همهچیز از میل به تغییر آغاز میشود، از آنجایی که آدمها میخواهند در جایگاهی متفاوت بایستند و آرزوهای بزرگ را در سر میپرورانند. اما تنها عده کمی، سختی مسیر را به جان میخرند و از شکست باکی ندارند. جوان داستان امروز ما فقط ۲۸ سال سن دارد، ولی برای پنجاهنفر شغل ایجاد کرده است و سهمجموعه را راهبری میکند. قاسم نوری، ساکن محله شهید آوینی و کارآفرین موفق در میان مهاجران افغانستانی، بیش از درآمد بهدنبال سعادتمندی است.
متولد۱۳۷۳ در شهر مزارشریف افغانستان است. خانواده او ۲۴سال پیش به ایران و مشهد مهاجرت کردند. چهاربرادرند و یک خواهر هم داشتند که وقتی شیرخواره بود، در بمباران شهرشان ازسوی شوروی، زیر آوار ماند و شهید شد. زمانیکه به ایران مهاجرت کردند، او پنج سال داشته است، اما جزئیات آن ایام را به یاد دارد.
ابتدا پدر و دو برادر به ایران آمدند و بعد مادر، قاسم و برادرش بهدنبال آنها راهی شدند. از شهر زابل و جادههای فرعی بهسختی خودشان را به مشهد رساندند و همگی با هم در اتاقی اجارهای زندگی کردند؛ در شرایطی که جای کافی برای خوابیدن هم وجود نداشته است.
مهاجرت برای آنها همانند بسیاری دیگر از مهاجران یعنی آغاز سالهایسال زحمتکشی کماجرت. همه افراد یک خانواده باید کار کنند تا اقتصاد معمولی یک خانواده بچرخد. اما این وضعیت برای قاسم قابل درک نبود. خانواده او در حال حاضر در خیابان شهیدشفیعی ۳۲ یا همان کوچه سینمای معروف گلشهر در محله شهیدآوینی زندگی میکنند و مجموعه اقتصادیاش هم در محله حسینآباد قرار دارد.
از بین فرزندان، تنها قاسم و یکی از برادرانش شرایط تحصیل را داشتهاند و بقیه باید کار میکردند. قاسم به مدرسه تربیت اسلامی گلشهر میرود. البته بلافاصله بعداز برگشت از مدرسه باید کار میکرده، چون تنها وقت درسخواندن همان زمان حضور در مدرسه بوده است. کمی بزرگتر میشود و به قول خودش سراغ کارهایی میرود که اغلب مهاجران به آن میپردازند؛ یعنی خیاطی، دستفروشی و کار ساختمانی.
در همین ایام پدرش به تولید محدود مقنعه میپردازد. همهچیز از هفدههجدهسالگی قاسم شروع میشود که به قول خودش تصمیم گرفته بود متفاوت به اطرافش نگاه کند. ابتدا به کلاس کامپیوتر میرود و دوره را تمام میکند. با مشکلات فراوان، سیستمی میخرد و برای اینکه هزینه تعمیر و نصب نرمافزار ندهد، خودش مشغول به کار میشود. از این طریق هم کارت ویزیت چاپ میکند و به درآمد میرسد و هم با دنیای اینترنت آشنا میشود.
قاسم چندسال بعد، فکر ادامه تحصیل به ذهنش میرسد. کنکور میدهد و در رشته نرمافزار کامپیوتر دانشگاه آزاد مشهد قبول میشود. سه ترم درس میخواند، اما تصمیم میگیرد وارد بازار کار شود. قاسم درس را رها میکند و بهعنوان حسابدار برای بنکداری در میدان هفدهشهریور مشغول کار میشود. در آن مجموعه که پخش لباس بوده است، قاسم تجربههای خود را با حسابداری میآمیزد و نتیجه، عالی از کار درمیآید. البته که صاحب مجموعه هم انسان خاصی بوده و آشنایی با سیدرضا میرحسینی، نقطه عطف زندگی قاسم است.
او میگوید: او پخش شال و روسری دارد و انسان باشرف و کاملی است. چهارسال پیش او کار کردم و الان نیز همکاریم، اما شکل همکاریمان فرق کرده است. اینکه بگویم شاگرد او هستم، برایم لذتبخش است؛ مثلا اگر به محیط کاری او بروید، متوجه نمیشوید رئیس کیست، چون رفتارش با همه در هر جایگاهی از بالاترین تا پایینترین سطح اجتماعی انسانهای اطرافش یکسان است. همه اینها به کنار، نگاه انسانی دارد و دستش هم به خیر است.
جدا از این، قاسم بیش از همه، خود را مدیون تربیت پدر و مادرش میداند و میگوید: از روزی که فعالیت اقتصادی را شروع کردم، نگاهم خلق یک ارزش است. پدر و مادرم ذهنیت خوبی را به من آموختند که جدا از بحث مادیات و مال دنیا، انسان باید از درون به ظرفیت خوبی برسد تا سعادتمند شود. به قول ماهاتما گاندی «زندگی من خودش پیام است.» واژه دیانت را شنیده بودم و در پدر و مادرم دیدم.
در محیط چرخی میزنم. از در اولین سوله سمت چپ که وارد میشوی، کف را کامل موکت کردهاند و با پارتیشن به بخشهای مجزایی تفکیک شده است. وسط سالن هم میز پینگپنگ قرار دارد که دو نفر از کارکنان مشغول بازی هستند. درِ سمت چپ مربوطبه بخش برنامهنویسی و توسعهدهندگان مجموعه است، قسمتی که در آن برنامهنویسیهای سایت و نرمافزار مجموعه انجام میشود. طبق تعریف قاسم، نرمافزار آنان سیستم مدیریت یکپارچه کسبوکار است که در ایران برای اولینبار اجرا میشود؛ یعنی سیستم پخش عمده فروش آنلاین.
او ادامه میدهد: ما وقتی بهعنوان پخش عمده فروش آنلاین شروع به کار کردیم، متوجه شدیم که در ایران در زمینه عمدهفروشی (B toB) عملا زیرساختی وجود ندارد؛ هیچ عمدهفروشی در فضای آنلاین وجود نداشت. عمدتا عمدهفروشها حاجی بازاریهایی هستند که فقط خودشان از کارشان سردر میآورند و شخص دیگری نمیتواند وارد شغلشان شود. ازطرفی مشتری هم تنها ازطریق مراجعه به آنها از جزئیات محصول و قیمت باخبر میشود.
ما کار را در کانال تلگرامی شروع کردیم؛ برای اولینبار قیمتگذاری کردیم که اعتراضهای زیادی هم ازطرف بنکداران به دنبال داشت. پس از مدتی معیار قیمتگذاری شدیم و برندهای مختلفی از تهران و مشهد بهسراغمان آمدند و در حال حاضر نمایندگی چهلبرند را داریم. هفدهنفر هم در این بخش مشغول به کار هستند.
عدهای پشت سیستمهایشان مشغول نوشتن کدهای برنامهنویسی هستند. عکسی از استیو جابز هم روی دیوار نصب شده است. حمید واعظی، کارشناس نرمافزار، حدود یکسالی میشود که برای این مجموعه برنامهنویسی میکند. او در پروژه تولید نرمافزار موبایل مشغول شده و ساکن گلشهر است.
او با قاسم نیز دوست است و به اینواسطه اینجا مشغول شده است. از نظر او، کار در این مجموعه جای پیشرفت دارد. حمید میگوید: اینجا حتی چیزهای جدید یاد گرفتهام و محیط کاری دوستانهای داریم. سجاد اسکندریان در قسمت طراحی و توسعه سایت مشغول است. او میگوید: مشغول ساخت پروژه سایت هستیم که پشتیبان نرمافزار است.
او حدود سهماه است که در این مجموعه مشغول به کار شده و ازطریق کاریابی اینجا را پیدا کرده است. از نظر سجاد اینجا رئیس و مرئوس ندارند و همه با هم همکار و راحت هستند. سجاد از محدوده الهیه به اینجا میآید و جز دوربودن محل کار، مشکل دیگری ندارد.
دوباره به سالن برمیگردم. بر در و دیوار مجموعه، نوشتههایی انگیزشی نصب شده است؛ مثلا تابلویی که به اهمیت زبان حال اشاره دارد و منشور اخلاقی مجموعه که بندهای فراوانی دارد. پارتیشن وسط بخش دیجیتالمارکتینگ است.
قاسم در توضیح آن میگوید: «دیجیتالمارکتینگ» بخشی است که در آن، تولید محتوا و کارهای گرافیکی مجموعه انجام میشود. جواد شهری متخصص فروش اینترنتی است. او تازه به این مجموعه ملحق شده، اما مسئول بخش «نتورکمارکتینگ» است.
او میگوید: نکته جذاب این مجموعه، هدفگذاری و تلاش برای رسیدن به آنهاست. قاسم نوری این خصوصیت را دارد. او شجاع و نترس است، اما منطقی کارش را پیش میبرد. نتیجه تلاشهای او این است که ظرف سه سال این مجموعه دایر شده و به اینجا رسیده است. اینها همه انگیزه همکاری او با این مجموعه است. در این قسمت پنجنفر مشغول به کار هستند.
آخرین پارتیشن هم بخش «سیآر ام» است که در آن ۱۰نفر مشغولبهکارند. محمد ساقی از اردیبهشت امسال همکاری با «توزیع عمده پوشاک» در بخش سیآرام را آغاز کرده است و الان مدیریت این بخش را برعهده دارد. او ساکن اطراف میدان عسکریه است.
محمد میگوید: بیش از هر چیز در این مجموعه محیط کاری حاکم بر آن را دوست دارم. به عنوان یک گروه بازرگانی حقیقتا همانند یک خانواده هستیم. همکاران من در حکم خواهران و براد ران من هستند. جو دوستانهای حاکم است که همه دوست دارند به یکدیگر کمک کنند و آموختههایشان را به هم انتقال دهند. اینجا فضای خوبی دارد که اگر به آن خو بگیری، باعث رشد شخصی و تیمی میشود. برای من مهم است که در محیط کاری حال دلم خوب باشد و از کار لذت ببرم. نکته دیگر این است که احساس میکنم اینجا تواناییهایم دیده میشود و امکان ارتقای شغلی وجود دارد.
فاطمه تخویجی نیز کمتر از ششماه است که به این مجموعه آمده و ساکن بولوار طبرسیشمالی است. او کارشناس پشتیبان فروش است و با مشتریهای شهرستان مکالمه دارد. فاطمه امنیت شغلی و محیط خوب کاری را جزو مزیتهای کار در این مجموعه میداند و میگوید: احترام بین همکاران و حفظ شأن کارکنان در این محیط حفظ میشود.
فاطمه محمدی یک ماه پیش ازطریق آگهی دیوار، این مجموعه را پیدا کرده و اینجا مشغول به کار شده است. او کارشناس فروش آنلاین و مشتریان جدید و ساکن منطقه۴ است. از نظر فاطمه هم صمیمیت و فضای شاد و سالم محیط کار جزو خصوصیات خوب این مجموعه است.
بعد از گپوگفت با کارکنان از پلهها بالا میروم و وارد سالن مفروش دیگری میشوم که گویا محل استراحت و صرف ناهار است. کنار همان سالن، دری کوچک به سوله همجوار راه دارد. اولین اتاق طبقه بالای سوله، مخصوص عکاسی مدلینگ است، بخشی که برای راحتی کار ایجاد شده است و گاه نیز دراختیار دیگر تولیدیها قرار میگیرد. اتاق بعدی هم مربوطبه بخش حسابداری است. از پلهها بهسمت پایین سرازیر میشویم. سولهای بزرگ است که به چند قسمت برشکاری، اتوکشی و بخش دوخت تفکیک شده است.
مهدی نوری، برادر قاسم، مدیر این سوله یعنی گروه تولیدی حجاب است. مهدی میگوید: اینجا چادر، شال و مقنعه تولید میکنیم. شانزدهچرخ خیاطی، چهار میز اتو، میز برش، و در سالن همجوار میز المنت برش و قسمت بستهبندی داریم. حدود ۲۵نفر در این قسمت مشغول به کار هستند. البته قسمت مهمی از کار برونسپاری شده است و خیاطها در منزلشان کار را انجام میدهند. طاقههای پارچه چینی و ایرانی به اینجا میآید و بعد از انجام همه مراحل بهصورت بستهبندی شکیل از مجموعه خارج میشود.
نکته اینجاست که مهدی میگوید: تنها یکهجدهم از پارچه مصرفی چادر و مقنعه در ایران، تولید کشور خودمان است و بقیه وارداتی است.اکثر همکارانشان ساکن گلشهر و محلات اطراف مثل بولوار دوم طبرسی، قلعهساختمان و... هستند. برخی از کارکنان ایرانی هستند و برخی مهاجرند.
سیدمحسن محرابی بُرشکار این مجموعه است. هشتسال میشود که به این حرفه مشغول است. او میگوید: از ابتدا با قاسم نوری همکاری میکردم، اما بهصورت پارهوقت؛ اما الان دوسالی میشود که تماموقت اینجا هستم. سیدمحسن احترام در همکاری و پرداخت حقالزحمه این مجموعه را بدون نقص میداند و میگوید: همین الان ۱۵میلیون مساعده گرفتهام و بدهکار آقای نوری هستم. اینجا محیط خوبی دارد؛ چون خانمها بدون هیچ مشکلی و در امنیت روانی کامل، کارشان را انجام میدهند و میروند. از این بابت فضای کاری سالمی داریم.
سراغ چرخکارهای مجموعه میروم. سارا اشرفی متولد۱۳۶۹ اصالتا افغانستانی است و حدود سهماه میشود که در این مجموعه مشغول به کار شده است. او از گلشهر به اینجا میآید. میگوید: از همه نظر کار در اینجا را میپسندم. هر کس سرش به کار خودش است.
دو بانوی دیگر هم ساکن گلشهر و اصالتا افغانستانی هستند. زهرا تقیزاده حدود ششسال است که با این مجموعه همکاری میکند. نرگس جعفری هم ۲۱سال دارد و حدود پنجسالی میشود که برای این گروه تولیدی چرخکاری میکند. هردو از محیط کاریشان راضی هستند.
مسعود ابراهیمی متولد۱۳۶۵ و مدیر داخلی هرسه مجموعه است. دوازدهسال است که با قاسم رفاقت دارند و حالا نیز همکارند. به قول قاسم، او و مسعود همداستان بودند و ارزشها یشان یکی بود؛ پس همکاری را آغاز کردند.
مسعود میگوید: قاسم بنیانگذار و مؤسس سه برندتولید نرمافزار، توزیع عمده پوشاک و تولید حجاب است. البته ۹۵ درصد کار را از تولیدکنندگان دیگر میخریم و فقط پنجدرصد را خودمان تولید میکنیم. قاسم، دوستش مسعود را با خود همداستان و همنگاه میداند؛ چیزی که بیشاز هرچیز دیگری لازمه شرکت است.
او در ادامه میگوید: رضایت، وجدان راحت و احساس خلق یک ارزش، چیزی است که بهدنبال آن بودم. همهچیز پول نیست. زندگی ما یک نمایش است و دلم میخواهد نقشم را خوب بازی کنم. مسئولیتی اجتماعی دارم که باید آن را درست انجام دهم. دلم میخواهد افراد بیشتری را از همه اقشار بدون توجه به بستری که در آن رشد کردهاند، به کار بگیرم و استعدادهای پنهانشان را شکوفا کنم. در این چندسال با بیشاز سیصدنفر کار کردیم که از این تعداد، آنهایی ماندند که به درک متقابل رسیده بودیم. از نظر من، ریشه بسیاری از مشکلات مسائل اقتصادی است و ما بهزعم خودمان تلاش میکنیم مشکل اقتصادی عده بیشتری را حل کنیم.
همانطورکه از بخشهای مختلف دیدن میکنم، توضیحات قاسم را هم میشنوم. او درباره چالشها و راهکارهای برگزیده توضیح میدهد و میگوید: بعداز مدتی متوجه شدیم که همه بسترهای مجازی در خارج از کشور است و اگر فیلتر شود یا از بین برود، دادههای ما هم نابود میشود. همانموقع و همزمان با فیلترشدن بسیاری از بسترهای خارجی، ما وبسایت راهاندازی کردیم. ابتدا برونسپاری کردیم و با شرکتی قرارداد بستیم تا سایت را اداره کند.
تعدادمشترهای آنلاین ما هم زیاد شد، اما کرونا شیوع پیدا کرد و تعدادمشتریها کم شد. همانموقع بود که سیآرام (مدیریت ارتباط با مشتریها) را راهاندازی کردیم و متوجه شدیم هیچ پخشی در ایران وبسنترال (مرکز تماس) ندارد.
در دوران کرونا که اکثر مراکز فروش عمده مشتریهایشان را از دست دادند، ما با این سیستم توانستیم مشتریهایمان را افزایش دهیم. در سیآرام مکالمات ثبت میشود و اطلاعات مشتریها هم ذخیره میشود؛ حتی میتوانند فاکتورهایشان را با جزئیات به صورت آنلاین ببینند.
سیستمهای نرمافزاری در ایران بهصورت جزیرهای عمل میکنند و یکپارچه نیستند و بههمیندلیل نرمافزار خودمان را تهیه کردیم. این مجموعه خلاقیتهایی هم دارند مثلا اینکه برای همه مشتریان بسته بهداشتی درست میکنند و با پست برایشان میفرستند.