«سلام بر ایران. سلام بر ملت ایران. سلام بر خراسان. سلام بر شاه خراسان.» این سخنان دکتر احمد مهدوی دامغانی با چشمانی گریان پس از سالها دوری از وطن برای نخستین بار از رسانه ملی پخش شد. او با دلی سوزان و اشکی جاری عمق حزن خود را به زبان آورد. ارادت زایدالوصفش به امام رضا(ع) در همان سلام نخست بهوضوح دیده میشد. هماو که در نامههایش به دوستان مشهدی همواره از آنها زیارت نیابتی بارگاه حضرت رضا(ع) را با اخلاصی کمنظیر درخواست میکرد.
دکتر احمد مهدوی دامغانی، اسلامشناس و ادیب مشهدی، ستارهای درخشان در آسمان علم و ادب خراسان به شمار میرفت که در 27 خرداد 1401 در فیلادلفیا، آمریکا چشم از جهان فرو بست. پدر او، مرحوم آیتالله محمدکاظم دامغانی، از فقهای نامدار مشهد بود که سالها در این شهر به تربیت شاگردان همت گمارد.
استاد مهدوی دامغانی، در 13 شهریور سال 1305 خورشیدی در محله نوغان مشهد متولد شد. او میگفت: «خانه کوچکی که حقیر در آن به دنیا آمدم در محله نوغان (یکی از ۴ محله آن ایام مشهد) و در بازارچه معروف به «صاحبکار» و در قرب مسجد و حمامی که به همین نام خوانده میشد و نزدیک فلکه جدیدالاحداثی که محیط بر تأسیسات آستان قدس و مسجد گوهرشاد میبود، قرار داشت. این خانه مسکونی ۱۲۰ متر مساحت داشت با پنجرههای ارسی که گشودن و بستن آنها از بالا به پایین بود»، یادآور حضور پدر و مادر و خواهران و برادران و عزیزان و دیدار آشنایان اوست و بسیاری از ماجراهایی که مهدوی در مقالات و آثار خود بدانها اشاره میکرد، یا از این خانه شروع میشد یا در آنجا به پایان میرسید.
آیتالله حاج شیخ کاظم مهدوی دامغانی از فقهای بزرگوار و متقی خراسان و از مدرسان نامدار حوزه علمیه مشهد بود که بیش از نیم قرن به تدریس فقه و اصول سطح و خارج اشتغال داشت و شاگردان بسیاری را در فقه و اصول پرورش داد که بعد از ایشان در زمره مراجع تقلید، مجتهدین و استادان برجسته فقه و اصول حوزه علمیه خراسان و سایر بلاد گردیدند.
وی در جمادیالاولی ۱۳۱۶ قمری در روستای شمسآباد دامغان دیده به جهان گشود. پدرش، آخوند ملا علیاکبر، از متقیان عصر خود بود که پس از تحصیل سطوح علوم حوزوی در مشهد به دامغان برگشت و به ترویج احکام الهی پرداخت و در جوانی درگذشت. از او مقداری کتاب از جمله یک دوره تفسیر دوجلدی «مجمعالبیان» چاپ اول که نشان مراجعه او برای تفسیر در مسجد و مجالس وعظ در آن دیده میشود، باقی است که اکنون در کتابخانه مهدویه مشهد به همت مرحوم آیتالله شیخ محمدرضا مهدوی نگهداری میشود.
آیتالله شیخ کاظم مهدوی دامغانی سالیان بسیار با جدیت در درس استادان بزرگ فقه و اصول حاضر شد تا به درجه عالی اجتهاد نایل آمد
آیتالله شیخ کاظم مهدوی دامغانی سالیان بسیار با جدیت در درس استادان بزرگ فقه و اصول حاضر شد تا به درجه عالی اجتهاد نایل آمد. فقها و مجتهدین بزرگ عصر، همچون آقایان ضیا عراقی، میرزای نایینی، سید ابوالحسن اصفهانی، میرزا محمد آقازاده، میرزا مهدی اصفهانی و... اجتهاد ایشان را بهصراحت بیان کردهاند. اجازه میرزای نایینی به ایشان اجازه اجتهاد متجزی است ولی در بقیه اجازات، آیات عظام آقا ضیا عراقی، آقا سیدابوالحسن اصفهانی، میرزا مهدی اصفهانی و... اجتهاد مطلق برای ایشان گواهی کردهاند.
وی در تاریخ 27 شعبان سال 1401 هجری قمری معادل 10 تیر سال 1360 خورشیدی در مشهد درگذشت و پس از تشییع جنازه باشکوه در حرم مطهر رضوی، در دارالزهد به خاک سپرده شد.
دکتر مهدوی درباره سالهای ابتدایی تحصیلش در مشهد میگفت: «در ششسالگی مرا به مدرسه ابتدایی فرخی گذاشتند و معلمان آن مدرسه من را از همان سال به کلاس دوم نشاندند. از کلاس سوم «قرآن مجید» جزو مواد درسی بود و معلم ما جوانی بلندبالا و لاغراندام و ظریف و بسیار خوش صدا بود که با لحنی دلنشین قرآن را تلاوت میکرد و ما شاگردان که همگی کودکانی نهساله و دهساله بودیم، در سکوت محض به تلاوت او (آقای حافظیان) گوش میدادیم و مبهوت آن صوت خوش میشدیم.
در کلاس پنجم یا ششم بودم که برای اولین بار داستان موسی و شبان مثنوی را از همین آقای حافظیان شنیدم که با لحن گیرای مثنویخوانی، پس از پایان درس و پیش از آنکه زنگ بزنند با ما کودکان خواند و چه خواندن با حال و هوایی! با اینکه قریب ۸۰ سال از آن روز میگذرد، هنوز آن صدای ملیح در گوشم است.»
نخستین استاد او در حوزه علمیه مشهد، شهید مرتضی مطهری بود که در مدرسه سلیمانخان مشهد، در حلقه دروس سطح مرحوم پدر مکرم او حضور داشته است
استاد در سالهای اقامت در مشهد، علاوه بر پدر و عموی خود که هردو از علمای متبحر آن زمان بودند، از محضر استادان دیگری نیز کسب فیض کرد که عبارتاند از:
۱- آقا سیدجلال خوشنویس ۲ – شهید مرتضی مطهری ٣- ادیب نیشابوری ۴- سید محمود رضوی قاینی ۵- شیخ محمدرضا خدایی دامغانی ۶- شیخ محمدرضا ترابی ۷- حاج شیخ مجتبی قزوینی ۸- آیتالله میرزا مهدی غروی اصفهانی
نخستین استاد او در حوزه علمیه مشهد، شهید مرتضی مطهری بود که در مدرسه سلیمانخان مشهد، در حلقه دروس سطح مرحوم پدر مکرم او حضور داشته است. وی دراینباره مینویسد: «باری، همین که من به مدرسه سلیمانخان رسیدم، دیدم پدرم دستم را گرفت و به طرف پلکان و درب ورودی مدرسه روان شد ولی نزدیک پلکان که رسید، صدا زد: آقای آقامرتضی! آقای آقامرتضی، تشریف بیاورید!
و در پاسخ به او دیدم جوان قدبلندی از اولین حجره سمت جنوبی (قبله) مدرسه خارج شد و به سوی پدرم آمد و پدرم او را گفت: «آقای آقامرتضی! این احمد است که چند دقیقه قبل با شما صحبتش را کردم، و خواهشمندم همانطور که عرض کردم از همین امروز و در همه روزهای تحصیلی، در همین ساعت، مبحث مطهرات و صوم و صلوه و شکیات را از روی همین رساله آقای آقا سید ابوالحسن به او تعلیم بفرمایید.»
دکتر مهدوی از چند تن از کسانی که در حوزههای علمیه مشهد و تهران با ایشان همدرس بودهاند یاد میکند مانند حضرت آیتالله العظمی علی سیستانی، آیتالله واعظزاده خراسانی، دکتر محمدجعفر جعفری لنگرودی (که متقدم بر وی بود)، دکتر فلاطوری و... که برخی از آنها در دانشگاه نیز، همچنان همدرس و همراه وی ماندند.
دکتر مهدوی دامغانی در دوره طولانی تحصیلات خود، از نواندیشیهای مطرح در دانشگاههای نوبنیاد نیز بهره یافته است و همراه با استادان سرشناس روزگاران بعدی چون شادروان استاد دکتر جعفر شهیدی، دکتر مهدی محقق، دکتر زرینکوب و دکتر قمر آریان، از محضر بدیعالزمان فروزانفر و مرحوم بدیعالزمانی کردستانی و دیگر بزرگان فرهنگ و ادب معاصر بهرهمند شده و در نتیجه، به دیدی نو که ضرورتی اجتنابناپذیر برای استادان معاصر است، دست یافته است.
دانستن زبانهای غربی از جمله انگلیسی و فرانسوی نیز به او امکان داده است در مطالعات و تحقیقات خود، هم در ادب کهن و هم در عرصههای تازه دانش روشمند امروزی، به مدارک و اسناد دست اول در این زبانها دسترسی داشته باشد، هرچند به دلایلی که تربیت خانوادگی و انگیزههای اعتقادی در سرلوحه آن است، در کارهای وی، سهم زبان و ادبیات عرب، بیش از دیگر زبانها بوده است و به قول خود استاد در مراسم بزرگداشت ایشان: «هرچه دارم همه از دولت قرآن دارم.» و بهطبع همه فضل و دانش خود را مدیون مطالعات قرآنی میدانند. از استادانی که همیشه نام متبرک آنها بر زبان ایشان جاری است، یکی استاد علامه بدیعالزمان فروزانفر است که مقالهای بی بدیل درباره وی نگاشته است.
مهدوی دامغانی سالهای متمادی در دانشگاههای داخل و خارج از ایران مشغول به تدریس بود و این سابقه طولانی آموزش و پژوهش دانشگاهی نمونهای به تمام معنی ارزنده است.
علاوه بر آنکه از ۱۳۲۷ تا سال ۱۳۴۲ به تدریس در دبیرستانها اشتغال داشته و طبعا بسیاری از دانشآموزان در دبیرستانها از وی عربی و فارسی آموختهاند، از سال ۱۳۴۲ نیز که به تدریس در دانشکدههای ادبیات و معقول و منقول دانشگاه تهران پرداخته، در دورههای فوق لیسانس و دکتری تدریس کرده است. سپس به تدریس در دانشگاه تربیت مدرس تا سالهای ۱۳۶۴ مشغول شده و راهنمایی و مشاورت پایاننامههای متعددی را بر عهده داشته است. فارغالتحصیلان وی از استادان امروز دانشگاههای ایران شدهاند و ذکر نام و نشان و رسالات آنها در این مجموعه نمیگنجد.
تدریس استاد در دانشگاههای معروف جهان چون دانشگاه مادرید برای تدریس عرفان اسلامی در سالهای ۱۳۵۴ و ۱۳۵۳ و دانشگاههای پنسیلوانیا و هاروارد در آمریکا از سال ۱۳۶۵ نیز نشاندهنده شأن والای علمی بینالمللی استاد و توفیقات علمی ایشان در زمینه گسترش زبان و ادبیات فارسی و معارف اسلامی و مایه مباهات ایرانیان دانشدوست است زیرا به قول دکتر فضلالله رضا، رئیس سابق دانشگاه تهران که خود از استادان ایرانی سرشناس در علوم در خارج از کشور است، استاد مهدوی با حافظه شگفتانگیز و سرعت انتقال مفاهیمی که دارد، همتای یک دایرةالمعارف زنده و جوشان فرهنگ ایران است.
استاد مهدوی با حافظه شگفتانگیز و سرعت انتقال مفاهیمی که دارد، همتای یک دایرةالمعارف زنده و جوشان فرهنگ ایران است
او به گستره شعر سنتی فارسی اشراف دارد و رویدادهای بارز ایام دور را مانند وقایع امروز به یاد میآورد. استاد سالهای سال در دانشگاه هارواد به تدریس علوم اسلام و ادبیات عرب مشغول بوده و هماکنون از این مقام بازنشسته شده است. تنها دانشجویان نبودند که در هاروارد از مجلس درس استاد استفاده میکردند. استادان و اهل علم اروپایی و آمریکایی و مشرقزمین و بسیاری از ایرانشناسان و محققان بلاد اسلامی نیز که از گوشه و کنار جهان به هاروارد میآمدند، گاهی از خوشهچینان خرمن فضایل استاد بودند.
مهدوی به دلیل آنکه خراسانی است و در مشهد بزرگ شده، معمولا از عبارت «ما مشهدیها» استفاده میکند. او شیعه دلبسته حضرت ثامنالحجج(ع) است. به همین دلیل، جابهجا از آستان مقدسه وی سخن میگوید و روحانیان و علما و خدمه آن حرم قدسی را میشناسد و از آیینهای مخصوص حرم یاد میکند.
وی در نامهای به دکتر علی محمد سجادی مینویسد: «و آه سجادی عزیز... و آه و آه که من بنده، اینک پس از ۷۰ سال، به یاد همان اتاق مرطوب و پلاس کهنه پشمین و چارقد سپید بیبی که آن را زیر گلویش سنجاق زده بود و میز و دستگاه چرخه او و به یاد علی، آن همدرس همسایه نازنینی که دامنه او را در همان خردسالی به کام مرگ فرستاد، میافتم.
در این بامداد بسیار گرم فیلادلفیا، به زبان حال، با باد، حدیث آرزومندی به آن ایام میگویم و از او جاندارویی که غم غربت و شوق به مشهد مقدس مطهر را که «احب بلادالله» برای این بینواست، تسکین دهد، میطلبم و لطف و عنایت حق تعالی را مددکار خویش میگیرم و خاقانیوار زمزمه میکنم که:
به خراسان شوم انشاءالله
و این ره آسان شوم انشاءالله