علامه حکیمی از روزی که قلم بر کاغذ گذاشت، مهمترین دلمشغولیاش این بود که بگوید زندگی کردن در سایهسار معارف اهلبیت(ع) حیات طیبه است و دوری از این معارف خسران و نتیجهاش ندامت. همه دلمشغولی و دغدغه علامه حکیمی این بود که بگوید زندگی آن است که در سایه تعالیم اهلبیت(ع) و الگوگیری از آنان باشد. کتاب «سرود جهشها»ی علامه حکیمی که در زمان حکومت طاغوت ممنوع شد، نمونه والای گستره اندیشیدن در منابع کهن و جدید مرحوم حکیمی بود.
او در این کتاب مینویسد: «من در این گفتار در پی آنم که زیرساز زندگی علی(ع) و اهمیت بحث درباره آن را تا حدودی روشن کنم.» پس از آنکه کتاب «فلسفه شورشهای شیعه» منتشر شد، همان زمان این کتاب یکی از مستندهای مقالههای دوستان و طرفداران مرحوم حکیمی برای بررسی جنبشهای شیعی بود. مقام معظم رهبری در کتاب «آینده در قلمرو اسلام» که ترجمه ایشان از کتاب سید قطب است نوشتهاند: «جستوجوگران درباره قیامهای شیعی برای آگاهی از این قیامها به کتاب استاد محمدرضا حکیمی مراجعه کنند.»
علامه حکیمی، خود، در قناعت زندگی میکرد. در سال 74 خورشیدی عکسی از میز کاری او منتشر شد که چند بلوک سیمانی گذاشتهاند و تختهای روی آن قرار گرفته است
علامه حکیمی، خود، در قناعت زندگی میکرد. در سال 74 خورشیدی عکسی از میز کاری او منتشر شد که چند بلوک سیمانی گذاشتهاند و تختهای روی آن قرار گرفته است. آثاری با این عظمت در این خانه و روی این میز ساده نوشته شده است و در همین خانه مهمانهایش را پذیرایی میکرد. برخی از پاورقیهایی که بر کتاب «اسلام در ایران» پطروشفسکی نوشته است در حد یک مقاله علمیپژوهشی است. استاد میگفت بخشی از این یادداشتها منتشر شد و بسیاری از آنها باقی ماند و چاپ نشد.
استاد حکیمی به صورت تعجببرانگیزی همواره خود را در ارتباط با دیگران تعریف میکرد، دیگرانی که هیچگونه ارتباط ابتدایی با او نداشتند، اما او خود را در ارتباط منطقی با آنها در نظر میگرفت.
ایشان در خانوادهای کارآفرین و ثروتمند رشد یافته و هرگز طعم فقر و ناداری را نچشیده بود، اما از دوران نوجوانی به دیگرانی که از امکاناتی که او داشت محروم بودند، میاندیشید و تلاش میکرد شرایط بهتری برای زندگی آنها فراهم آورد. به این ترتیب، ایشان همواره نوعی دیگراندیشی را راهنمای زندگی خود قرار میداده است.
این دیگراندیشی عمیق باعث میشد ایشان هم در مسائل فکری و نظری و در زندگی روزمره به دیگران و حقوق آنها بسیار حساس باشد. یکی از دشواریهای همراهان ایشان آن بود که حداقل زمانی که با ایشان هستند حقوق دیگران را زیر پا نگذارند.
یکی از دشواریهای همراهان ایشان آن بود که حداقل زمانی که با ایشان هستند حقوق دیگران را زیر پا نگذارند
برای نمونه، راندن خودروی که ایشان بر آن سوار بود یا همسفر بودن با ایشان، علاوه بر لذتهایش، این دشواری را هم داشت که باید بسیار به حقوق دیگران مقید میبودی. ایشان دقت داشت که رفتوآمد دوستانش با او باعث تضییق حقوق خانوادههای همنشینانش نشود و هرگز راضی نمیشد به خاطر همنشینی با وی، فردی از زندگی روزانهاش یا خانوادهای از معاشرت با پدرش محروم بماند.
استاد حکیمی، چنانکه خود حکایت میکرد، در جوانی تلاش زیادی برای تشکیل زندگی خانوادگی داشت اما درعمل این امر به وقوع نپیوسته بود. با وجود این، برای ما شگفتآور بود که میدیدیم ایشان زندگی را جمعی و خانوادگی میبیند و تا این اندازه، به انجام وظایف خانوادگی دوستانش تأکید میکند.
استاد حکیمی تلاش میکرد مسئولیت همه گفتهها، نوشتهها و اقدامات خود در سالهای دور و نزدیک را بپذیرد. این امر، به عقیده من، یکی از دلایل فشارهای روحی دهههای اخیر او بود که به مشکلات جسمی بسیاری در او منجر شده بود. ایشان تلاش داشت همواره میان خود و بروزات فکری خود ارتباط برقرار کند و خودش عملا در مسیری قدم بردارد که به آن باور داشت. او به صورت پیچیدهای به تبعات همه رفتارهایش میاندیشید و میکوشید نسبت میان آن امور با وضعیت دیگر شهروندان را در ذهن خود مجسم کند.
این رویکرد صادقانه به زندگی، به عقیده من، ارزشمند و لایق توجه و از مشخصههای یک شهروندی مسئولیتپذیر است.
پایداری یکی از ویژگیهای مهم زندگی شخصی استاد حکیمی و برادرانشان بود. اگر بیشتر یا بخش درخور توجهی از مردم جهان همچون ایشان زندگی میکردند، شاهد این حجم از تخریب محیطزیست نبودیم و تولید دیاکسیدکربن در جهان به صورت محسوسی کاهش مییافت.
استاد حکیمی حدود یک دهه را با یک کلاه، یک عصا، یک پیراهن، یک شلوار، یک پیژامه و یک کفش میگذراند. اگرچه استاد آنها را بسیار تمیز نگه میداشت، با وجود کهنگی، میلی به تعویض آنها نداشت.
ایشان در مصرف آب هم بسیار دقیق و عجیب بود. به نظرم کمتر کسی میتواند از ایشان کمتر آب مصرف کند. چنانکه از عکسهای ایشان برمیآید، استاد حکیمی بسیار تمیز و مرتب و به تعبیری یکی از دوستان «جنتلمن» بود، اما هرگز در مصرف آب اسراف نمیکرد.