سالهاست که جنگ تحمیلی ایران و عراق به پایان رسیده است اما هستند کسانی که هنوز هم در میدان نبرد قرار دارند. آن زمان در خاکریز دشمن میجنگیدند و اکنون در داخل زمین خودمان با مشکلات پیکار میکنند. آنها نبرد با بیکاری و ناامیدی را کمتر از نبرد با دشمن متجاوز نمیدانند و هنوز هم خود را در راه حفظ انقلاب و آرمانهای آن مسئول میدانند.
یکی از این افراد علی اصغر اسکندری تربقان، آزاده و جانباز 30 درصد محله دانشجو است که به بهانه روز ولادت حضرت ابوالفضل(ع) سراغش رفتیم. او که لیسانس صنایع غذایی و فوق لیسانس کشاورزی دارد، هنوز هم خود را مدیون مردم میداند و دوست دارد عضوی تأثیرگذار در راستای پیشرفت کشورش باشد.
اسکندری اکنون به شکل دیگری مبارزهاش را ادامه میدهد و با انجام آزمایشات گلخانهای برای گیاهانی که از هلند به ایران میآورد، قصد دارد به نوبه خودش با بیکاری مبارزه و افزون بر رونق تولید داخلی، کشاورزان را در راستای استفاده بهینه از زمین و آب ترغیب کند.
او معتقد است در زمان جنگ وظیفه دفاع از خاک میهن را داشته است و اکنون وظیفه دارد در حد خودش راههای جدید توسعه، تولید و اشتغال را روی مردم باز کند. اگر میخواهید با خاطرات جنگ و اسارت، گلخانه دو هزار متری او و اینکه چطور با ۱۱۰ هزار تومان در طی یک و نیم سال ۸۰ میلیون تومان درآمد ایجاد میکند، آشنا شوید، ادامه این مطلب را بخوانید.
اسکندری سال ۴۴ در روستای تربقان کاشمر دیده گشود. پس از گذراندن دورههای ابتدایی، راهنمایی و هنرستان، سال ۶۳ در مقطع کاردانی رشته تأسیسات آبرسانی و گازرسانی قبول شد. 2سال بعد به سربازی رفت و سال ۶۷ در حالی که در یکی از عملیاتهای عراق علیه ایران، نیروی مخابرات گُردان بود چند ترکش به فک و ستون فقراتش اصابت کرد و پس از زخمی شدن اسیر شد.
او 2سال در اردوگاه موصل ۳ بود اما در آنجا هم از وقتش استفاده بهینه کرد و به تقویت زبان انگلّیّسیاش پرداخت. اسکندری که در پارهای از این دوران، مترجم صلیب سرخ بود و همواره وقتی را برای مطالعه میگذاشت، در دوران اسارت مسئول کتابخانه شد. کتابهای این کتابخانه به وسیله صلیب سرخ در اختیار اسرا گذاشته شده بود.
جلد دوم کتاب ابن خلدون و نهجالبلاغه، 2کتابی بود که همواره سفارش میدادند برایشان بیاورند اما به دست اسرا نمیرسید. اسکندری میگوید: «عراقیها این 2کتاب را برمیداشتند و به ما نمیدادند اما سرانجام یک روز در حالی که آنها مشغول بازرسی بودند تا چیزهای دیگری وارد اردوگاه نشود، با کمک چند نفر از اسرا، به صورت پنهانی، نهجالبلاغه را برداشتیم و در اردوگاه پنهان کردیم.»
حسرتی از دلش میگذرد و میافزاید: «افسوس میخورم وقتی میبینم با وجود شیعه بودن ما، این کتاب در بینمان اینقدر غریب است. آن زمان اسرا برای خواندن نهجالبلاغه جانشان را به خطر میانداختند اما امروز با وجود اینکه این کتاب به راحتی در دسترس همگان قرار دارد کمتر کسی از آن بهره میگیرد.»
وقتی از او می خواهم از سختیهای دوران جنگ و اسارت برایمان بگوید، فقط اشارهای کوتاه به شرایط بد غذایی و بهداشت میکند و ادامه میدهد: «دوست ندارم به گذشته برگردم. آن زمان وظایفی داشتیم که انجام دادیم. آنچه اهمیت دارد این است که امروز چقدر به وظایفمان عمل میکنیم.»
در سفری که به هلند داشت، سرسبزی و گل و گیاه فراوان این کشور توجهش را جلب کرد
او سال ۶۹ پس از بازگشت به وطن، استخدام بانک کشاورزی شد و سال ۷۲ ازدواج کرد. ماحصل این ازدواج 3فرزندش است که آزاده ۲۴ ساله دانشجوی کارشناسی ارشد کامپیوتر، سارا ۲۲ ساله دانشجوی مقطع کارشناسی رشته معماری و علی ۲۱ ساله دانشجوی رشته تربیت بدنی است.
اسکندری سال ۹۲ پس از بازنشستگی، با مشکل بیکاری مواجه شد. او دوست نداشت خانهنشین باشد بنابراین دورههای مختلفی از فنی و حرفهای را رفت تا بتواند شغل جدیدی آغاز کند. سرانجام در سفری که به هلند داشت، سرسبزی و گل و گیاه فراوان این کشور توجهش را جلب کرد. افسوس خورد که چطور کشوری به این کوچکی توانسته است گل و گیاه بسیاری از کشورها را تأمین کند اما در کشور ما با این همه وسعت، استفاده بهینه از زمین نکردهایم.
همانجا تصمیمش را گرفت، مقداری بذر از هلند به ایران آورد و با اجاره کردن زمینی دو هزار متری گلخانهاش را دایر کرد. او در یک و نیم سالی که از دایر کردن گلخانهاش گذشته، توانست آنقدر گلهای مرغوب تولید کند که از شهرهای شمال مشتری داشته باشد. به گفته خودش با وجود اینکه به طور معمول از شمال گل به مشهد میآید، او این چرخه را تغییر داد و اکنون از مشهد به شمال گل ارسال میکند.
اسکندری در کنار گلخانه، پرورش ماهی هم انجام میدهد و آب ماهیها را پس از طی فرایندی، دوباره برای گلها استفاده میکند، بنابراین حدود ۹۵ درصد در مصرف آب صرفهجویی میشود و ۵ درصد آب هم که کشاورزی به صورت معمول مصرف میکند. او 700 هزار بذر کاکتوس از هلند آورده که درحال کشت آنهاست. همچنین در حال مطالعه روی گیاهی ارگانیک است که سرعت رشد آن ۳۰ برابر معمول است.
او که مطالعات زیادی دارد، از طریق مقالات علمی با این روش آشنا شده است و درباره آن میگوید: «در آمریکا و تایلند مطالعاتی در این راستا انجام شد و من تصمیم دارم با آزمایشات گلخانهای که انجام میدهم اطلاعات این نوع کشت را که در کشور ما کاملا جدید است، کامل کنم تا بتوانیم آن را بهرهبرداری کنیم.»
این جانباز آزاده همچنین از انجام تحقیقات برای کشت سبزی به روشی که سرعت تولید آن ۱۱۷ برابر معمول است و محیط آن به گونهای استریل میشود که دیگر سبزی به شستوشو نیاز نداشته باشد، سخن میگوید و میافزاید: «سال ۲۰۱۵ در ژاپن مقداری اطلاعات درباره این روش کشت منتشر شد و تحقیقاتی روی آن در حال انجام است. حال باید خودمان باقی اطلاعات را کسب کنیم بنابراین با کمک دخترم مشغول انجام آزمایشات این روش کشت هستیم.»
اسکندری در ادامه به درختی اشاره میکند که در مدت 6سال، حدود شش دهم تا ۹دهم متر مکعب چوب تولید میکند. او میافزاید:« ما به چوب و کاغذ نیاز داریم و برای تأمین آن یا باید به واردات متوسل شویم و یا باید جنگلهایمان که میلیونها سال قدمت دارند نابود کنیم اما این درخت آب کمی مصرف میکند و 7دوره میتوان از آن چوب برداشت کرد. همزمان برگش، خوراک دام است و از هر هکتارش میتوان یک تن عسل و ۴۵۰ متر مکعب چوب تولید کرد. به زودی بذر این درخت را از هلند میآورم و پس از انجام آزمایشات، قصد تولید آن را دارم.»
به عقیده او ما به کارهای جدید نیاز داریم. اسکندی متذکر میشود هرچند ممکن است ابتدا کشاورزان در برابر این کارهای جدید مقاومت کنند اما وقتی در عمل ببینند که یک نفر در همسایگی آنها در زمینی به مساحت زمین خودشان چند برابر بیشتر برداشت میکند، رغبت پیدا میکنند که خودشان هم با علم روز هماهنگ شوند و از یافتههای علمی جدید بهره ببرند.
او به سخن یک نویسنده اشاره میکند و میگوید:« این نویسنده در کودکی دوست داشت وقتی بزرگ شد دنیا را عوض کند، کمی که بزرگتر میشود میبیند نمیتواند دنیا را عوض کند بنابراین میگوید کشورم را تغییر میدهم، مدتی بعد متوجه میشود کشورش هم خیلی بزرگ است بنابراین میگوید شهرم را تغییر میدهم، سپس تصمیم میگیرد خانوادهاش را تغییر دهد اما در نهایت به این نتیجه میرسد که باید خودش را تغییر دهد.»
به نظر اسکندری ما نیز باید از خودمان شروع کنیم و منتظر این نباشیم که دولت یا دیگران شرایط پیشرفت را برایمان فراهم کنند.
او که خودش را مدیون ایران و مردمش میداند، میگوید:« من سعی میکنم مقالات علمی جدید را دنبال کنم و صحت و سقم هر مطلبی را بیازمایم. بذرهایی را که به ایران میآورم خودم مورد آزمایش گلخانهای قرار میدهم تا اگر ضرر یا ترکشی هست به خودم برخورد کند. وقتی مطمئن شدم، معبر را باز میگذارم تا دیگران از آن استفاده کنند.»
اسکندری خطاب به جوانان و افراد جویای کار میگوید: «مسیر اشتغال و کسب درآمد را سخت نبینید، نگاهتان به دور و دنبال سرمایههای کلان نباشد و بدانید که فقط با داشتن یک متر مربع فضا میتوانید کار کشت گلخانه را شروع کنید.»
او توضیح میدهد: «در یک مترمربع، ۲۵۶ گلدان شماره ۶ جا داده میشود. اگر در این فضا گیاهی مثل هاورتیا را پرورش دهند حداقل در سال، 5 پاجوش میدهد بنابراین اگر در همین یک مترمربع، ۵ طبقه بزنند، حداقل در سال هزار گلدان حاصل خواهد شد که هر کدام در عمده فروشی با قیمت 3 هزار و 500 تومان به فروش میرسد و میتوان با سرمایه اولیه سه و نیم میلیون تومانی، سالانه ۱۴ تا ۱۵ میلیون تومان درآمد برداشت کرد.»
اسکندری در ادامه از این میگوید که چطور از ۱۱۰ هزار تومان، ۸۰ میلیون درآمد حاصل میشود. او یک سال و نیم پیش، 30 گلدان که در آنها سبزی نعناع کاشته شده را به مبلغ ۱۱۰ هزار تومان خریداری کرده است و تاکنون از همان 30 گلدان اولیه، 35 هزار گلدان نعناع تولید و روانه بازار کرده است.
به گفته او در مشهد ۱۴ هزار فروشگاه میوه و سبزی فروشی وجود دارد که اسکندری با این ۳۵ هزار گلدان فقط توانسته 10 مغازه را پوشش دهد و دیگران میتوانند همین مسیر را ادامه دهند و برای خودشان درآمد کسب کنند.
در کشور ما ثروت ریخته فقط باید خم شویم و آن را برداریم
وقتی از او درباره بازار فروش و نگرانی تازهکارها از اینکه تولیدشان به فروش نرسد، میپرسیم، پاسخ میدهد: «امروزه در فضای مجازی موقعیت خوبی برای کسب و کار فراهم است و افراد میتوانند به جای اینکه وقتشان را در این فضا به بطالت بگذرانند و مطالبی بخوانند که صحت و سقم آنها مشخص نیست، از این ظرفیت برای کسب و کار و اشتغالزایی استفاده کنند .یکی از مشتریهای ثابت من در شهر رشت است اما تاکنون او را ندیدهام و تمام ارتباطات و مبادلات ما در فضای مجازی انجام میشود.»
یکی از ویژگی اسکندری این است که دنبال کسب حمایت یا سرمایه دولتی نیست و با وجود اینکه تاکنون مسئولان مختلفی از طرف آستان قدس، بنیاد شهید، بانک کشاورزی و... از گلخانهاش بازدید کردهاند، او هیچ وقت دنبال جذب سرمایه از سوی این نهادها نبوده و در این راستا معتقد است که سیستم اداری کار را کند میکند. همچنین در پی شراکت هم نیست.
او میگوید:« فقط همین امروز 5نفر برای شراکت با من تماس گرفتند اما به همه میگویم میتوانند بیایند گلخانه را ببینند، اصول کار را فرا گیرند و برای خودشان کسب وکار راه بیندازند ولی شراکت را قبول نمیکنم.»
به نظر او در شراکت دوگانگی پیش میآید بنابراین ترجیح میدهد در همین زمین اجارهای با سرمایه خودش کار کند.
اسکندری در ادامه سخنانش بر این تأکید میکند که در کشور ما ثروت ریخته فقط باید خم شویم و آن را برداریم. او معتقد است دانشآموزان و دانشجویان ما باید به صورت کاربردی از علم استفاده کنند و در این راستا با تأسف میگوید: « جوان دارای لیسانس ما نباید مسافرکشی کند. او میتواند اطلاعاتی را که در دانشگاه فرا گرفته است کمی بسط دهد و با علم روز هماهنگ شود و از آن استفاده کاربردی کند.»
این جانباز کارآفرین، مطالعه را عامل اصلی موفقیت میداند و بیان میکند: «علم نایستاده که ما به او برسیم بلکه همواره در حال پیشرفت است و ما باید خودمان را به آن برسانیم.»
کارهای گلخانهای اسکندری نه تنها خانواده، بلکه همسایهها و اقوام او را هم تحتتأثیر قرار داده است و افراد مختلفی علاقهمند به پرورش گل و گیاه شدهاند. طیبه کاظمیان که همسر اسکندری است، اکنون مدیریت یک دبستان را برعهده دارد و درصدد است که مکان هر چند کوچکی را در مدرسهاش به پرورش گل و گیاه اختصاص دهد تا بچهها از دوران کودکی با نحوه کاشت و پرورش گیاهان آشنا شوند.
علم نایستاده که ما به او برسیم بلکه همواره در حال پیشرفت است و ما باید خودمان را به آن برسانیم
او که معتقد است زندگی شهرنشینی، ما و فرزندانمان را از طبیعت دور کرده است و باید تلاش کنیم تا بچهها را با طبیعت آشتی دهیم، به ذکر خاطرهای میپردازد و بیان میکند:« سال گذشته در حال تولید محصولات ارگانیک در گلخانه بودیم بنابراین نباید از سم استفاده میکردیم.
از طرفی کفشدوزک حشرهای است که شَته را از بین میبرد و در کشت محصولات ارگانیک میتوان از آن استفاده کرد بنابراین به جای اینکه کفشدوزک را از بازار تهیه کنیم به دانشآموزان گفتم اگر برایمان کفشدوزک بیاورند از آنها خریداری میکنیم.
این موضوع آنقدر مورد استقبال بچهها قرار گرفته بود که هر روز شیشههای حاوی کفشدوزک را با ذوق بسیار به مدرسه میآوردند و حتی یک نفر از معلمان، یکی از اقدامات پژوهشیاش را درباره کفشدوزک انجام داد.»
او خدا را شاکر است که همسر و فرزندانش در مسیری قرار دارند که باعث نشاط و شادی مردم هستند و در ادامه خطاب به جوانان و افراد جویای کار میگوید: «به جای اینکه ذهنشان را مشغول اخبار ناامید کننده بیکاری کنند، به توانمندی خودشان ایمان بیاورند و مطمئن باشند اگر پشتکار به خرج دهند و با علم روز پیش بروند، آنقدر مسیرهای جدید مییابند که هیچ وقت بیکار نخواهند بود.»