مصطفی دهنوی متولد سال1386 در محله احمدآباد است. او ورزش تکواندو را از هشتسالگی شروع میکند. به گفته خودش بهترین حامی و پشتیبان او در ورزش کاراته پدرش است. او میگوید: «پدرم با وجود مشغله کاریای که داشت هر روز من را از خانه به باشگاه ورزشی توحید که در محدوده میدان سناباد بود میبرد. در گوشهای از فضای باشگاه مینشست و با تشویقهایش به من روحیه میداد.»
او در همان روزهای اول که ورزش تکواندو را نزد استاد رحیم حامد شروع کرده بود، استاد حامد به همه بچهها گفته بود در خانه تمرینات را ادامه دهید تا عملکرد بهتر و موفقی داشته باشید اما چون مصطفی در خانه حریف تمرینی نداشت، پدرش از استاد حامد خواست که به او هم اجازه بدهد به عنوان عضو گروه در تمرینات باشگاه شرکت کند تا بتواند همین تمرینات را در خانه با پسرش تکرار کند. استاد هم موافقت میکند.
مصطفی دهنوی میگوید: «پدرم هر روز دوساعت تمام را با بچههای گروه تمرین میکرد. علاوه بر این، او از همان ابتدا پابهپای من در تمرینات و همه مسابقاتی که شرکت کردم حضور داشت.»
مصطفی دهنوی از هشتسالگی تا به امروز در مسابقات شهری و استانی متعددی حضور داشته و حاصل زحماتش کسب پنج مدال رنگارنگ در مسابقات استانی است. دهنوی میگوید: «از ابتدای ورودم به تکواندو بهدلیل استعداد و پشتکارم مورد توجه استادم قرار گرفتم. بعد از شروع تمرینات ورزشی در اولین مسابقه باشگاهی با پیروزی بر چند حریف همباشگاهی کمربند زردم را گرفتم.
مصطفی در دوره اول حضورش در مسابقات تکواندو استان رتبه سوم را با وجود همه نابرابریها کسب میکند
این اولین کمربندرنگی بود که در همان روزهای اول گرفتم. خاطره این کمربند را هرگز فراموش نمیکنم. در همان عالم کودکانه به آغوش پدر پریدم و کمربند زردرنگی را که استادم به کمرم بسته بود نشانش دادم. پدرم با خوشحالی فریاد کشید و آن شب خانواده به مناسبت این موفقیت جشن مفصلی برایم گرفتند. بعد از آن در سه دوره مسابقات تکواندو شهرستان مشهد شرکت و دوبار قهرمان مسابقات شدم.»
دهنوی در پنج دوره مسابقات تکواندو استان تا قبل از شیوع کرونا شرکت میکند که در چهار دوره آن مدال طلا را از آن خود میکند. مصطفی در دوره اول حضورش در مسابقات تکواندو استان رتبه سوم را با وجود همه نابرابریها کسب میکند. ماجرای این مدال برنز شنیدنی است و مصطفی گرفتن آن را مدیون تلاشهای پدرش میداند.
او میگوید: «اولین دوره حضورم در مسابقات استانی تکواندو بود مثل همیشه پدرم کاغذ و قلم به دست بود و امتیازهایی را که در هر مسابقه به دست میآوردم مینوشت. بعد از پایان مسابقات زمانی که برندگان اول تا سوم انتخاب شدند با تعجب متوجه شدم که اسم من در بین هیچ کدام از این افراد نیست.
پدرم با ناراحتی بلافاصله خودش را به هیئت داوران مسابقات رساند و با نشاندادن امتیازاتی که در هر مسابقه کسب کرده بودم به داوران مسابقه فهماند که با داشتن این امتیازات رتبه سوم مسابقات مال من است. مسئولان مسابقه در ابتدا دو دل بودند اما وقتی دوباره فیلم بازیها و امتیازات را نگاه کردند اسمم را به عنوان نفر سوم مسابقات اعلام کردند. این مقام سومی را مدیون تلاشهای پدرم هستم. این روزها نیز خودم را برای انتخابی تیم استان و تیم ملی آماده میکنم.»