نامش را که امروز 101سال از درگذشتش میگذرد، میتوان در فهرست آزادیخواهان مشروطه دید. چند صباحی را هم کنار میرزا کوچکخان در جنگلها پی مبارزه با استعمار اسب تاخته است اما در مشهد، او را «حیدرخان برقی» صدا میزنند تا نامش همردیف خدمتی که کرده است، ماندگار شود.
در واقع «حیدرخان عمواوغلی» را باید نخستین مهندس برق در مشهد و«اولین مهندس راهاندازی کارخانه برق حرم مطهر رضوی» معرفی کرد که توانسته الکتریسیته را به شهر امامرضا(ع) بیاورد و در آستان ملائک پاسبان حرم حضرت دوست، چراغ بیفروزد.
چراغی که به نام و آوازهاش در تاریخ اعتبار داده و آن را روشن کرده است. ماجرای او را که محصل رشته برق در روسیه بوده اما به واسطه مسلمان بودنش به مشهد میآید تا هر شب چراغهای حرم مطهر رضوی را برای زائران روشن کند، در سطرهای بعدی بخوانید.
اصلش حیدر، پسر «علی اکبر افشار» طبیب است، به دنیا آمده سال 1259خورشیدی در رضاییه (نام قدیم ارومیه).(1) اما بعدها وقتی خانواده اش به قفقاز مهاجرت می کنند، می شود «تاری وردیُف». اسماعیلرائین (محقق و مورخ بوشهری) در کتابی که سال 1352خورشیدی به نام او نوشته، حیدرخان عمو اوغلی را این طور معرفی می کند: «در دوران مظفری یک مرد آزادی خواه در تهران می زیست که بسیار دلیر و کاردان بود و سپس یکی از پیشوایان بنام عصر مشروطه شد. این جوان چون در کارخانه برق حاجی امین الضرب (سرمایه دار ایرانی در دوره قاجار و پهلوی و بانی صنعت برق در ایران) کار می کرد و مهندس آنجا بود، به اسم حیدرخان برقی شناخته می شد.
این حیدر عمو اوغلی از مردم سلماس آذربایجان بوده ولی در قفقاز بزرگ شده و در تفلیس درس مهندسی برق خوانده است. درباره آمدن او به ایران هم می گویند که چون دوسال پیش از مشروطه حاجی محمدباقر میلانی معروف به رضایوف که یکی از بازرگانان تبریز بوده، قصد می کند به بارگاه امام رضا(ع) در مشهد چراغ برق بکشد و چون برای این کار به یک مهندس مسلمان نیاز بوده، حیدر عمو اوغلی را که سالش بیش از بیست نبوده، از تفلیس به مشهد می آورد و سپس عمو اوغلی از آنجا به تهران آمده و در کارخانه برق پایتخت مشغول کار می شود.»
این مورخ در ادامه درباره لقب «عمواوغلی» و نام«تاری وردیُف» نیز این طور توضیح داده است: «پدر حیدرخان مشهدی میرزا علی اکبر نام داشته و مردم او را « عمو» خطاب می کردند و به همین جهت حیدرخان را هم عمو اوغلی(پسر عمو) گفته اند. جد حیدرخان یعنی پدر مشهدی علی اکبر به حاجی ملاعلی تاری ویردیُف مشهور بوده و از اینجا شهرت و نام فامیلی این خانواده حیدرخان تاری ویردیُف شده است.»
اما چطور می شود که میان آن همه مهندس فرنگی، حیدرخان می شود حیدربرقی مشهد؟ در پاسخ باید گفت که مسلمان بودن او مهم ترین عامل بوده است، زیرا برابر اسنادی که علی نجف زاده و جلیل قصابیان در کتاب «تاریخ اقتصادی مشهد» ارائه کردهاند، از آنجا که حرم یک مکان مقدس است، در دوران قاجار تنها مسلمانان می توانستند وارد آن شوند یا تغییراتی را در آن اعمال کنند، بنابراین متولیان امر برق کشی مشهد در ابتدا بسیار تلاش می کنند تا بتوانند یک مهندس برق مسلمان پیدا کنند.
همین موضوع هم حیدرخان جوان را به ارض اقدس می کشاند. این دست چالش ها گاهی آن قدر جدی می شده که نجف زاده می نویسد: «برخی چون برق از فرنگ می آید آن را نجس تلقی کرده، اعتراض می کرده اند که مظفرالدین شاه از دین برگشته و چیزی ناپاک رادر روضه منوره نصب کرده است.»
موتمن، نیز در شرح خاطراتش به این موضوع اشاره کرده و می گوید: « در آغاز که چراغ برق آستانه دایر و روشن شد، شخصی به نام شیخ ابراهیم این چراغ را از آثار شیطانی و علائم کفر دانسته و با عصای خود چند چراغ برق را شکسته و هیاهو نموده. عمال انتظامی نامبرده را دستگیر و از مشهد خارج نمودند.»
اما پس از این چه می شود؟ پاسخ این سؤال را هم غلامرضا آذری خاکستر در پژوهش هایش که با عنوان «شناسایی و معرفی اولین های شهر مشهد» چاپ شده، آورده است: « نخستین چراغ برقی که به مشهد و خراسان وارد شد، مخصوص حرم امام رضا(ع) بود. حاجی محمدباقر میلانی معروف به «رضایوف» این دستگاه را در زمان مظفرالدین شاه خریداری و تقدیم آستان قدس رضوی کرد و این چراغ برق در محله بالا خیابان محلی نزدیک بست علیا (درکوچه ای که از آن زمان به همین مناسبت به نام کوچه چراغ برق معروف بوده است) نصب شد.
این کارخانه که با زغال سنگ کار می کرد، یک ماشین بخار دوازده اسبی ساخت انگلستان بود با ماشین مولد برقی به نیروی 600/6کیلو وات و فشار 110 ولت.» البته ناگفته نماند که گویا پیش از این، نخست در سال 1317هجری قمری(1278خورشیدی) دستگاه مولد برقی با قیمت 12هزارتومان از سوی معاون الدوله(کنسول ایران در تفلیس) خریداری و به آستانه تحویل می شود ولی دیری نمی پاید که متوجه می شوند ضرر کرده و طریقه استعمال و به کار انداختن این موتور برق منسوخ شده و در واقع چراغ برق رضایف دومین چراق برق آستانه است که همان سال با پرداخت 8هزارتومان از بروکسل وارد ایران می شود. روزنامه حبل المتین می نویسد که این چراغ که نخستین چراغ برق حرم مطهر است درست در شب تولد شاهِ همیشه بیمار روشن می شود.
از دوران حضور حیدرخان عمواوغلی در مشهد اطلاعات چندانی در دست نیست تنها می توان گفت که رسیدن او به مشهد برابر است با دوران والیگری نیرالدوله ظالم بر خراسان، قحطی، گرانی نان و زورگویی مأموران حکومتی.
او در یکی از دستخطهایش این اوضاع را چنین روایت کرده است: ««در بدو ورود من به شهر مشهد، منظره هولناکی مشاهده نمودم که از آن منظره، اهالی خراسان حاکم جدید را تحسین و تمجید کرده و میگفتند که این حاکم خوب، حاکم سفاکی بوده که در این صورت، خواهد توانست حکومت کند»، اما این منظره؛ عبارت از این بود که فردی را دو شقه کرده و هر شقه را در دو سوی دروازه شهر آویزان کردهبودند.» همین می شود که او در مدت اندکی به تشویق مردم به قیام علیه ظلم می پردازد و این کار را تا عزل نیرالدوله ادامه می دهد.
اما عمواوغلی را در قامت نخستین مهندس برق مشهد، غلامرضا ممتحن میلانی (نوه رضایف) بیش از دیگران توصیف کرده است. برابر خاطرات او، پدربزرگش در سال 1278خورشیدی، مسئولیت نصب مولد را به عهده پدرش حاج میرزا محمود می گذارد و چون این کار را باید فردی مسلمان انجام می داده، اهالی بادکوبه جوانی به نام تاری وردیف را که از یازده سالگی در شهر تفلیس روسیه مهندسی برق می خوانده معرفی می کنند.
رضایف حیدر عمو اوغلی را استخدام می کند و با خود به همراه مولد و همه وسایل مورد نیاز به مشهد می آورد در حالی که در بار و بنهشان400چراغ وجود داشته است. او می گوید: «مولدی که پدربزرگم با خود به مشهد برده را اول در بالا خیابان سر یک کوچه که بعدا به کوچه چراغ برق معروف شد، نصب می کنند اما 11ماه بعد یعنی در سال 1279 خورشیدی راه اندازی و مورد بهره برداری قرار می گیرد و از طرف خانواده ما به بارگاه حضرت اهدا می شود.
حیدرخان نیز حدود 15ماه در مشهد اداره کارخانه برق حرم مطهر را بر عهده می گیرد ولی پس از انجام این مهم به تهران می رود و به استخدام کارخانه برق امین الضرب در می آید.» از حیدرخان درباره واکنش مردم مشهد به چراغ برق هم دستخطی باقی مانده که در آن اینطور نوشته شده است:«چون چراغ برق یکچیز تازه در ایران بود، اهل خراسان اغلب به تماشای کارخانه آمده، من به همین ملاحظه تقریبا با تمام اهل خراسان از فرومایه و شریف آشنا شدم.
روزی در اول شب کسی به عجله وارد کارخانه شده و گفت که جناب آقای متولیباشی برای تماشای کارخانه میآید، خوب است که چراغ جلو بفرستید. من هیچ اعتنایی به حرف او نکرده و حتی دادم دروازه کارخانه را نیز بستند! پس از آنکه آمد و به قدر نیمساعت در پشت در منتظر شد، به واسطه یکی از کارگران، ورودش را قبول کرده و اجازه بازکردن در را دادم. وقتی که وارد کارخانه شد، ابدا اعتنایی به او و همراهانش نکردم. پس از قدری گردش مراجعت نمود.»
برق حاصل از این مولد گویا علاوه بر روشن کردن حرم مطهر رضوی و سایر عمارات و ابنیه متبرک قسمتی از بالاخیابان را نیز روشنایی می بخشیده است. در سال 1281 خورشیدی هم موتور برق دیگری که حاج امیر رضوی معروف به چراغ برق به قدرت 25 اسب بخار خریداری کرده است در کنار این مولد نصب می شود. این دو مولد حدود 30سال تنها تأمین کننده های نیروی برق شهر بوده اند.
1- درباره محل تولد او روایت های متفاوتی وجود دارد. ارومیه و سلماس آذربایجان بیشترین موارد ذکر شده هستند.