در ذهن بسیاری از ما قهرمانی در پرورش اندام وابسته به یک بدن ورزیده، حجیم و درشت است، اما با دستهبندی پرورش اندام به شاخههای مختلف و اضافهشدن رشتهای مانند فیزیک به آن، هر کسی با هر ژنتیک بدنی میتواند در رشته پرورش اندام در مسابقات شرکت کند.
برادران عربزاده ساکن محله سرافرازان هم با توجه به همین استایل بدنی در رشتههای مختلف این ورزش شرکت کرده و عنوانهای قهرمانی هم به دست آوردهاند. آنها که بیش از 10سال است باشگاه ورزشی خودشان در محله هاشمیه را راهاندازی کردهاند شاگردان زیادی را پرورش دادهاند. سعید عربزاده، قهرمان پرورش اندام استان در سال90، مربی برادرش بوده و امیر عربزاده قهرمان چند دوره از مسابقات، اولین قهرمان فیزیک بلندقامتان استان و منتخب تیم ملی کشور است.
طبیعی است که قرار مصاحبه با یک ورزشکار در باشگاه ورزشی و محل تمرینات اوست، آن هم ورزشکاری که در سطح قهرمانی کشور تمرین میکند و به گفته خودش تفریح و کار و درسش همه باشگاه است و بس. امیر که چهارمین پسر خانواده است تمام زندگیاش را در ورزش خلاصه میکند و میگوید: غیر از باشگاه در باشگاه هستم.
همین حرف او حجت را بر ما تمام میکند که در ادامه سؤالاتی از این دست نپرسیم که چه تفریحی میکنید؟ یا در چه جمعهای دوستانهای وقت میگذرانید؟
امیر پسر کوچک خانواده عربزاده است، خانوادهای که تا قبل از ورود سعید(برادر بزرگتر امیر) به دنیای ورزش، خیلی اهل این حوزه نبودهاند اما از زمانی که سعید پرورش اندام را شروع و حرفه باشگاهداری را انتخاب کرد، کم کم همگی به این دنیا قدم گذاشتند و الان خواهرها و خواهرزادهها هم با آنها همراه شدهاند و یک دغدغه خانوادگی راه انداختهاند. امیر متولد سال74 است و آنطور که خودش و اطرافیانش تعریف میکنند از آن بچههایی بوده که از دیوار راست بالا میرفته و آرام و قرار نداشته است.
گاهی برچسب بیشفعالی هم به او زده میشده، بهدلیل همین جنب وجوشهای زیاد جثه لاغراندامی داشته و کسی فکرش را هم نمیکرده که این پسر بچه نحیف زمانی در مسابقات پرورش اندام شرکت کند و مقام هم بیاورد. خودش میگوید: از بچگی به ورزش علاقه داشتم، آن هم ورزش نه در حد معمولی بلکه همیشه به قهرمانی فکر میکردم. از پنجسالگی مسابقات مردان آهنین را دنبال میکردم و هر روزم با فوتبال میگذشت. در مدرسه هم همیشه در تیم فوتبال بودم. به دوره راهنمایی که رسیدم رفتم دنبال ورزش رزمی. سخت تلاش میکردم.
در مدت حدود دوسال و نیم توانستم دان2 تکواندو را بگیرم، کاری که دیگران در چهارسال انجام میدهند. چهارسالی رزمی کار کردم و در آن مدت عضو تیم استان شدم و در سطح ناحیه توانستم مقام بیاورم. هیچ وقت به دوم و سومی فکر نمیکردم، همیشه هدفم طلا بود. در سنین نوجوانی بودم که سعید آقا به سمت باشگاهداری رفت و من هم تمرینات بدنسازی و پرورش اندام را شروع کردم. با اینکه 45کیلو بیشتر نداشتم اما خوب تمرین میکردم.
امیر که تمام زندگیاش در مسیر ورزش تعریف میشود ادامه میدهد: بهترین مشوقم برادرم سعید بود. او که از قهرمانی خودش مدت زیادی نمیگذشت آبان سال92 به من گفت: تصمیم نداری در مسابقه شرکت کنی؟ من هم چون از بچگی مربیام سعیدآقا بود و روی حرفش حرفی نمیزدم، گفتم: هرچه شما صلاح میدانی. گفت: برج 11 مسابقه است و سه ماه وقت داری تا آماده بشوی. من هم در مدت همین سه ماه برای مسابقه ایستادم.
از او میپرسم: ایستادم، یعنی تمرینات سختی را انجام دادید؟ میگوید: یعنی تمرینات بابرنامه که هر روز نسبت به روز قبل سنگینتر میشود، در کنار رژیم غذایی خاصی که تا روز مسابقه چربی و قند و آب در آن تقریبا به صفر میرسد. این تمرینات بسیار سنگین است و تا حد زیادی به سیستم عصبی فشار میآورد. به خاطر دارم سال90 که سعید مسابقه داشت از سبزوار زنگ زد که من هوس آلوبخارا کردهام. بهمنماه بود و هوا سرد.
در آن هوای سرد که من کلی لباس تنم بود سعید لباسهایش را درآورده بود و روی سنگهای تراس خوابیده بود تا دمای بدنش که از عطش زیاد بالا رفته بود، کم شود
آنزمان من چهاردهساله بودم، بدون معطلی همان شب از میدان گاراژدارها ماشین گرفتم و رفتم سبزوار و آلو را به او رساندم. بهدلیل رژیم سخت بدن به طور ناگهانی احساس نیاز به یک خوراکی خاص میکند. در آن هوای سرد که من کلی لباس تنم بود سعید لباسهایش را درآورده بود و روی سنگهای تراس خوابیده بود تا دمای بدنش که از عطش زیاد بالا رفته بود، کم شود.
امیر بعد از اینکه درباره تمرینات و رژیمهای مخصوص توضیح میدهد میگوید: بعد از سهماه تمرین و رژیم غذایی سخت بهمن ماه سال 92 با اینکه 18سال بیشتر نداشتم در رده بزرگسالان شرکت کردم. هر کدام از رقبای من بیشتر از 25سال سن داشتند و حداقل 10سال در این رشته تمرین کرده بودند. اما با این اوصاف در رشته پرورش اندام مقام دوم استان را به دست آوردم و در بادی کلاسیک هم ششم شدم.
او به اهمیت اخلاق در ورزش قهرمانی اشاره میکند و ادامه میدهد: خاطره جالبی از مسابقه بادی کلاسیک سال92 دارم. من با قد 185سانت، وزنم 81 بود و در دسته سنگین وزن رقابت میکردم. رقبایم وزنهای بیشتری داشتند و بهدلیل سن بیشتر چگالی بدنشان هم بیشتر بود. وقتی به خودم آمدم دیدم اولین نفری هستم که قرار است روی سکو بروم و پشت سرم 16نفر بودند با بدنهای بسیار درشت.
در بین آنها سه نفرشان قهرمان کشور بودند. من به احترام آنها نفر هفدهم رفتم بالا. یک نکته مهم فیگورگیری آن بالا بود که کم نیاورم و اعتمادبه نفس داشته باشم. همین که نسبت به آنها حجم کمی داشتم، رقابت برایم خیلی سخت بود. موقع فیگورگیری یکی از قدیمیها که شانس قهرمانی هم داشت، به من که بچهسال بودم پرخاشگری کرد و گفت: از دور و بر من برو کنار.
من هم سعی کردم آرام باشم و باادب برخورد کردم. اما او وقتی پایین آمد باز هم بطری آب را پرت کرد و از اینکه من کنار او ایستاده بودم ابراز ناراحتی کرد. داورهای مسابقه که اخلاق برایشان خیلی مهم است بهدلیل همین حرکت او را حذف کردند. من در همان هجدهسالگی در اولین مسابقهام نفر دوم استان شدم.
مسابقات پرورش اندام هر دو سال یکبار در بهمن ماه برگزار میشود. این را ضمن صحبتهای امیر عربزاده متوجه میشوم. دو سال بعد از اولین حضورش در مسابقات، وزنش تا 93کیلو بالا رفته و دست به وزنه هم نزده بوده است. دقیقا یک هفته قبل از شروع مسابقات با پیشنهاد برادرش سعید تصمیم میگیرد برای حضور دوباره آماده شود.
او که تأثیر ژنتیک و استایل بدنی را در کنار اجرای کامل توصیهها و دستورات مربی مؤثر میداند میگوید: سال94 برج 11 مسابقه بود و تصمیمی برای حضور در مسابقات نداشتم. دقیقا یک هفته قبل از شروع رقابتها سعید گفت: امیر برو توی رژیم. من هم نه نگفتم. یادم هست همان شب رسیدم خانه و دیدم غذا قیمه است. من هم عاشق قیمههای مادرم هستم، اما چون از ساعت11 رژیمم را شروع کرده بودم غذای مورد علاقهام را نخوردم. مادرم هرچه گفت از دو ساعت بعد رژیمت را شروع کن قبول نکردم.
به او میگویم: مادرتان با این رژیمهای سخت و سنگین مخالفت نمیکند؟ پاسخ میدهد: مادرم میگفت فقط به خودت آسیب نزن. درکل موقع رژیم غذایی بابت آب نخوردن و رژیمهای سخت نگران میشود و کاملا مراقبت میکند، اما خودش اینقدر هوایم را دارد و برنامه غذاییام را دقیق و مرتب برایم فراهم میکند که یک جور تشویق به حساب میآید.
سال94 اولینبار بود که مسابقات فیزیک در خراسان برگزار میشد. من هم باتوجه به فرم بدنم تصمیم گرفتم در این رشته شرکت کنم. هفته بعد برای تحویلدادن وزن و قدم رفتم. تا آن موقع فقط بالاتنه کار کرده بودم. استادانی که آنجا بودند وقتی بدنم را دیدند به من گفتند بادی کلاسیک هم بزن. سعید آقا گفت امیر اصلا پا کار نکرده. اما چند نفر از آن استادان گفتند که به نظر ما روی فرم است و آمادگی دارد.
روز مسابقه که شد در هر دو رشته فیزیک و بادیکلاسیک شرکت کردم و توانستم قهرمانی رشته فیزیک را به دست بیاورم. یعنی اولین قهرمانی فیزیک بلندقامتان در استان متعلق به من است. همین قهرمانی باعث شد اشتیاق بیشتری پیدا کنم. همان سال در بادی کلاسیک هم نفر سوم استان شدم.
بیشتر وقتها صحبت از مسابقه که میشود، از نگاه یکی از طرفین مسابقه ناداوری میشود و این نکته جزو جداییناپذیر مسابقات است. امیر هم مسابقات سال 96 را همراه با ناداوری میداند و با اینکه رتبه ششم فیزیک را در استان به دست آورده، معتقد است حقش خیلی بیشتر از اینها بوده است. او این ادعایش را در مسابقات سال98 ثابت کرده است. سالی که اتفاق جدیدی برایش رقم خورد.
میگوید: من هر سال تا سطح استان پیش میرفتم اما سعید آقا معتقد بود لازم نیست برای کشوری شرکت کنم. سال98 گفتم میخواهم کشوری هم بایستم و مربی موافقت کرد. این بار 16روز مانده بود تا مسابقات انتخابی تیم ملی. برای مسابقات باید به تهران میرفتم و به دلیل مشغلههای زیاد کاری، هیچ کس قرار نبود همراهم بیاید. همین امر خیلی مرا مضطرب میکرد. برای کارهای اولیه حضور در مسابقه سهبار تهران رفتم و برگشتم و رژیمم به هم ریخت.
روحیهام اصلا خوب نبود که دست آخر 15نفر از شاگردانم گفتند ما برای مسابقات همراهت میآییم. روز آخر سعید هم تصمیم گرفت بیاید. آنجا برنامهریزی وزنکشی به گونهای بود که درکل وزن و رژیم ما را بههم ریخت. با همان اوضاع رسیدیم تا روز مسابقه. بالأخره حدود 8شب بود که نوبت من شد و یکی از بچههای تهران که بدن خوبی هم داشت خیلی برایم کری میخواند.
مسابقات انتخابی تیم ملی بود و خیلی اهمیت داشت. موقع اظهارنظر داوران با نفوذ عدهای داشت ناداوری میشد. آنجا بود که معنای کری خواندن شرکتکننده تهرانی را فهمیدم. اما با اعتراض هواداران من داورها تمرکز بیشتری کردند تا اشتباه نکنند.
در تصمیمگیری نهایی مقام اول را آوردم و 30 آذر 98 برای تیم ملی انتخاب شدم. بهدلیل سابقهای که داشتم به عنوان کاپیتان تیم ملی انتخاب شدم. بعد هم قرار بود مسابقات برونمرزی 5فروردین 99 در تایلند برگزار شود که بهدلیل کرونا لغو شد. برج 8 هم مسابقات دبی بود که متأسفانه از برج 7 تا 9 به هیچ ایرانیای ویزا ندادند و آن مسابقات را هم از دست دادم. اما ناامید نمیشوم و برای شرکت در مسابقات برونمرزی همچنان آمادهام.
سعید عربزاده، برادر بزرگتر امیر، سومین پسر خانواده است که با ورودش به دنیای ورزش بقیه را هم تشویق به حضور در رشتههای مختلف ورزشی کرده است. او متولد سال68 است و از پانزدهسالگی با تشویق پدر و مادرش ورزش را شروع کرده است. با توجه به استایل و فرم بدنش رشته پرورش اندام را انتخاب کرده و خیلی زود هم به نتیجه مطلوب دست یافته است. او در سن کم متوجه شده که به حرفه باشگاهداری علاقهمند است و با یادگرفتن فوت و فن کار فهمیده که میتواند مدیریت باشگاه ورزشی را به عهده بگیرد.
سال90 رشته حسابداری را رها کرده و باشگاه خودش را تأسیس کرده است. سال91 با روزی سهبار تمرین دوساعته موفق شده قهرمانی استان را از آن خود کند. سعید که برای کسب قهرمانی رژیم غذایی سختی را تحمل کرده است میگوید: علم آنزمان به اندازه الان پیشرفته نبود و ورزشکار را در فشار جسمی و روانی بدی قرار میداد. سختی و عوارض تمرینات 9سال قبل هنوز همراهم است. من برای شاگردانم به این نکات دقت میکنم که در کنار رعایت رژیم، انواع مواد غذایی را مصرف کنند.
برنامههایی که به شاگردانم میدهم همگی بر اساس علم روز دنیاست و با تحقیق کافی و مناسب با هر بدنی ارائه میشود. با همین روش بیش از 30 شاگرد مسابقهای داشتهام که قهرمان استان شدهاند. با تمرینات درست آسیبدیدگی هم به صفر میرسد. من همیشه تأکید میکنم که گرمکردن مهمترین بخش ورزش است. البته جوانان امروزی کمی عجول هستند و گاهی بدون گرمکردن ورزش میکنند که همین کار باعث آسیبدیدگی آنها میشود. ما اینجا فرد هفتادسالهای داریم که بدون هیچ مشکلی هر روز ورزش میکند.
عربزاده بهترین زمان برای ورزش حرفهای بدنسازی را بعد از ظهر میداند و میگوید: اگر صبح ورزش کنیم فرصت کافی برای مصرف مواد غذایی نداشتهایم و شب بعد از ورزش هم وقتی برای تأمین انرژی از دست رفته نیست. در ورزش حرفهای در سطح قهرمانی همه چیز باید با اصول خاص خودش انجام شود. وقتی شاگردی به باشگاه مراجعه میکند با توجه به ظاهر و فیزیک بدنی او رشته مناسبش را به او پیشنهاد میدهم.
اگر صبح ورزش کنیم فرصت کافی برای مصرف مواد غذایی نداشتهایم و شب بعد از ورزش هم وقتی برای تأمین انرژی از دست رفته نیست
ژنتیک بدن افراد مختلف با هم متفاوت است، حتی دو برادر یا دوقلوها هم با هم فرق دارند. مثلا ژنتیک امیر با من فرق داشت. من جثه بزرگی داشتم اما امیر ماهیچههایش حجم نمیگرفت. بنابراین رشته فیزیک برایش مناسب بود. رشته فیزیک برای افرادی مناسب است که حجم زیادی ندارند. در فیزیک برخلاف پرورش اندام شلوارک میپوشند و غیر از بالاتنه فقط ساق پا در مسابقات شرکت دارد.
سعید یکبار کسب قهرمانی را کافی میداند و ادامه میدهد: من بعد از کسب قهرمانی استان تصمیم گرفتم در زندگی قهرمان باشم. به کار چسبیدم و تربیت شاگرد را انتخاب کردم. به نظر من قهرمانی تا یک جایی کافیست و این نکته را به امیر هم گفتهام. مهمترین نکته در تربیت شاگرد پرورش اخلاق حرفهای است.
پدر و مادرم همین که هیچوقت خسته نشدهاند بزرگترین مشوق ما بودهاند، هم از نظر مالی و هم از نظر روحی به ما بسیار کمک کردهاند. همه میدانند که دستور غذایی ورزشکاران بسیار خاص است و رعایت رژیمهای سنگین نیازمند همراهی خانواده است. این رژیمها هم هزینه سنگینی دارد و هم تهیه کردن آن خیلی زمانبر است. مادر ما با صبر فراوان تمام مواد غذایی مورد نیاز ما را آماده میکند تا ما برای ورزش و مسابقه آماده باشیم.
امیر که بچه درسخوانی بوده به اصرار معلمهایش دبیرستان را در رشته ریاضی درس میخواند. اما برای دانشگاه این اشتباه را تکرار نمیکند و به رشته دلخواهش که تربیت بدنی است میرود. سال94 وارد دانشگاه شده و کارشناسیاش را گرفته است. حالا تصمیم دارد در همین رشته کارشناسیارشد خود را هم بگیرد. او میگوید: استادان درسهای اختصاصی، شرایط رژیمهای سخت ما را میدانند اما وقتی برای مسابقات آماده میشویم برای درسهای عمومی به مشکل میخوریم. ما از استادان توقع داریم شرایط روحی سختی را که یک ورزشکار موقع تمرینات آمادهسازی در آن قرار دارد درک کنند.
امیر داشتن ژنتیک مناسب را در روند موفقیت بیتأثیر نمیداند اما معتقد است اولین اصل قهرمانی تلاش است. او میگوید: بسیاری از قهرمانها ژنتیک بدنی خوبی ندارند اما با تلاش به موقعیتهای خوبی میرسند. داشتن اراده خیلی مهم است وگرنه همه روز اول تصمیم به قهرمانی دارند اما تا روز آخر اینقدر تمرینات سخت میشود که فقط یکدهم افراد به مسابقات میرسند.
اصل اول حضور در باشگاه ما رعایت ادب و اخلاق است
من شاگردانی داشتهام که وزن خیلی زیادی داشتهاند و یا سن و سالشان بالا بوده است اما با تمرین به موقعیتهای خوبی رسیدهاند. شاگرد 56سالهام را برای مسابقه پیشکسوتان آمده کردم. البته اصل اول حضور در باشگاه ما رعایت ادب و اخلاق است. شاگرد نوجوانی داشتم که از پایین شهر برای تمرین پیشم میآمد. بوکس کار میکرد و اهل دعوا بود. به مرور زمان آنطور با او رفتار کردم که درکل دعوا را کنار گذاشت و ادب ورزشی و قهرمانی را در رفتارش نشان میداد.
چند مورد هم داشتهام که با شروع ورزش و صحبتهایی که موقع تمرین با آنها داشتهام سیگار و قلیان را کنار گذاشتهاند. به نظر من تمرین فقط جسمی نیست و یک ورزشکار باید روی ادب و منش خودش و دیگران هم کار کند.