چند دقیقهای زودتر از موعد مقرر میرسم. در ورودی چارطاق باز است و در همان نگاه اول جنب و جوش و تکاپوی آدمهای اینجا را حس میکنم. یک خروار نان گوشه اتاق دیده میشود و یکی تندتند آنها روی هم میچیند. دیگری طول و عرض پایگاه را تلفن به دست متر میکند و نگرانی و اشتیاق از صدایش پیداست.انگار با رانندهای صحبت میکند که قرار است تا مرز کربلا آنها را ببرد. از اتاق کوچک گوشه پایگاه صدای دیگری به گوش میرسد.
وارد اتاق میشوم و خانم فاروقی را در حال گفت و گو با زائران میبینم. یکی با نگرانی از نیامدن گذرنامهاش میگوید و دیگری خواهش می کند که یک جای خالی دیگر برای همراه شدن دختر کوچکش هم خالی شود.درست چند ساعت قبل از سفرشان به اینجا آمدهام و حالا شاهد اضطراب و نگرانی و شوقشان هستم. اینجا پایگاه فرهنگی کوثر در محله اروند است. خانوادهای که گرداننده این مرکز هستند تصمیم گرفتهاند بار دیگر مسئول کاروان هممحلهایهایشان باشند و عاشقان امام حسین(ع) را به کربلا برسانند.
نگاه خستهاش نشان میدهد که در این چند شب خواب به چشمهایش نیامده است، با این حال با ذوق و شوق از آدمهایی می گوید که قرار است باهم همسفر باشند. کلثوم فاروقی وظیفه هماهنگیها را دارد. همسرش محمد زارع چند روز زودتر عازم کربلا شده تا شرایط را برای رسیدن کاروانشان فراهم کند. حالا مدام از طریق تماس تصویری با هم در ارتباط هستند و برنامهها را بررسی میکنند.
خانم فاروقی از سال۹۸ میگوید. از اولین باری که تصمیم به راهاندازی کاروان خانمهای محله گرفتند؛«نه راه را بلد بودیم نه جایی را میشناختیم اما دلمان میخواست یک قدم کوچک برداریم برای برآورده شدن آرزوی زیارت اولیهای محله. خانمهای مسنی که زیرپوشش کمیته امداد امام خمینی(ره) بودند و بیشترشان یک بار هم به کربلا نرفته بودند. بعضیها عصا به دست بودند و بعضیها به سختی مسیری کوتاه را طی میکردند. با همه این ها ۴۸ نفر را صحیح و سالم بردیم و برگرداندیم. هنوز که هنوز است ما را که میبینند به جانمان دعا میکنند».
یادآوری آن خاطرات خوب باعث میشود که دو سال بعد از شیوع ویروس کرونا و باز شدن راهها بار دیگر تصمیم به تشکیل کاروان بگیرند.
ابوالفضل نوروزی احتمالا یکی از کم سن و سالترین اعضای پایگاه کوثر است. ۱۲ سال بیشتر ندارد و فهرست فعالیتهایش بیشمار است. در همه مراسم مسجد محله مسئولیتی را عهدهدار میشود. در روزهای محرم امسال هم پای ثابت موکب کوچک بچهها در محله بوده، چای میریخته، مداحی می کرده و... یکی از آرزوهای همیشگیاش زیارت حرم امام حسین(ع) بوده و امسال زیارت اولی کاروانشان است.
این اولین سفری است که بدون خانواده میرود. مادرش اول نگران بوده و راضی به رفتنش نمیشده اما اعتمادش به خانم فاروقی و آقای زارع باعث میشود که رضایت دهد. ابوالفضل از بیماریاش میگوید. سندروم نفروتیک که چند سال است با آن دست و پنجه نرم میکند. این سندروم باعث دفع شدید پروتئین و کم خونی میشود. وقتی از ابوالفضل دلیل این همه اشتیاقش را برای زیارت کربلا میپرسم میگوید:«دلم میخواهد بروم با امام حسین(ع) درددل کنم تا کمکم کند و زودتر خوب شوم».
میگوید:دلم میخواهد بروم با امام حسین(ع) درددل کنم تا کمکم کند و زودتر خوب شوم
قرار بوده گذرنامه ابوالفضل ۱۰ روزه به دستش برسد. حالا ۱۷ روز گذشته و گذرنامهاش نیامده. میانه گفت و گویمان عذرخواهی میکند با نگرانی خداحافظی میکند و به اداره پست میرود. میگوید برایش دعا کنیم که گذرنامهاش آمده باشد.
حانیه زیارت اولی دیگر کاروان است. از حس و حالش که میپرسم میگوید اشتیاق و اضطراب را با هم دارد. برای پا گذاشتن روی خاک کربلا لحظهشماری میکند و از طرفی نگران سفر جادهای هم هست. حانیه وکیلیمهر متولد سال ۸۵ است و همیشه آرزوی رفتن به کربلا را داشته اما هیچ وقت فرصت مناسب برای این سفر دست نمیداده است. یکی دو هفته قبل مادرش خبر اسمنویسی برای سفر کربلا را به او میدهد. او هم خیلی زود تصمیم میگیرد تمام پساندازهایش را خرج و ثبتنام کند.
راضیه قائنی و کاظم اکبری مسافران دیگر این کاروان هستند. زوجی که جنس سفرشان فرقهایی با دیگر زائران دارد. راضیه خانم به اصرار فاروقی برای گفت و گو به پایگاه آمده و فاروقی همه چیز را از قبل درباره این زوج برایم توضیح داده. کاظم اکبری از همان اول ازدواجشان نذر میکند که اگر خانهدار شوند هر سال چند زائر را رایگان به کربلا بفرستند. حالا ۱۰سال از خانهدارشدنشان در این محله میگذرد و آنها هر سال نذرشان را ادا میکنند. علاوه بر این به بهانه و مناسبتهای مختلف هم فعالیتهای مردمی و خیرخواهانه دارند.
از همان اول ازدواجشان نذر میکند که اگر خانهدار شوند هر سال چند زائر را رایگان به کربلا بفرستند
همین محرم امسال حداقل برای ۴۰ تا هیئت توزیع غذای نذری داشتند، برای موکب کودکان بستنی توزیع کردند و... همیشه کمک حال پایگاه کوثر هم بودهاند. امسال هم با بیشترشدن هزینه حمل و نقل مسافران تا مرز کربلا تصمیم گرفتند بخشی از هزینه را تقبل کنند. این پنجمین سفر راضیه قائنی به کربلاست و میگوید دلش میخواهد هر سال این دیدار تکرار شود.
آشپز، سرگروه، مسئول تدارکات و... سید محسن زاهدی مشهدی به قول دیگر اعضا آچارفرانسه این پایگاه است. حالا هم بیشترین مسئولیت را برای سفر زیارتیشان عهدهدار شده است. مدام از اینسو به آن سو میرود و کارها را راست و ریس میکند تا همه چیز طبق برنامه پیش برود. حالا تلفن به دست طول پایگاه را متر میکند. مشغول صحبت با رانندهای است که قرار بوده آنها را تا مرز کربلا ببرد.
گویا راننده مبلغ بیشتری را پیشنهاد داده و... تلفن را که قطع میکند فرصتی برای گفت و گو پیدا میکنیم. این چند هفته وقت سر خاراندن هم نداشته اما خودش این مشغولیتها را دوست دارد. قبلا نیروی سازمان پارکها و فضای سبز شهرداری مشهد بوده و از همان سال که بازنشسته شده کار در پایگاه را شروع کرده و حسابی سرش شلوغ شده اما این بار بیشترین مسئولیت را قبول کرده؛ چراکه باور دارد کار برای زائران امام حسین(ع) اجر معنوی زیادی دارد.
این چهارمین بار است که به همراه همسرش عازم کربلا میشود و این بار هم مثل سفر اولش برای زیارت امام حسین(ع) لحظهشماری میکند.