کد خبر: ۲۹۸۷
۰۴ خرداد ۱۴۰۱ - ۰۰:۰۰

به‌دنبال ردپای مادر و پدربزرگ

فاطمه خانی، نوجوان نقال محله شریعتی، 18سال دارد و دلبسته ادبیات فارسی و اشعار حکیم ابوالقاسم فردوسی است. او دانش آموز سال دوازدهم علوم تجربی است و می خواهد در آینده دندان پزشکی بخواند. با این حال هنر نقالی را دوست دارد و آن را در کنار درس هایش دنبال می کند.

فاطمه خانی، نوجوان نقال محله شریعتی، 18سال دارد و دلبسته ادبیات فارسی و اشعار حکیم ابوالقاسم فردوسی است. او دانش آموز سال دوازدهم علوم تجربی است و می خواهد در آینده دندان پزشکی بخواند. با این حال هنر نقالی را دوست دارد و آن را در کنار درس هایش دنبال می کند. 

رتبه نخست مرحله استانی مسابقات کشوری ادبیات و علوم انسانی پژوهش سراهای آموزش و پرورش در سال99، رسیدن به مرحله نیمه نهایی مسابقه تلویزیونی «بِسُرا» در سال99، کسب رتبه اول در مسابقات فرهنگی و هنری دانش آموزان ناحیه3 و کسب رتبه سوم مسابقات سی و هشتمین جشنواره فرهنگی و هنری فردا بخشی از افتخارات او در هنر نقالی است.


در مسیر نقالی

علاقه فاطمه به خواندن شاهنامه و ادبیات فارسی برمی گردد به دوران کودکی اش. پدرش کارمند آستان قدس رضوی و مادرش ماماست. مادر فاطمه در دوران کودکی از وقتی فاطمه توانایی خواندن و نوشتن پیدا می کند از او می خواهد کتاب های داستان را بخواند و هر شب خلاصه آن را به مادر تحویل دهد. 

این تمرین کمک زیادی به روند آموزشی نقالی فاطمه در سال های بعد می کند. البته فاطمه از پدربزرگش(پدر مادرش) که به رحمت خدا رفته هم یاد می کند. او می گوید: پدربزرگم علاقه زیادی به شاهنامه داشت و بیشتر داستان های این کتاب را از حفظ برایم می خواند. همیشه دوست داشتم مثل پدربزرگ این شعرها را بخوانم. تمرینات مادر و شاهنامه خوانی پدربزرگ در زمان تحصیل و در مقطع دهم به ثمر می نشیند.

او با نقالی از سال نهم آشنا می شود و سال دهم در کلاس های نمایشنامه خوانی مدرسه شرکت می کند. می گوید: به درخواست معاون پرورشی مدرسه مان (دبیرستان فرزانگان3 ) کلاس های نمایشنامه خوانی در مدرسه توسط استاد نقالی مشهد خانم سمیه قائمی برگزار شد. خوشبختانه طی سه ماه با تمرین، استمرار و کمک های استادم اولین نقل را آماده کردم. 

همیشه دوست داشتم مثل پدربزرگ این شعرها را بخوانم

در اولین مسابقه استرس زیادی داشتم که دی ماه98 در فرهنگ سرای کودک و آینده برگزار شد. با معاون پرورشی مدرسه به آنجا رفتم. فکر می کردم فقط داورها حضور دارند اما خانواده سایر شرکت کنندگان هم در سالن حضور داشتند. خانم قائمی آن روز نتوانست ما را همراهی کند و در یادداشتی تمام نکات را به من یادآوری کرد. از من خواست با منتشا (چوب مخصوصی که نقال ها از آن استفاده می کنند) و صندلی به روی صحنه بروم و نقل را اجرا کنم. متأسفانه استرس مانع اجرای کاملم شد و مقام سوم این مسابقات را به دست آوردم.


مدیون تلاش های فردوسی

صحنه مسابقه «بِسُرا» محل بعدی رقابت او و دیگر دختران نقال در سراسر کشور بوده است. این مسابقه تلویزیونی ویژه نوجوانان با همکاری مؤسسه آفرینش های هنری آستان قدس رضوی و شبکه امید تهیه و به روی آنتن این شبکه رفت. فاطمه می گوید: متأسفانه عوامل این مسابقه اطلاعات دقیقی در اختیارم قرار ندادند و به جای آماده کردن دو نقل در مدت دو هفته، پنج نقل آماده کردم. 

این حجم مطلب فشار روحی و روانی زیادی به من وارد کرد و تا مرحله نیمه نهایی رسیدم و بعد حذف شدم. او علاقه زیادی به حکیم ابوالقاسم فردوسی دارد و می گوید قدردان تمام زحمات این شاعربزرگ است: اگر فردوسی کتاب شاهنامه را نمی نوشت و داستان ها و حکایت های نسل به نسل مردم ایران را جمع آوری نمی کرد و آن را به نظم درنمی آورد، شاید امروز با زبان مادری صحبت نمی کردیم. نقالی زبان مادری را زنده نگه می دارد. 

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44