ما در دنیای امروز خیلی چیزهای مربوط به روزگاران قدیم را از دست دادهایم. علاوه بر آدمهای بزرگ، رسم و رسوم و آداب و فرهنگها را فراموش کردهایم و بهنوعی از دست رفتهاند. چیزی که در زمان خودش اتفاقی طبیعی جلوه میکرد، حالا غیرمعمول و عجیب است؛ مثل وقتی که از داخل یکی از کوچههای اطراف حرم رد میشویم و میبینیم درِ خانهای که در آن روضه و تلاوت قرآن برگزار میشود، باز است.
در گذشته اهالی یک محله و کوچه مانند اعضای خانواده بودند و رفتوآمد با یکدیگر، در سبک زندگی آن زمان دیده میشد. زهرا رستگارمقدم هنوز پایبند این فرهنگ است و درِ خانهاش برای جزءخوانی قرآن به روی همه باز است؛ موضوعی که در این روزگار کمتر دیده میشود و البته دلگرمکننده است.
البته این اعتماد به همسایه و آشنا فقط به برگزاری جلسه قرآن ختم نمیشود. رستگارمقدم حالا بهنوعی معتمد محل شده است. همسرش فوت کرده و وضعیت مالیاش معمولی است، اما دست خیرش هیچگاه کوتاه نمیشود.
این را همسایههای جدید و قدیمش گفتهاند. از طرفی تعامل او با همسایه و آشنا، محله را صمیمی و گرم نگه داشته است. تعاملی که تبدیل میشود به برگزاری مجالس مختلف در خانه او. این از خصوصیات آدمهای قدیمی و اصیل شهر است که گاهی با دیدنشان چشمهایمان برق میزند.
زهرا رستگارمقدم که شش فرزند دارد، درباره برگزاری جلسات روضه و تلاوت قرآن میگوید: امسال سال چهارمی است که این دوره قرآن در خانه ما برگزار میشود. پیش از این در خانه یکی دیگر از همسایگان بود، اما او بهعلت کهولت سن و مریضی دیگر نتوانست برگزاری جلسات را ادامه دهد.
زهراخانم اضافه میکند: در خانه همسایه هم موقع برگزاری دوره قرآن به روی همه باز بود تا هر کسی از آشنا و فامیل خواست، بتواند در این مراسم شرکت کند.
این دورهمی معمولا با دهدوازدهنفر تشکیل میشود که در آن زنان سی تا هفتادساله حضور دارند
رستگارمقدم با بیان اینکه در این جلسات روخوانی قرآن میکنیم، میگوید: این دورهمی معمولا با دهدوازدهنفر تشکیل میشود که در آن زنان سی تا هفتادساله حضور دارند.
به گفته این ساکن بولوار 17شهریور شمالی، از آنجا که بازبودن در خانه بعضی اوقات دردسر داشته است، او همیشه روبهروی در مینشیند تا حواسش به رفتوآمدها باشد: یکبار که در حیاط باز بود، یک نفر خودش را انداخت داخل خانه و بیرون هم نمیرفت و بیرونکردنش نیز مشکل بود.
او تربیت فرزندانش را مدیون دعای حاضران در جلسات قرآن میداند و میگوید: یک پسر و پنج دختر دارم. آنطور که میخواستم، این بچهها تربیت یافتهاند؛ هم اهل قرآن هستند و هم مذهبیاند. از خدا خواستم و خدا به من کمک کرد. چون با این وضع جامعه و بدون حضور پدر، بزرگکردن آنان کار دشواری بود.
زهراخانم و دست گشادهاش، کارگشای خیلی از مردم محله بودهاست. محبوبه رضایی، از اهالی قدیمی همین کوچه، میگوید: در گذشته سه جلسه قرآن در کوچه برگزار میشد و اهالی با شرکت در آن هم قرآن میخواندند و هم برای رفع مشکلات یکدیگر مشورت میگرفتند.
حالا همه این جلسات تعطیل شده و زهراخانم با برگزاری جلسات قرآن پذیرای اهالی است. البته این جلسه فقط مخصوص ماه رمضان نیست، بلکه در طول سال هم هر سهشنبه زهراخانم با یک قرآنخوان صحبت کرده است که میآید و در منزل ایشان به اهالی آموزش روخوانی میدهد و تاحدودی هم تفسیر میکند.
طبق گفتههای او، این اعتماد باعث شده است تا اهالی برای هم قدمی بردارند. مثلا اگر همسایهای مریض میشود، احوالپرسش شوند و اگر کسی مسافرت میرود، خیالش راحت باشد که یک نفر قابل اعتماد در کوچه حضور دارد. گفتنی است؛ این روزها منزل شهید امجدی در بالا خیابان نیز پذیرای علاقهمندان به تلاوت قرآن است.