کد خبر: ۴۶۱۱
۱۴ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۱:۱۷

دوجوان جهادی شهرک خطیب با نوجوانان همگام شدند

حالا دو جوان در شهرک خطیب محله پنج‌تن، هم‌وغمشان را بر این گذاشته‌اند تا امکان کسب تجربه و مهارت‌های جدید را برای نسل نوجوان مهیا کنند و این معیار و ویژگی باعث متمایز‌شدن محل زندگی آن‌ها شده است.

یادم نیست این داستان را کجا خواندم. جایی مرجان‌های دریایی داشتند خودکشی می‌کردند. همه‌شان کنار ساحل بودند و آدم‌ها از کنارشان می‌گذشتند. یک نفر مرجان‌ها را دانه‌دانه برگرداند به دریا. همه مسخره‌اش کردند. یک نفر از او پرسید: تو مگر می‌توانی همه این‌ها را نجات بدهی؟ او هم جواب داد حتی اگر پنج‌تایشان به حیات برگردند، برایم کافی است.

حالا دو جوان در شهرک خطیب محله پنج‌تن، هم‌وغمشان را بر این گذاشته‌اند تا امکان کسب تجربه و مهارت‌های جدید را برای نسل نوجوان مهیا کنند و این معیار و ویژگی باعث متمایز‌شدن محل زندگی آن‌ها شده است. بهانه رفتن سراغ داوود نجفی و مهدی هراتی، تولد حضرت علی‌اکبر (ع) و روز جوان است. این دو برای کم‌کردن ناهنجاری‌ها و برگرداندن جوان‌ها به زندگی‌شان تلاش می‌کنند و معتقدند حتی اگر یک نفر از آن‌ها مسیر درست زندگی‌کردن را پیدا کند و ادامه دهد، کافی است.

همه‌چیز از هیئت مسجد فاطمه‌الزهرا (س) در شهرک کوچک خطیب شروع شد و همراهی امام جماعت مسجد که اعتقاد دارد پیرغلامان راهشان را پیموده اند و حالا نوبت نوجوان‌ها و جوان‌هاست. آن‌ها را باید هیئتی کرد، نه به جبر و زور، بلکه با اشتیاق و اختیار. حالا بیشتر کار‌های هیئت فدائیان حضرت‌زهرا (س) و کانون شهید دیالمه مسجد، افتاده است دست نسل جدید و دانش‌آموز که انصافا هم خوب از عهده آن بر‌می‌آیند.


برنامه‌ریزی برای خیابان مهدوی

هماهنگ‌کردن با یک تیم جوان و نوجوان که دغدغه و گرفتاری‌های بسیار دارند، کار ساده‌ای نیست. صبح‌ها وقت درس و مدرسه است و عصر‌ها کار و اشتغال. بچه‌های این محله هم درس می‌خوانند و هم کار می‌کنند. همین جوان‌ها «خانه احسان» را برای کاهش آسیب‌های اجتماعی زیر‌نظر ستاد اجرایی فرامین امام (ره) در مسجد فاطمه‌الزهرا (س) راه‌اندازی کرده‌اند و مسئولیت آن را داوود نجفی برعهده دارد.

البته فقط موضوع مسئولیت نیست و همه کار‌های محله را مشارکتی و با هم انجام می‌دهند. برای هر برنامه‌ای جلسه برپا کرده و مشورت می‌کنند و بعد هم می‌روند برای اجرا. گفته می‌شود خانه احسان در چند نقطه از شهر فعال است.

بچه‌ها این روز‌ها سخت درگیر کار‌های جشن نیمه‌شعبان هستند. قرار است غرفه‌ها و برنامه‌های مربوط به خیابان مهدوی را برای سه‌روز در خیابان پنج‌تن‌۴۵ مدیریت کنند. کار راحتی نیست، اما هر کدامشان که به نتیجه کار فکر می‌کنند، قند توی دلشان آب می‌شود و سختی کار به چشمشان نمی‌آید.

نوجوان‌ها و جوان‌های شهرک خطیب از اجرایی‌شدن طرح تدفین شهید‌گمنام در محله‌شان روحیه گرفته‌ا‌ند و می‌خواهند در اولین سال حضور شهید‌گمنام، برنامه جشن میلاد صاحب‌الزمان (عج) را به بهترین شکل برگزار کنند. اشتیاق و هیجان، آرامشان نمی‌گذارد و منتظرند که این مناسبت برسد تا مثل برنامه مراسم تدفین شهید گمنام در بوستان ارم، به قول خودشان «سنگ تمام بگذارند!»


دو جوان شهرک خطیب دست نوجوان‌ها را گرفته‌اند تا با روحیه جهادی بزرگ شوند

 

اجرای طرح تدفین شهید گمنام

آقا‌داوود و آقا‌مهدی از وقتی وارد گود خدمت به اهالی محله شده‌اند، از هر کسی که به فکرشان رسیده است، کمک گرفته‌اند. با خنده می‌گویند از همسرانمان هم نگذشته‌ایم. از وقتی ازدواج کرده‌ایم، آن‌ها هم پا‌به‌پای ما در برنامه‌ها مشارکت کرده‌‍اند. داوود سی‌و‌یک‌ساله است و مهدی دو‌سه‌سالی کوچک‌تر از او. همسایه‌اند و صمیمیت و رفاقت بینشان روز‌به‌روز پر‌رنگ‌تر می‌شود. حالا فهمیده‌اند اگر برای یک کار مصمم شوند، حتما به نتیجه می‌رسند. حرف از آوردن پیکر شهید‌گمنام به محله که پیش می‌آید، مثل آن روز‌ها دوباره به وجد می‌آیند و از این نقطه شروع می‌کنند.

داوود می‌گوید: ناهنجاری‌ها و آسیب‌های اجتماعی در بوستان محله خیلی زیاد بود. به هر شیوه‌ای متوسل شده بودیم تا مشکلات لااقل کاهش یابد، اما نتیجه‌ای نداشت. به فکرمان رسید که شهدا همیشه چاره‌ساز بوده‌اند و به همین‌دلیل پیشنهاد تدفین یکی از شهدا در بوستان را مطرح کردیم. سالگرد شهادت سردارسلیمانی، بهترین فرصت برای ارائه طرح پیشنهادی‌مان بود. به هر که دراین‌باره گفتیم، فقط یک کلمه شنیدیم؛ «نمی‌شود.»، اما ما کوتاه نیامدیم؛ درباره مشکلات محله از اهالی استشهاد جمع کردیم و تشکل‌ها هم پایش را امضا کردند. خیلی‌ها سنگ جلو پایمان اندختند و گفتند کار بیهوده‌ای است، اما ما نا‌امید نشدیم و با قوت پای طرح ایستادیم تا به نتیجه رسیدیم.


انتخاب شهردار‌های کوچک

داوود کار آزاد دارد و مبل‌ساز است و مهدی نیز در شبکه تبادل فناوری معاونت علمی ریاست‌جمهوری مشغول کار است. هر‌دو آن‌ها فعالیت جهادی را در قرارگاه شهید‌علیمردانی شروع و در اردو‌های جهادی نقاط مختلف شرکت کرده اند. در همین برنامه‌ها بوده که به این نتیجه رسیده‌اند آدم نباید شرمنده همسایه‌اش باشد؛ به همین‌دلیل، برنامه‌های دیگرشان را تعطیل کرده و وقتشان را برای محل زندگی‌شان گذاشته‌اند.

داوود مدیریت خانه احسان را برعهده دارد. او تعریف می‌کند: این روز‌ها مردم همه به‌نوعی گرفتارند. تلاش ما این است که به خانواده‌هایی که مشکلاتی دارند، کمک کنیم. البته دوست داریم کار‌ها منسجم و بابرنامه باشد؛ به همین‌دلیل رسیدگی به محله را بین نوجوانان جهادی داوطلب محله تقسیم کردیم. تیمی پانزده‌نفره انتخاب کردیم و هر محدوده از آن را دادیم دست یک نوجوان و اسمش را هم گذاشتیم «شهردار کوچک».


خودم را مدیون خانواده‌ها می‌دانم

داوود ادامه می‌دهد: در بحران کرونا مردم چند‌سال سخت را پشت سر گذاشتند. البته در همان زمان به آن‌ها ثابت شد که با همدلی و همکاری می‌توان کار‌ها را بهتر پیش برد و طعم این موفقیت دلچسب‌تر خواهد بود. آقا‌داوود برای چندمین‌بار این حرف را تکرار می‌کند که مشابهت زیادی به حرف‌های رفیقش دارد.

می‌گوید: سن و سال ما به دوران جنگ قد نمی‌دهد. ما وصف همراهی و همدلی مردم در آن زمان را خیلی شنیده‌ایم. مردم ما نمونه بارز اعتماد برای خروج از بحران‌های مختلف هستند. ما مردم نوع‌دوستی داریم و من خود را مدیون مردم می‌دانم، مدیون ۳۱۳‌خانواده‌ای که در شهرک خطیب با آبرو و عزت زندگی می‌کنند. داوود و مهدی درد و رنجی را که مردم این محله بر دوش می‌کشند، با گوشت و پوست و استخوان لمس کرده‌اند و می‌دانند خیلی از خانواده‌ها با سیلی صورتشان را سرخ نگه می‌دارند و دوست دارند به آن‌ها کمک کنند.

آقا‌داوود ادامه می‌دهد: در برنامه کوچه مهدوی که به مناسبت نیمه شعبان اجرا می‌شود قرار به راه‌اندازی غرفه‌های مختلف است که بخشی از آن‌ها را به زنان تولید‌کننده اختصاص داده‌ایم. خوشبختانه بانوان مستعد و هنرمند در محله کم نداریم؛ برخی با پارچه‌های دور‌ریز کیف تولید می‌کنند، بانوانی در کار شیرینی‌پزی هستند، برخی کارگاه تولید کیک دارند و... ما بانوان را فراموش نکرده‌ایم و آن‌ها را دست تنها نمی‌گذاریم.


ظرفیت‌ها و نیاز‌ها را شناسایی می‌کنند

معمولا تعداد بچه‌هایی که با آن‌ها همکاری می‌کنند، پانزده تا بیست‌نفر است، اما به وقت اجرای برنامه‌ها تعدادشان بیشتر می‌شود. این رقابتی‌بودن کار، شور و هیجان را بین نوجوان‌های محله خطیب پر‌رنگ کرده است. آقا‌داوود ادامه می‌دهد: شهردار‌های کوچک موظف‌اند هم استعداد‌ها و ظرفیت‌های محلی را شناسایی کنند، هم افراد کم‌بضاعت و نیازمندی را که در محله حضور دارند.

خوشبختانه در مدت دو‌سالی که از اجرای طرح می‌گذرد، این نوجوانان بانک اطلاعاتی خوبی جمع کرده‌اند؛ مثلا می‌دانند کدام خانواده فرزندش درگیر اعتیاد است و چه مشکلاتی دارند. علاوه‌بر‌این توانمندی خانواده‌ها نیز دستشان آمده است؛ اینکه هر‌کدام در چه حوزه‌ای می‌توانند کار کنند. شهردار‌های کوچک این اطلاعات را به ما منتقل می‌کنند. ما برای خانواده‌ها برنامه‌ریزی می‌کنیم و توزیع سبد‌های معیشتی یکی از برنامه‌های ماست.


عشق حرف اول را می‌زند

برای تربیت نوجوان انقلابی باید مسجد، خانه، مدرسه، همسو حرکت کنند. حالا نوبت آقا‌مهدی است تا از موضوعی که در محله‌شان جریان‌ساز شده است، تعریف کند. او سعی می‌کند با مقدمه‌ای کوتاه، حرفش را روشن‌تر بیان کند؛ می‌گوید: معمولا در سراسر دنیا، گروه‌هایی از بین مردم، وقت خود را صرف انجام امور داوطلبانه می‌کنند. این فعالیت‌ها طیف بسیار گسترده‌ای را از فعالیت‌های عمرانی تا امور مشاوره‌ای در‌بر‌می‌گیرد.

او ادامه می‌دهد: اغلب بچه‌های حاشیه شهر، چون در شرایط سخت بزرگ می‌شوند، شوق خدمت به دیگران را دارند و از همان نوجوانی پیگیر برنامه‌های فرهنگی محله هستند؛ ما نیز از این موضوع مسثنا نبوده‌ایم. نمی‌گویم همیشه، ولی غالبا رسم مهرورزی و اتحاد بین اهالی جنوب شهر بیشتر بوده است و خیلی‌ها در گمنامی خدمت می‌کنند.

مهدی اعتقاد دارد همیشه پول حرف اول را نمی‌زند و قرار نیست وقتی حرف نیکوکاری به میان می‌آید، فقط مبالغ بالا به نظرمان بیاید. او تک‌تک این عبارت‌ها و جمله‌ها را با اشتیاق به زبان می‌آورد و می‌گوید: همین که به بچه‌های محله، سنت احسان تعاون و جوانمردی را یاد بدهی، یک جریان مؤثر را در بافت و محدوده زندگی خودت به راه انداخته‌ای.

امروز وقتی می‌بینم قبل از شروع هر مناسبت و برنامه‌ای، دانش‌آموزان نوجوانی که کلی مشغله و دغدغه دارند، برای فعالیت و کار افتخاری داوطلب می‌شوند، بسیار لذت می‌برم. بچه‌های اینجا مجبورند در‌کنار درس‌خواندن شغل هم داشته باشند، اما نمی‌دانید با چه افتخاری کار رسیدگی به همسایه‌های کوچه را دنبال می‌کنند. همین که هر‌از‌چند‌گاهی درِ یک خانه برای احوالپرسی کوبیده می‌شود، خودش کلی حال آدم را خوب می‌کند.

دو جوان شهرک خطیب دست نوجوان‌ها را گرفته‌اند تا با روحیه جهادی بزرگ شوند


بزرگ شدن با روحیه جهادی

هر‌چند خیلی از مسن‌ها و سالمند‌ها هم کنار جوان‌ها هستند و آن‌ها را یاری می‌کنند، هدف بچه‌های خطیب، این است که نسلی با تفکر و روحیه جهادی و نشاط جوانی بزرگ شود و قرار است غرفه‌های فرهنگی را که مجاور آرامگاه شهید گمنام در بوستان ارم برپا می‌شود، بچه‌های محله بچرخانند. مهدی می‌گوید: مشکلات محل زند‌گی را تنها ساکنان همان محله می‌دانند و آن‌ها هستند که برای برطرف‌کردن مشکلات می‌توانند آستین بالا بزنند. دغدغه ما برای محله و تحول آن، در تربیت و رشد صحیح نوجوانان و دانش‌آموزان خلاصه می‌شود و برای این منظور آن‌ها را در فعالیت‌های داوطلبانه به کار گرفته‌ایم.

کارنامه بچه‌های این محله را که بالا و پایین کنی، می‌بینی در‌کنار درس‌خواندن، شغل‌های مختلف را تجربه کرده اند، از شاگردی در فست‌فود و سوپر‌مارکت گرفته تا کیف‌دوزی و.... سن و سال شناسنامه‌ای‌شان شاید خیلی زیاد نباشد، اما با همین سن کم، کلی تجربه‌های خوب داشته‌اند که برایشان ارزشمند است.

آرین اسماعیل‌پور کلاس دهم دبیرستان عدالتیان است و شهردار کوچه تقوی ۲. مثل آدم بزرگ‌ها حرف می‌زند. می‌گوید: خودمان باید دلمان برای شهر و محله‌ای که در آن زندگی می‌کنیم و نفس می‌کشیم و بزرگ می‌شویم، بسوزد. آرین حواسش به محدوده‌ای که به او سپرده شده هست. تعریف می‌کند: ما معمولا هر چند هفته یک‌بار به خانواده‌ها سر می‌زنیم و احوالشان را می‌پرسیم و مشکلاتشان را گزارش می‌کنیم. برخی خانواده‌ها برای پول اجاره خانه می‌مانند.

مشکلات را گزارش می‌کنیم و بازخورد‌های خوبی دارد و اغلب اجاره خانه جور می‌شود. آرین روز‌هایی را که بین خانواده‌ها بسته توزیع می‌کنند، خیلی دوست دارد. صحبتش را با این عبارت جمع می‌کند و می‌گوید: احساس می‌کنم اهالی، خانواده خودم هستند؛ وقتی یک نفر از آن‌ها می‌خندد و خوشحال است، با تمام وجود شاد می‌شوم.

از هم یاد می‌گیریم

یوسف و محمد‌جواد و علی، از زمانی که حس خوب مشارکت در کار‌های گروهی و محلی را درک کرد‌ه‌اند، منتظرند مناسبتی فرابرسد و با هم برنامه بریزند و آن را اجرا کنند. هر کدام رسیدگی به حال و احوال ساکنان یک خیابان را برعهده دارند و علاوه‌بر این به آقا داوود و آقا مهدی کمک می‌کنند. این دونفر بسیار با‌معرفت و با مرام هستند و بچه‌ها کلی چیز از آن‌ها یاد می‌گیرند. بهار و تابستان پیش رو کارهایشان دو‌برابر می‌شود و قرار است برنامه‌های گوناگون فرهنگی در بوستان ارم اجرا کنند. حالا هم مشغول برنامه‌های جشن میلاد امام‌زمان (عج) هستند و می‌گویند «بهتر از این نمی‌شود.»


دو جوان شهرک خطیب دست نوجوان‌ها را گرفته‌اند تا با روحیه جهادی بزرگ شوند

 

به این جوان‌ها نیاز داریم

امام جماعت مسجد فاطمه‌الزهرا (س) هم مثل خود بچه‌ها جوان است و پای کار. حجت‌الاسلام‌و‌المسلمین علی پور‌حسین با چالش‌های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی محله آشناست و به همین‌دلیل با رغبت و اشتیاق، جمع بچه‌ها را همراهی می‌کند. او می‌گوید: قرار است علاوه‌بر برنامه‌های فرهنگی که شور خوبی در محله راه انداخته است، طرح «مدرسه در مسجد» را هم اجرا کنیم.

حاج‌آقا می‌داند که در محله، آمار دانش‌آموزانی که ترک تحصیل می‌کنند، تعداد نوجوانانی که گرفتار بزه و اعتیاد می‌شوند و‌... زیاد است و راه‌حل همه مشکلات این است که بچه‌ها مشغول فعالیت‌های فرهنگی شوند؛ او معتقد است این کار‌ها در خانواده‌ها بازتاب پیدا می‌کند و محله متحول می‌شود. حاج‌آقا پور‌حسین ایمان دارد همین جوان‌های معمولی می‌توانند در هر محله، کار‌های بزرگی انجام دهند. او می‌گوید: ما به جوانانی مثل آقا‌داوود و آقا‌مهدی در حاشیه شهر خیلی نیاز داریم.

کلمات کلیدی
ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44