کد خبر: ۱۳۷۱۵
۲۷ آذر ۱۴۰۴ - ۰۹:۳۰
نامگذاری دو کوچه محله سیدرضی به نام مادر و دو دختر شهیدش

نامگذاری دو کوچه محله سیدرضی به نام مادر و دو دختر شهیدش

صدای آژیر خطر، فضای محوطه پایگاه نیروی هوایی دزفول را پر کرد. فرصتی برای رفتن به پناهگاه نبود. او در‌حالی که سه فرزندش را محکم در آغوش گرفته بود، آواری روی سرش فرود آمد که نام او و فرزندانش را در زمره شهدای دفاع مقدس قرار داد.

زن جوان مشغول آشپزی بود که صدای آژیر خطر، فضای محوطه پایگاه نیروی هوایی دزفول را پر کرد. فرصتی برای رفتن به پناهگاه نبود. او در‌حالی که سه فرزندش را محکم در آغوش گرفته بود، صدای اصابت بمب به اطراف و تخریب ساختمان‌ها را می‌شنید.

در همین زمان و در ثانیه‌ای، آواری روی سرش فرود آمد که نام او و فرزندانش را در زمره شهدای دوران دفاع مقدس قرار داد؛ امروز نام فاطمه رضایی و فرزندانش زینت‌بخش کوچه‌های محله سیدرضی است.

 

پرستاری از مجروحان جنگی

شهید‌فاطمه رضایی اول فروردین سال‌۱۳۴۱ در روستای امام‌تقی از توابع مشهد به دنیا آمد. فاطمه‌خانم به‌تبع پدر و عمه‌اش که مبارزان انقلابی بودند، اهل فعالیت انقلابی بود. او در هفده‌سالگی با پسرعمه‌اش، احمد رمضان‌پور که خلبان بود، ازدواج کرد. هم‌زمان با جنگ تحمیلی عراق علیه کشورمان با پسرشان راهی دزفول شدند. آنها در خانه‌های سازمانی که به خانواده نیرو‌های هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی اختصاص داشت، ساکن شدند.

احمدآقا رمضان‌پور، همسر شهید، تعریف می‌کند: ما خانه‌ای در دزفول گرفته بودیم، اما در سفری که همسرم به‌همراه پسرم برای دیدار با خانواده به مشهد آمده بود، خانه و زندگی‌مان در بمباران زیر آوار رفت. اصرار من برای ماندن آنها در مشهد، بی‌فایده بود.

اگر کاری می‌خواست انجام دهد، نمی‌توانستم نه بگویم؛ چون ایمان داشتم آن کار را به بهترین شکل به سرانجام می‌رساند

او با تأکید به این جمله که «مرگ هر جایی می‌تواند به سراغ ما بیاید» می‌گوید: همسرم به‌همراه فرزندمان به دزفول برگشت تا کنار هم باشیم.

روحیه شجاعت و ایثار شهید، از صفاتی است که همسر او از آن یاد می‌کند و می‌گوید: در دزفول که بودیم، با داشتن چند‌فرزند و مدیریت کار‌های منزل، پشت جبهه هم فعالیت داشت، از بافت کلاه، شال‌گردن، ژاکت و دوخت لباس تا درست‌کردن کمپوت و مربا برای رزمنده‌هایی که در مناطق جنگی بودند.

طبق تعریف همسر شهید، فاطمه‌خانم، علاوه‌بر تهیه نیازمندی‌های رزمندگان، از مجروحان هم غافل نبود و هر وقت فرصت می‌کرد برای کمک به پرستار‌ها و مراقبت و پرستاری از مجروحان جنگی، راهی بیمارستان دزفول می‌شد.

 

نامگذاری دو کوچه محله سیدرضی به نام مادر و دو دختر شهیدش

 

مدیر و مدبر خانه بود

دلجویی از خانواده شهدا و مجروحان یکی دیگر از برنامه‌های شهیدفاطمه رضایی بود که با چند‌نفر از همسایه‌های پایگاه نیروی هوایی این دیدار‌ها را برنامه‌ریزی می‌کردند.

احمدآقا از مدیریت همسر شهیدش در همه فعالیت‌ها یاد می‌کند و می‌گوید: در کار‌ها نظم و مدیریتی قوی داشت. اگر کاری می‌خواست انجام دهد، نمی‌توانستم نه بگویم؛ چون ایمان داشتم آن کار را به بهترین شکل به سرانجام می‌رساند. با اینکه سه فرزند کوچک داشتیم و من هم به‌دلیل شرایط کاری گاه حتی ماه‌ها مأموریت بودم، هیچ نقصی، چه در وظایف خانه‌داری و چه تربیت فرزندان، از او ندیدم.

شهید‌فاطمه رضایی با اینکه اول زندگی مشترک یک‌بار تمام زندگی و جهیزیه عروسی‌اش زیر آوار بمباران رفت، راضی به برگشت به شهر زادگاهش نشد. او همیشه از دوست و آشنا طلب دعا برای شهادت می‌کرد و زمانی‌که در دزفول بودند، هر شب غسل شهادت می‌کرد و قبل‌از خواب، اشهدش را می‌گفت.

‌صبح چهارم آذر‌۱۳۶۵ روزی بود که خانه و کاشانه احمد رمضان‌پور مورد‌اصابت موشک جت‌های بمب‌افکن رژیم بعث عراق قرار گرفت. آن روز مادر بیست‌و‌چهارساله با فرزند نه‌ماهه‌ای که در رحم داشت و دخترانش فائزه، بتول و خلیل، پسر شش‌ساله‌اش، همه زیر آوار ماندند تا امروز نام شهید‌فاطمه رضایی بر تابلو معاد ۲۱ بنشیند و نام «بانوان شهید فائزه و بتول رمضان پور» بر تابلوی معاد ۲۲.

 

* این گزارش پنج‌شنبه ۲۷ آذرماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۲۲ شهرآرامحله منطقه ۱۱ و ۱۲ چاپ شده است.

آوا و نمــــــای شهر
03:04
03:44