حرفهایش را با این جمله آغاز میکند؛ «من نه گفتن بلد نیستم.» رسمش این است که هر فردی دست نیاز به سویش دراز کند کمک میکند. آیین مهربانی در زندگیاش از زمانی حکمرانی میکند که پدرش، مهدیتهرانیان، در اوج رفاه، دوازدهفرزندش را به قناعت توصیه میکرد و زندگیشان را روی روال زندگی متوسط به پایین قرار داده بود.
همهچیز کوک کوک بود تا طعم فقر را هم بچشند؛ مدرسه عادی، یک اتاق برای 9دختر و یک اتاق برای سه پسر در خانهای که 200متر حیاط داشت و بنایی کوچک. اما در حیاط وسیع همان خانه، همه همسایهها که حیاطشان گنجایش آشپزی نداشت، پخت و پز هر روزشان به راه بود. شاید کار خیر برای کبری تهرانیان از آنجا جوانه زد.
او در سال90 مصممتر شد؛ وقتی همسرش از دنیا رفت و فامیل و غریبههایی از روستاها و شهرستانهای دور برای عرض تسلیت آمدند و از خیرخواهیهای او گفتند که هیچوقت پیش کبری خانم و فرزندانش آنها را بازگو نکرده بود؛ «نیت کردم با سهم ارثیه پدری و ثروتی که برایم گذاشته بود، صندوق قرضالحسنهای به نام «امام زمان( عج)» راهاندازی کنم.»
زاده سال1336 است و کودکیهای رو به سختیاش باعث شده است مفهوم انسانیت را خیلی خوب درک کند. خودش میگوید: پس از سختیهای کودکی و تأکید پدرم بر درک زندگی فقرا و آموزش حلال و حرام و اصول و فروع دین، در سال57 از تهران به مشهد اثاثکشی کردیم. پدر برای ما در محله سجاد خانهای گرفت در هفتطبقه.
تاجر بود ولی تا آنزمان ما نمیدانستیم که درآمد پدر خیلی زیاد است، چون سالها طعم نداری را هم چشیده بودیم. گفت: «میخواستم انسانیت را خوب بلد باشید و بعد مرفه شوید.» او باور داشت شهر امام رضا(ع) امنترین شهر است. در این سالهایی که کمک میکنم خداوند به من حس عجیبی در شناسایی نیازمندان واقعی داده است. گاهی حس میکنم حرکت پاهایم به اراده خودم نیست و خدا من را میبرد تا در شهر یا کشوری دیگر به کسی کمک کنم.
ماهرمضان سال گذشته خیران مسجد امام حسن مجتبی(ع) در خانه کبری خانم جمع میشوند تا به پیشنهاد بچههای خیریه و جهادیهای مسجد که هر هفته برنامهشان بردن غذای گرم برای کارتنخوابهای حاشیه شهر است، اینبار برای مستضعفهای سرخس و روستاهای حوالی آن غذای گرم ببرند.
این چندمینبار بود که تهرانیان در اینکار خیر سهیم میشد. آن روز تصمیمشان این میشود که غذا را برای محلههای حاشیه شهر ببرند. حاج خانم میگوید: حاشیه شهر به ذهنم خطور کرد و به همه گفتم بهتر است برای سرخس و شهرستانها آذوقه خشک ببریم و این غذای گرم هم به نیازمندان حاشیه شهر خودمان برسد. وقتی به آنجا میرسند از رهگذری که از اهالی شهرک شهید رجایی است، میپرسند ما کجا میتوانیم غذاها را توزیع کنیم؟
او میگوید: اینجا ساختمان کاهگلی مخروبهای هست که شب همه زبالهگردهای کارتنخواب به آن پناه میبرند. وقتی میرسند از جوان بیستوپنجساله تا سنهای بالاتر و زن و مرد را آنجا میبینند که هر کدام کُنجی گیر آورده و خوابیدهاند. قابلمه غذا را که گذاشتیم در مسیر برگشت کلی گریه کردم. بعد هم آنها را به پسرم که کارمند شهرداری در حوزه پشتیبانی است، سپردم و او به آنها کار در کارگاه و جای خواب داد. خوشحالم که این رسم نیکی در سه پسرم و دخترم هم موروثی است.
یکبار در بولوار سجاد سوار خودرویی میشود. راننده پسر جوانی است که میگوید: «سجادیها خیلی بیغم هستند!» این ماجرا مربوط به زمانی است که برای خانم تهرانیان هنوز داغ ازدستدادن همسرش تازه است. اینطور پاسخش را میدهد: «نه پسرم! اینطور که تو فکر میکنی، نیست. هر کسی غم و غصهاش توی دلش است.»
گفت: «من الان دانشگاه قبول شدهام؛ پول دانشگاهم را ندارم، برای پدر معتادم هم باید پول جور کنم.» گفتم: «چقدر لازم داری؟» گفت: «پول دانشگاه را.» گفتم: «این کارت من است. نمیدانم چقدر در آن هست. برو ثبتنام کن.» خندهای کرد و گفت: «خانم کارتت خالی است و داری من را سر کار میگذاری؟!» گفتم: «برو امتحان کن. نمیدانم چقدر دارد ولی خالی نیست.» رفتیم کافینت. او ثبتنام کرد و خداراشکر در کارت من پول کافی برای ثبتنام آن جوان بود.
کبری خانم میگوید: سفرهای اتفاقی زیاد میروم. سفرهایی که شاید یکماه و دوماه طول بکشد از این شهر به آن شهر. ماه رمضان و ماه محرم را هم هر سال کربلایم و سفر زیارتی. شاید از چند شهر تصادفی رد شوم و کسانی باشند که حرفشان را بشنوم و مسیرم به سوی حل مشکلشان کج شود. این همه موهبت امام زمان(عج) است. همدمم در این سفرها یک کیف کوچک از جنس ترمه است، دو دست لباس، کمی آذوقه و قاشق و چنگال.
اهالی محله مانند فاطمه آخوندی و خانم وصال که از خیّرهای مسجد امامحسن مجتبی(ع) هستند، میگویند که سالهاست در کنار خانم تهرانیان در مسجد محله و پایگاه بسیجش به کار خیر مشغولاند. فاطمه آخوندی که در گروه جهادی شهید سنجرانی مسجد امام حسن مجتبی(ع) هم مشغول فعالیتهای خیریه است، میگوید: حاج خانم دستش به خیر است. هر وقت کسی در محله گره مالی یا مشکل دیگری داشته باشد، یکی از گزینههایی که به ذهن همه میرسد خانم تهرانیان است.
او تعریف میکند: خانم تهرانیان سالهاست که حواسش به نیازمندان محله و خارج از محله است. همین دو روز پیش خانمی در محله برای اتهامی سهوی باید دیه میپرداخت، زحمت تأمین بخشی از آن با خانم تهرانیان بود. ما هر ساعتی از شبانهروز، چه شب باشد و چه روز، روی کمک حاج خانم حساب میکنیم.
ایشان بسیار گرهگشا در گرفتاریهای اهالی محله هستند؛ از تأمین پول دارو برای نیازمندان تا تهیه کسری جهیزیه و هر کاری که در محله و خیریه از دستش بربیاید، انجام میدهد. حاج خانم سالهاست با بچههای بسیجی و جهادی همقدم است و برای حل مشکلات ریز و درشت محله شوق دارد.
ابوالفضل فتحعلیزاده، سوپری خیابان نوزدهم بهمن، هم میگوید: خانم تهرانیان یکی از خیران مسجد امام حسن مجتبی(ع) است. او بارها بهواسطه مسجدیهای دیگر از من خواسته که حسابهای دفتری کسانی را که مشکل مالی دارند، تسویه کنند. از طرفی بارها از ما خواستهاند که خانوادههای نیازمند را به آنها معرفی کنیم و شاهد بودهایم که برای خیلیها که مورد تأیید هستند همان مرتبه اول بازدید مقداری اقلام مصرفی بردهاند. خیلی از خیّرها دوست ندارند شناخته شوند و میخواهند کارهای خیرشان در خفا باشد و خانم تهرانیان هم از آن دسته خیران هستند.