری و طعامهایی از همین قبیل روی سفره میگذارند.
سبزیچلو در شب نوروز و آشچلو که بدون روغن و سفید است، میپزند و همراه با آن حتما سبزی پالک یا قورمه میخورند. بیشتر خانوادهها تا حلول سال نو بیدار میمانند و شمع یا چراغ نیز روشن است. شیر یا شیربرنج آرامآرام روی دیگ میجوشد تا زندگی خوش و روشنایی و سفیدرویی را نصیب همه کند.
رسم جالب دیگر در میان مردم افغانستان آبپاشی روی یکدیگر است. آریانفر از این رسم هم به شیرینی یاد و تعریف میکند: افغانستانیها صبح اول سال جدید که از خواب بیدار میشوند، رسم است که به هم آب میپاشند تا با پیروی از این آیین نیاکانشان، کدورت و غم و اندوه از دلهایشان رخت ببندد.
یک هفته پیش از نوروز، رسم خاص دیگری در افغانستان هست که آریانفر از آن بهعنوان تفاوتی با نوروز در ایران یاد میکند: مردم در روزهای مانده به نوروز هفت نوع میوه خشک شامل بادام، چهارمغز، پسته، کشمش، سنجد، غولینک یا زردآلوی خشک و انجیر را میشویند و پاک میکنند و آنها را در یک ظرف بزرگ در آب گرم خیس میکنند.
این میوهها در روز نوروز آماده استفاده میشود و با آنها از دوستان و نزدیکانی که برای بازدید به خانههای همدیگر میروند، پذیرایی میکنند.
این روز نو، جشن دهقان، جشن نهالنشانی و فصل تولد کار و تلاش بوده و هست. برای همین هم نوروز برای افغانستان فقط یک روز تعطیلی رسمی دارد تا کار و تلاش دهقانان و کشاورزان بعد از خواب زمین در زمستان آغاز شود. آریانفر که چند سالی برای تحقیق و تفحص درباره این عید دوستداشتنی گذاشته است، میگوید: نوروز فصل قولبهکشی (جشن دهقانان است که گاوها قولبه را میکشند) و نهالنشانی است.
در بدخشان و دیگر شهرهای شمالشرقی افغانستان در آغاز سال، هفت روز بهنام جشن نوروز تجلیل میشود و در بخشهای دیگر افغانستان دوسه روز، اما تعطیلی همان یک روز است.
در کتاب آریانفر، بخش جالبی درباره دیگر آداب نوروز و آیینهای دولتی آن در افغانستان آورده شده است؛ یک جشن خاص دهقانان که یک یا دو ماه قبل از نوروز کمیتهای از وزرای دولت برای آن مشخص میشود تا برگزاری جشن را تدارک ببینند. شرکتکنندههای اصلی این جشن دهقانان و کشاورزان و دامداران هستند و تماشاچیان هم از همه اقشار مردم و مسئولان هستند.
در کتاب آریانفر، بخش جالبی درباره دیگر آداب نوروز و آیینهای دولتی آن در افغانستان آورده شده است؛ یک جشن خاص دهقانان که یک یا دو ماه قبل از نوروز کمیتهای از وزرای دولت برای آن مشخص میشود تا برگزاری جشن را تدارک ببینند.
شرکتکنندههای اصلی این جشن دهقانان و کشاورزان و دامداران هستند و تماشاچیان هم از همه اقشار مردم و مسئولان هستند. دهقانان محلهای مختلف با محصول یا دامهایشان از مقابل مردم میگذرند و محصولات و حیوانات خوب بهگونه نمایشی به مردم نشان داده میشود و به بهترینها جایزه میدهند. درحقیقت، جشن نوروز با این مراسم به جشن کار و زندگی و سازندگی و باروری معرفی میشود.