در این سالها چیزهای زیادی تغییر کرده است. از تغییر شکل و شمایل صفحات این هفتهنامه بگیرید تا نقل مکان به دفتر جدید شهرآرامحله. محلهها هم حتی تغییراتی داشتهاند. برخی محلهها ادغام شدهاند، برخی جدا. تنها چیزی که این میان تغییر نکرده است آدمها هستند. شهرآرامحله از همان بدو تولد تا به امروز با وجود هممحلهایهایش نفس میکشد. ارتباطی که اگر بریده شود دیگر شهرآرامحلهای هم وجود ندارد.
صفحات هفتهنامه ما همیشه پر بوده از داستان زندگی آدمها. آنها هستند که به این صفحهها جان دادهاند. ورزشکارها، هنرمندها، مغازهدارها، پیرها و جوانها. هر آدمی داستان خودش را دارد. داستانی که باید شنیده و خوانده شود. در سالگرد انتشار روزنامه شهرآرا و ضمیمه هفتگی شهرآرامحله باز هم بهسراغ آدمها رفتیم. اینبار نور را روی زندگی ساکنانی از منطقه6 انداختیم که بیشتر در تاریکی پشت صحنه بودند.
در سوژهیابیها، تهیه گزارش و حتی پرداخت آن همراه ما بودند اما حرفی از خودشان به میان نیامده بود. سالگرد انتشار روزنامه مردم مشهد فرصتی به ما داد که اینبار بهسراغ آنها برویم. تعداد این همراهان مهربان آنقدر زیاد بود که ناگزیر بودیم به گلچین عدهای.
یکی از قدیمیترین مخاطبان شهرآرا محسوب میشود. روزهای خیلی دور روزنامه را به خاطر دارد. حول وحوش سالهای٧٥ کل روزنامه شهرآرا چند کاغذ نازک و کمحجم بود که فقط پنجشنبهها روی پیشخوان روزنامهها سر و کلهاش پیدا میشد. فرهاد منافی یکی از همان روزها وقتی که مقابل یک دکه مشغول خواندن تیترها بوده نام شهرآرا را میبیند و از همان روز به مخاطب همیشگی این روزنامه تبدیل میشود. بعدها که شهرآرامحله به چاپ میرسد جذب محتوای آن میشود.
خودش میگوید: از همان سالها تا به امروز پیش از خواندن خود روزنامه بهسراغ شهرآرامحله رفتهام. به اعتقاد من یک گنج هویتی و مردمی لابهلای این صفحهها هست که در صفحات روزنامه پیدا نمیشود. شما تاریخ شهر را مینویسید، آن هم نه یک تاریخ معمولی! شما داستان آدمهای به ظاهر معمولی را مینویسید. آدمهایی که شاید در هیچ رسانه دیگری حرفی از آنها به میان نیاید.
بعد هم در ادامه حرفهایش گزارش شلهپزی رضا را مثال میزند. گزارشی از شلهپزهای قدیمی مشهد؛ یک شلهپزی قدیمی که به گفته او پس از معرفیاش در شهرآرامحله مردم محله بیشتر او را شناختند و از گذشتهاش باخبر شدند.
فرهاد منافی آزاد متولد سال١٣٤٩ است و زاده تهران. سال٦٧ به مشهد مهاجرت میکند و مجاور حرم امام رضا(ع) میشود. چند سال بعد به محله کارمندان دوم نقل مکان میکند اما هنوز هم خودش را مجاور حرم میداند. اوایل سال٩٩ بنر فراخوان انتخابات شورای اجتماعی محلات را میبیند، شرکت میکند و بعد هم انتخاب میشود.
شما تاریخ شهر را مینویسید، آن هم نه یک تاریخ معمولی! شما داستان آدمهای به ظاهر معمولی را مینویسید
بعد از آن فعالیتهای محلی او پررنگتر میشود. اما بیشتر فعالیت او معرفی و شناساندن محله کارمندان دوم است. همین هم هست که گزارش مورد علاقهاش را از شهرآرامحله گزارش «سرسبزترین محله مشهد» میداند. گزارشی که خودش برای تهیه آن با ما همراه شد و با کمک او به معرفی محله کارمندان دوم پرداختیم.
علی گزمه ساکن خیابان شهید بسکابادی هم یکی از مخاطبان قدیمی روزنامه است. کسی که از همان ابتدا همراه خبرنگاران شهرآرامحله منطقه6 بوده و شاید بیشترین سوژه را به ما معرفی کرده باشد. تمام هدفش هم این است که افراد گمنام و بزرگی که در همسایگیاش زندگی میکنند به دیگران شناسانده شوند.
از مخترع خردسال خیابان شهید رضایی مقدم بگیرید تا سالمند نودساله محله که تاریخچه خیابان شهید بسکابادی را میداند. وقتی که گزارشها را مرور میکنم حضور علی گزمه را در پشت صحنه خیلی از این گزارشهای منطقه6 میبینم.
متولد سال١٣٥٦ است و عضو شورای اجتماعی شهرک شهید باهنر. هشت سال پیش در یکی از جلسات شورای اجتماعی با شهرآرامحله آشنا میشود. از آن سال به بعد به گفته خودش سعی میکند که هرطور هست مطالب این هفتهنامه را دنبال کند. حالا هم بیشتر پیدیاف هفتهنامه را میخواند. موضوعات مورد علاقهاش هم سوژههای فرهنگی و اجتماعی هستند.
همان صفحههایی که آدمها را معرفی میکنند و مشکلات محله. گزارش مورد علاقه او هم بین گزارشهایی که تا به حال چاپ شده گزارش «خاطرات شیرین ننه شیرین» است. قابله قدیمی محله شهید بسکابادی. پیرزن مهربانی که خودش او را به ما معرفی کرده بود.
زهره فتحعلیزاده هم شهرآرامحله را در جلسات شورای اجتماعی محله عماریاسر شناخته است. او سال٧٨ ساکن محله عماریاسر میشود و بنا به دغدغههایی که داشته خیلی زود فعالیتهای اجتماعیاش را شروع میکند. شرح تجربیات و فعالیتهای او در این بخش کوتاه نمیگنجد. مدتی نماینده بهزیستی در منطقه بوده و محرومان را برای کمکرسانی شناسایی میکرده است. مدتی هم رابط سلامت محله بوده است. عضو شورای اجتماعی و رئیس انجمن مدارس در ناحیه 2نیز هست.
او تا به حال موضوعات مختلفی را برای تهیه گزارش به ما معرفی کرده و با ما همراه شده است. مهمترین سوژهها هم مشکلات شهری محله بوده است. خودش تأثیرگذارترین بخش هفتهنامه را گزارش مشکل مردمی میداند. بخشی که به نظر او انعکاس صدای مردم محله است.
جای یک ستون ثابت برای بازخورد و پیگیری این مشکلات خالی است
از او که درباره ایرادها و کمبودهای هفتهنامه میپرسیم میگوید: خیلی وقتها انعکاس مشکلات بهخوبی انجام میشود اما پیگیری ضعیف است. به نظر من جای یک ستون ثابت برای بازخورد و پیگیری این مشکلات خالی است. اینکه پس از چاپ گزارش طی هفتههای متمادی پیگیری شود و تا پاسخ قطعی و منطقی دریافت نشده این پیگیری قطع نشود.
یکی از پرسر و صداترین گزارشها گزارشی بود که از زمین خالی انتهای محله کشاورز تهیه کردیم. از پاتوق معتادان آن محدوده و وضعیت نابسامانی که دارد. همراه ما برای تهیه این گزارش سهیل برومندی براتی بود، جوان فعالی که مدیریت دفتر تسهیلگری محله کشاورز را برعهده دارد.
او تا به حال سوژههای زیادی را به ما معرفی کرده و مسبب تهیه بسیاری از گزارشهای هفتهنامه شهرآرامحله بوده است. از پلمب ورزشگاه انتهای کشاورز بگیرید تا ناامنی در این محله. درست است که ساکن این محدوده نیست اما محله و دفتر تسهیلگری کشاورز پاتوق او به حساب میآید و کلی دغدغه برای مشکلات این خیابان دارد. آشناییاش با شهرآرامحله برمیگردد به روز اول تأسیس دفتر تسهیلگری که شهرآرامحله خبر تأسیس آن را پوشش داد.
برومندی از بازخورد خبرها و گزارشهای چاپ شده میگوید: پس از چاپ شدن گزارش زمینهای خالی از ستادها و نهادهای مختلف با ما تماس گرفتند و خیلی از مشکلات برطرف شد.
سید محمد ایوبی بهترین بخش اضافهشده به شهرآرامحله را بخش «امید محله» میداند. بخشی که در آن شاگردهای ورزشکار پراستعدادش معرفی میشوند. او مربی رزمیکار کودکان، نوجوانان و جوانان محله پورسیناست و از سوژههایی میگوید که تا به حال معرفی کرده است: در این سال از خیلی از شاگردهای من گزارش تهیه شده است.
به جرئت میگویم که این بهترین تشویق برای آنان بوده است. وقتی عکسشان در هفتهنامه چاپ میشد برق شادی را در چشمهایشان میدیدیم. بچههایی که در حاشیه شهر در شرایطی سخت روزگار میگذرانند و با تمام وجود برای آرزوهایشان میجنگند.