از وقتی دست چپ و راستش را از هم تمییز داد، قلم در دست میگرفت و مشق خط میکرد. مشقی که به یمن تشویقهای پدرسید غلامرضا موسوی، با عشق و از سر علاقه بود. نتیجه مشقهای کودکی و نیز بیش از نیمقرن تمرین و ممارست، رسیدن به مقام استاد خوشنویسی و کتابت دهها کتاب و ادعیه را برایش رقم زد. از سیدکاظم موسوی خطاط میگوییم؛ میانسالمردی از محله فجر که تا الان 5نسخه قرآنکریم را در قطعهای مختلف به خط نسخ به رشته تحریر درآورده است.
سید کمحرف است و تودار. در خلال گفتوگوی دوساعته که در منزلش انجام میشود، بیشتر سکوت میکند و پاسخهایش کوتاه است و این کار را برای من گزارشگر کمی سخت میکند. خونگرمی و خوشصحبتی فاطمهخانم، همسر سید، فضا را صمیمیتر میکند: «من و همسرم، پسرعمهدختردایی هستیم. از بچگی به خانه آنها رفتوآمد میکردم. پدر همسرم از بزرگان و روحانیان بنام روستای خرمآباد تربتجام بود. درس طلبگی را در مدرسه عباسقلیخان مشهد گذرانده بود. ایشان ذاتی ذوق خوشنویسی داشت و به آن علاقهمند بود. مرحوم مادر همسرم میگفت: هر خط خوشی میدید، قلم و جوهر برمیداشت و شروع به تمرین از روی آن نوشته میکرد. همان خط خوش و آمدوشد به مشهد سبب شد از طریق دوستی در دهه۳۰ بهعنوان مسئول ثبت کتب به استخدام آستان قدس رضوی درآید.«پسر کاو ندارد نشان از پدر/ تو بیگانه خوانش، مخوانش پسر» سیدکاظم از آن دسته پسرهایی است که میراثدار خوبی برای پدر شد و راه پدر را بهخوبی ادامه داد. »
او روایت میکند: «بعد آمدن پدرم به مشهد بهواسطه همان عشق و علاقه به خوشنویسی، هنرجوی استاد جلالالدین اعتضادی شدم؛ خوشنویس نامی آستان قدس رضوی. بعدها پدرم به همراه چند هنرمند دیگر انجمن خوشنویسان مشهد را پایه گذاری کرد.»از ابزارکار هنر خوشنویسی که میپرسم، میگوید: «یک شیشه دوات و قلم و چند برگه کاغذ و البته دنیایی ذوق و حوصله کافی است برای خوش نوشتن.»
از اولین مشق خوشنویسیشدهاش که میپرسم، تعریف میکند: «از وقتی که یادم میآید، پدرم در خانه سرش در کتاب و برگه بود و مشغول نوشتن. ما بچهها هم با تشویقهای مکررش کنار دستش قلم و جوهر برمیداشتیم و تمرین میکردیم، اما خاطرم هست کتابی بود به نام «بهشت سخن» که انشای خوبی داشت. پدر کتاب را 3قسمت کرد و بین من و 2نفر از شاگردانش تقسیم کرد تا با خط خوش متن آن را بنویسیم. هرکدام از ما از روی متن دادهشده ۳نوبت مینوشتیم و حاصل ماندگاری 3کتاب بود.»
سیدموسوی که به رتبه عالی از انجمن خوشنویسان ایران مفتخر است، در آغاز راه جوانی چندسالی خوشنویس تابلوهای راهنماییورانندگی بود. حرفهای که با طبع لطیف و هنرمندانهاش سازگاری نداشت و بعد ۴سال عطای حقوق دولتی را به لقایش بخشید: «تا چند دهه قبل نوشتن تابلوهای جادهای با دست انجام میشد. از طریق دوستی به اداره راهوترابری معرفی شدیم، اما این کار با روحیه من سازگار نبود. این شد که بعد مدتی از اداره بیرون آمدم و تصمیم گرفتم هنر خوشنویسی روی کاغذ را ادامه دهم.»
جعبه آبی لاجوردی با نقش و نگار گلهای ریز گوشه پذیرایی که روی میز قرار دارد، از همان ابتدای ورود توجهم را به خود جلب میکند. جعبهای به ابعاد حدود ۴۰در۶۰سانتیمتر. چیزی شبیه جعبههای چوبی خانه مادربزرگ که اشیای گرانبها را در آن نگه میداشت و چندقفله بود. با این تفاوت که این جعبه قفلی نداشت.صحبت از کتابت قرآن که به میان میآید، سید از سر شوق نگاهی به جعبه آبیرنگ میاندازد و میگوید: «در طول ۵۰سال عمری که در راه خوشنویسی و کتابت کلام خدا و ادعیه گذاشتهام، توفیق کتابت 5نسخه از این کتاب الهی را داشتهام. یکی از این کتب در سال79 به تحریر درآمد و رهبر معظم انقلاب آن سال را به نام حضرت علی(ع) نامگذاری کردند و کتاب دیگر هم در سال81 نوشته شد که با نام عزت و افتخار حسینی(ع) نامگذاری شد. الان هم یکی از آن 5کتاب در آن صندوقچه است و زینت خانه ما.»
معمولا جامعه هنری از هر قشری که باشند، نقاش، موسیقیدان و... در عرصه هنر خود گلایههایی دارند. سید هم مستثنا نیست و میگوید: «ایران مهد هنر و هنرمند است، اما غریب مانده است. من در باب هنر خوشنویسی و بهخصوص کتابت میگویم.
در گذشته که دستگاههای پیشرفته و نرمافزارهای کامپیوتری نبود، از سر نیاز از این هنر استقبال خوبی میشد، اما الان جنبه هنری این آثار مدنظر قرار نمیگیرد. اینکه یک هنرمند یکسال وقت صرف کرده است تا کتاب ارزشمند و مقدسی چون قرآن را به خط خوش به رشته تحریر درآورد، در نگاهشان به چشم نمیآید. حتی در روزهای نبود مشتری و کسادی بازار هنر خوشنویسی این کاتب کهنهکار که در این هنر موی سپید کرده، ذرهای دلسرد نشده است و هنوز هر وقت حال خوشی دارد، وضو میگیرد و با گفتن بسما... شروع میکند به نوشتن.
مفاتیحالجنان شیخعباس قمی اولین کتابی بود که بعد از کنارهگیری از تابلونویسی دست گرفت. در اینباره میگوید: «دوستی به نام جعفر پاسبانرضوی از من خواست مفاتیح را به خط خوش برایش بنویسم. ناشر بود و در کوچه شاهینفر کتابفروشی داشت. کار نوشتن این کتاب که متنش دوبرابر قرآن است، حدود ۲سال زمان برد. بعد از آن سفارشهایی از آستان قدس، انتشارات ضریح آفتاب و... داشتم و کمکم کارم رونق گرفت.»
آمدن رایانه و نرمافزارهای خوشنویسی علتی شد برای کسادی کار آنهایی که عمری را با عشق قلم میزدند: «وقتی رایانه و بعد نرمافزارهای خوشنویسی آمد، بهمرور کار ما از رونق افتاد. دیگر نیاز به من و امثال من نبود که سفارش کتاب دعا به خط خوش بدهند. با یک فرمان همان خط دلخواه تایپ میشود و بر صفحه مینشیند، درحالیکه به اعتقاد من نوشتهای که از سر عشق و ارادت و با حس معنوی بر کاغذ بنشیند، حس و حال دیگری را منتقل میکند. این حال خوش چنان است که گاه ساعتها پای کاری نشستهام، اما گذر زمان را متوجه نشدهام.»